با سلام خدمت همه دوستان
با تشكر از مدير سايت
يكي از همكاران من از من خواستگاري كرد، من 2 هفته راجع به ايشان فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه هيچ دليلي براي ازدواج با ايشان وجود ندارد. از همه لحاظ: شخصيت، خانواده، وضعيت مالي، تحصيلات، سطح فكر ، فرهنگ و ... با من خيلي متفاوت بود.
در تمام مدت قبل از خواستگاري رابطه كاري خوبي با ايشان داشتم، نمي خواستم به كارم لطمه وارد شود، خيلي مودبانه بهشون گفتم تو اين 2 هفته هر چي ديدم تفاوت بوده، نخواستم موضوع رو باز كنم كه ناراحتش كنم . تو رفتارم هم هيچ تغييري ندادم. از مادرم خواستم كه به خانوادش جواب منفي بده.براش آرزوي خوشبختي كردم اما ظاهرا ايشان ظرفيت اين ادب من رو نداشت.
الان 1 سال از اين ماجرا ميگذره ، روز بروز رفتارش نسبت به من بدتر ميشه. من هم از اونجايي كه تا يه حدي غرورم اجازه ميداد تا يك ماه اول سعي كردم مثل قبل باشم، اما با رفتار ايشون نسبت بهشون بي اعتنا شدم.
الان نسبت بهش احساس تنفر ميكنم.
واقعا نميدونم با اين طور آدم خودخواه و بي شخصيتي كه هر روز ميبينمش و باهاش سر وكار دارم چه كنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)