با عرض سلام و خسته نباشید
من الهام 22 ساله هستم مشکلی که دارم مشکل ترس است شرح زندگی من به این صورت است
من بچه که بودم گذشته خیلی بدی داشتم تا نصفه شب درس می خواندم بعضی موقعها می خوابیدم از ان طرف تا صبح بیدار بودم و بعد به مدرسه می رفتم یک روز مامانم پا شد ئو مرا دعوا کرد بزرگتر که شدم می خواستم به خانواده کمک کنم گفتند نه تو نمی تونی نه الی (اسم که تو خونه صدام می کنند ) نمی تونه
سر مسائل کوچک مامانم انقدر داد میزد که من کاری نمی توانستم بکنم فقط سکوت کردم دیگه الان بعضی موقع داد میرنه دیگه مکیتونم تحمل کنم و میروم و صحنه را ترک می کنم
الان یک دختر منزوی شدم با خانوادهام خیلی حرف نمیزنم
از بیرون رفتن می ترسم از صحبت در جکع خانواده دوری می کنم مامانم خیلی مسخرم میکرد با او اصلا نمی تونم دردل کنم خوهارام همه ا عصاباشون خورد
این مسائل باعث ترس من شده بعضی شبهها گریه می کنم بی دلیل
یواشکی به مردم دیگر بخصوص استاد زبانم در موسسه کیش وابسته شدم
لطفا من را راهنماییکنید
با تشکر
الهام[[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)