به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 25 123456789101121 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 243
  1. #1
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,086 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    اشعار گلچین :سری دوم

    سلام دوستان
    به علت اینكه موضوع اشعار برگزیده خیلی طولانی شد( حدود500 موضوع)، لذا این تاپیك به سری دوم اشعار گلچین اختصاص داده شد و موضوع قبلی بسته شد.
    در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت
    آمدی کآتش در این عالم زنی وانگشتی تا نکردی عاقبت
    ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت
    من تو را مشغول می‌کردم دلا یاد آن افسانه کردی عاقبت
    عشق را بی‌خویش بردی در حرم عقل را بیگانه کردی عاقبت
    یا رسول الله ستون صبر را استن حنانه کردی عاقبت
    شمع عالم بود لطف چاره گر شمع را پروانه کردی عاقبت
    یک سرم این سوست یک سر سوی تو دوسرم چون شانه کردی عاقبت
    دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک دانه را دردانه کردی عاقبت
    دانه را باغی و بستان ساختی خاک را کاشانه کردی عاقبت
    ای دل مجنون و از مجنون بتر مردی و مردانه کردی عاقبت
    کاسه سر از تو پر از تو تهی کاسه را پیمانه کردی عاقبت
    جان جانداران سرکش را به علم عاشق جانانه کردی عاقبت
    شمس تبریزی که مر هر ذره را روشن و فرزانه کردی عاقبت

  2. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 12 بهمن 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    سلام


    بهاریه

    فصل بهار آمد ببین!بستان پر از حور و پری
    گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری

    گلزار بین ، گلنار بین، در آب نقش یار بین
    و آن نرگس خَمار بین ، و آن غنچه های احمری

    گلبرگها بر یکدگر، افتاده همچون سیم و زر
    آویز ها و حلقه ها بی دستگاه زرگری

    در جان بلبل گل نگر، وز گل به عقل کُل نگر
    وز رنگ در بی رنگ پر، تا بوک آنجا ره بری

    گل عقل غارت می کند، نسرین اشارت می کند
    کاینک پس پرده است آن، کو می کند صورتگری

    ای صلح داده جنگ را، وی آب داده سنگ را
    چون این گِل بدرنگ را در رنگها می آوری؟

    گر شاخه ها دارد تری، ور سرو دارد سروری
    ور گل کند صد دلبری ، جانا تو چیز دیگری

    مولانا
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

  4. کاربر روبرو از پست مفید m.mouod تشکرکرده است .

    m.mouod (چهارشنبه 12 بهمن 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    اي صبا نكهتي از خاك ره يار بيار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار

    نكته روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه خوش خبر از عالم اسرار بيار

    تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
    شمه اي از نفحات نفس يار بيار

    به وفاي تو كه خاك ره آن يار عزيز
    بي غباري كه پديد آيد از اغيار بيار

    گردي از رهگذر دوست بكوري رقيب
    بهر آسايش اين ديده خونبار بيار

    خامي و ساده دلي شيوه جانبازان نيست
    خبري از برآن دلبر عيار بيار

    شكر آنرا كه تو در عشرتي از مرغ چمن
    عشوه اي زان لب شيرين شكر يار بيار

    روزگاري ست كه دل چهره مقصود نديد
    ساقيا آن قدح آينه كردار بيار

    دلق حافظ به چه ارزد به مي اش رنگين كن
    وانگهش مست و خراب از سر بازار بيار
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  6. کاربر روبرو از پست مفید sayehhaye_mah تشکرکرده است .

    sayehhaye_mah (چهارشنبه 12 بهمن 90)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    سلام

    ستاره دل

    تو با شکستن دلم فقط گناه می کنی
    چرا به چشم مجرمان به من نگاه می کنی؟

    مگر نگفته ام تو را که عشق تو مرا بس است
    چرا تو پیش هر کسی مرا تباه می کنی ؟

    به حرف این و آن مکن تو اعتماد ، عزیز من
    هزار بار گفته ام که تو اشتباه می کنی

    همیشه با بهانه ای نه حرف عاشقانه ای
    تو روز روشن مرا چو شب سیاه می کنی

    عزیز من نگاه کن کمی به آن ستاره ها
    ستاره دل مرا تویی که ماه می کنی

    گدای عشق تو منم که در گذار زندگی
    ندارم از خودم هنر مرا تو شاه می کنی
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    از همان روزی که دست حضرت قابیل

    گشت آلوده به خون هابیل

    از همان روزی که فرزندان آدم

    زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید

    آدمیت مرد

    گرچه آدم زنده بود

    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

    آدمیت مرده بود

    بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب

    گشت و گشت

    قرنها از مرگ آدم هم گذشت

    ای دریغ

    آدمیت برنگشت

    قرن ما

    روزگار مرگ انسانیت است

    سینه دنیا ز خوبی ها تهی است

    صحبت از آزادگی پکی مروت ابلهی است

    صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست

    قرن موسی چمبه هاست

    روزگار مرگ انسانیت است

    من که از پژمردن یک شاخه گل

    از نگاه سکت یک کودک بیمار

    از فغان یک قناری در قفس

    از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار

    اشک در چشمان و بغضم در گلوست

    وندرین ایام زخهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

    مرگ او را از کجا باور کنم

    صحبت از پژمردن یک برگ نیست

    وای جنگل را بیابان میکنند

    دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند

    هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

    آنچه این نامردان با جان انسان میکنند

    صحبت از پژمردن یک برگ نیست

    فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیسم

    فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

    فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

    در کویری سوت و کور

    در میان مردمی ب ا این مصیبت ها صبور

    صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

    گفتگو از مرگ انسانیت است

    "فریدون مشیری"
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  9. 2 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (جمعه 13 آذر 88)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    خداوندا ....
    اگر روزي بشر گردي
    زحال ما خبر گردي
    پشيمان مي شوي از قصه خلقت
    از اين بودن از اين بدعت
    خداوندا ...
    نمي داني كه انسان بودن و ماندن در اين دنيا
    چه دشوار است
    چه زجري مي كشد آنكس كه انسان است
    و از احساس سرشار است ...
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  11. 2 کاربر از پست مفید sayehhaye_mah تشکرکرده اند .

    sayehhaye_mah (یکشنبه 07 اسفند 90)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    بهار بهار

    پرنده گفت یا گل گفت؟
    خواب بودیم و هیچکی صدایی نشنفت

    بهار بهار ...صدا همون صدا بود
    صدای شاخه ها و ریشه ها بود

    بهار بهار چه اسم آشنایی
    صدات میاد اما خودت کجایی؟

    وا بکنیم پنجره ها رو یا نه؟
    تازه کنیم خاطره ها رو یا نه؟

    بهار اومد لباس نو تنم کرد
    تازه تر از فصل شکفتنم کرد

    بهار اومد با یه بغل جوونه
    عیدو آوورد از تو کوچه تو خونه

    (حیاط ما یه غربیل
    باغچه ی ما یه گلدون
    خونه ی ما همیشه
    منتظر یه مهمون)
    *
    بهار بهار یه مهمون قدیمی
    یه آشنای ساده و صمیمی

    یه آشنا که مثل قصه ها بود
    خواب و خیال همه بچه ها بود

    یادش بخیر بچه گیا چه خوب بود
    حیف که هنوز صب نشده غروب بود

    آخ که چه زود قلک عیدیامون
    وقتی شکست باهاش شکست دلامون
    *
    بهار اومد برفارو نقطه چین کرد
    خنده به دلمردگی زمین کرد

    چقدر دلم فصل بهارو دوس داشت
    وا شدن پنجره ها رو دوس داشت

    بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
    منو با حس دیگه آشنا کرد

    یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد
    حیف که همه ش سووال بی جواب شد

    دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
    که صب تا شب دنبال آب و نون بود
    *
    بهار اومد اما با دست خالی
    به یه بغل شکوفه ی خیالی

    بهار بهار گلخونه های بی گل
    خاطره های مونده اون ور پل

    بهار بهار یه غصه ی همیشه
    منظره های مات پشت شیشه

    بهار بهار حرفی برای گفتن
    تو فصل بی حوصلگی شکفتن
    *
    بهار بهار پرنده گفت یا گل گفت
    ما شنیدیم هر کسی خوابه نشنفت


    "محمد علی بهمنی"

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلاویزترین



    "دلاویزترین"


    از دل افروز ترین روز جهان،
    خاطره ای با من هست.
    به شما ارزانی :

    سحری بود و هنوز،
    گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود .
    گل یاس،
    عشق در جان هوا ریخته بود .
    من به دیدار سحر می رفتم
    نفسم با نفس یاس درآمیخته بود .
    ***
    می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : (( های !
    بسرای ای دل شیدا، بسرای .
    این دل افروزترین روز جهان را بنگر !
    تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای !

    آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
    روح درجسم جهان ریخته اند،
    شور و شوق تو برانگیخته اند،
    تو هم ای مرغك تنها، بسرای !
    همه درهای رهائی بسته ست،
    تا گشائی به نسیم سخنی، پنجرهای را، بسرای !
    بسرای ... ))

    من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم !
    ***
    در افق، پشت سرا پرده نور
    باغ های گل سرخ،
    شاخه گسترده به مهر،
    غنچه آورده به ناز،
    دم به دم از نفس باد سحر؛
    غنچه ها می شد باز .

    غنچه ها می رسد باز،
    باغ های گل سرخ،
    باغ های گل سرخ،
    یك گل سرخ درشت از دل دریا برخاست !
    چون گل افشانی لبخند تو،
    در لحظه شیرین شكفتن !
    خورشید !
    چه فروغی به جهان می بخشید !
    چه شكوهی ... !
    همه عالم به تماشا برخاست !

    من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم !
    ***
    دو كبوتر در اوج،
    بال در بال گذر می كردند .
    دو صنوبر در باغ،
    سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند .
    مرغ دریائی، با جفت خود، از ساحل دور
    رو نهادند به دروازه نور ...

    چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق،
    در سرا پرده دل
    غنچه ای می پرورد،
    - هدیه ای می آورد -
    برگ هایش كم كم باز شدند !
    برگ ها باز شدند :

    ـ « ... یافتم ! یافتم ! آن نكته كه می خواستمش !
    با شكوفائی خورشید و ،
    گل افشانی لبخند تو،
    آراستمش !
    تار و پودش را از خوبی و مهر،
    خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :
    (( دوستت دارم )) را
    من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام !»
    ***
    این گل سرخ من است !
    دامنی پر كن ازین گل كه دهی هدیه به خلق،
    كه بری خانه دشمن !
    كه فشانی بر دوست !
    راز خوشبختی هر كس به پراكندن اوست !
    در دل مردم عالم، به خدا،
    نور خواهد پاشید،
    روح خواهد بخشید . »

    تو هم، ای خوب من ! این نكته به تكرار بگو !
    این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
    نه به یك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !
    « دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
    « دوستت دارم » را با من بسیار بگو !

    "فریدون مشیری"

  14. 3 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (چهارشنبه 22 تیر 90)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم


    به بهانه ی بارش دو روزه ی باران بهاری در شیراز پس از عمری ناز و کم پیدایی ...



    "باران"

    باز باران
    با ترانه
    با گهر های فراوان
    می خورد بر بام خانه
    من به پشت شیشه تنها
    ایستاده :

    در گذرها
    رودها راه اوفتاده.
    شاد و خرم
    یک دوسه گنجشک پرگو
    باز هر دم
    می پرند این سو و آن سو
    می خورد بر شیشه و در
    مشت و سیلی
    آسمان امروز دیگر
    نیست نیلی
    یادم آرد روز باران
    گردش یک روز دیرین
    خوب و شیرین
    توی جنگل های گیلان:

    کودکی دهساله بودم
    شاد و خرم
    نرم و نازک
    چست و چابک
    از پرنده
    از چرنده
    از خزنده
    بود جنگل گرم و زنده
    آسمان آبی چو دریا
    یک دو ابر اینجا و آنجا
    چون دل من
    روز روشن
    بوی جنگل تازه و تر
    همچو می مستی دهنده
    بر درختان می زدی پر
    هر کجا زیبا پرنده
    برکه ها آرام و آبی
    برگ و گل هر جا نمایان
    چتر نیلوفر درخشان
    آفتابی
    سنگ ها از آب جسته
    از خزه پوشیده تن را
    بس وزغ آنجا نشسته
    دمبدم در شور و غوغا
    رودخانه
    با دوصد زیبا ترانه
    زیر پاهای درختان
    چرخ می زد ... چرخ می زد همچو مستان
    چشمه ها چون شیشه های آفتابی
    نرم و خوش در جوش و لرزه
    توی آنها سنگ ریزه
    سرخ و سبز و زرد و آبی
    با دوپای کودکانه
    می پریدم همچو آهو
    می دویدم از سر جو
    دور می گشتم زخانه
    می پراندم سنگ ریزه
    تا دهد بر آب لرزه
    بهر چاه و بهر چاله
    می شکستم کرده خاله
    می کشانیدم به پایین
    شاخه های بیدمشکی
    دست من می گشت رنگین
    از تمشک سرخ و وحشی
    می شنیدم از پرنده
    داستانهای نهانی
    از لب باد وزنده
    راز های زندگانی
    هرچه می دیدم در آنجا
    بود دلکش ، بود زیبا
    شاد بودم
    می سرودم :

    " روز ! ای روز دلارا !
    داده ات خورشید رخشان
    این چنین رخسار زیبا
    ورنه بودی زشت و بی جان !
    " این درختان
    با همه سبزی و خوبی
    گو چه می بودند جز پاهای چوبی
    گر نبودی مهر رخشان !

    " روز ! ای روز دلارا !
    گر دلارایی ست ، از خورشید باشد
    ای درخت سبز و زیبا
    هرچه زیبایی ست از خورشید باشد ... "

    اندک اندک ، رفته رفته ، ابرها گشتند چیره
    آسمان گردیده تیره
    بسته شد رخساره خورشید رخشان
    ریخت باران ، ریخت باران
    جنگل از باد گریزان
    چرخ ها می زد چو دریا
    دانه های گرد باران
    پهن می گشتند هر جا
    برق چون شمشیر بران
    پاره می کرد ابرها را
    تندر دیوانه غران
    مشت می زد ابرها را
    روی برکه مرغ آبی
    از میانه ، از کناره
    با شتابی
    چرخ می زد بی شماره
    گیسوی سیمین مه را
    شانه می زد دست باران
    باد ها با فوت خوانا
    می نمودندش پریشان
    سبزه در زیر درختان
    رفته رفته گشت دریا
    توی این دریای جوشان
    جنگل وارونه پیدا

    بس دلارا بود جنگل
    به ! چه زیبا بود جنگل
    بس ترانه ، بس فسانه
    بس فسانه ، بس ترانه
    بس گوارا بود باران
    وه! چه زیبا بود باران
    می شنیدم اندر این گوهرفشانی
    رازهای جاودانی ،پند های آسمانی


    " بشنو از من کودک من
    پیش چشم مرد فردا
    زندگانی - خواه تیره ، خواه روشن -
    هست زیبا ، هست زیبا ، هست زیبا
    !
    "


    "مجدالدين ميرفخرايی معروف به گلچين گيلانی"

  16. 3 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (چهارشنبه 22 تیر 90)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار گلچین :سری دوم

    به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند.................. كه تو در برون چه كردی كه درون خانه آیی
    و با شرحی كه نتوان گفت.

  18. کاربر روبرو از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده است .

    غریب آشنا (چهارشنبه 26 خرداد 89)


 
صفحه 1 از 25 123456789101121 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.