مقاله ای که در ادامه میخوانید به پدیده فرزند سالاری در قرن حاضر می پردازد مسئله ای که متاسفانه همه گیر شده است و دیگر کمتر خانواده ای را می توان یافت که از این معضل رها باشد.

این پدیده نیز به مانند بسیاری از مشکلات امروزی مربوط شهرنشینان منیباشد زیرا شاهد هستیم در جوامع روستایی هنوز روابط خانوادگی بر مبنی احترام به بزرگان و والدین است
امروزه شیوه های تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. در حال حاضر، والدین انتظار ندارند فرزندشان چشم و گوش بسته از دستورهای آنان اطاعت کنند و برای به کرسی نشاندن عقاید و نظرات خود، دیگر به تنبیه و توبیخ متوسل نمی شوند، بلکه از ترس اینکه بچه ها عقده ای نشوند، آنان را در انجام بسیاری از کارها آزاد می گذارند و گاهی در این راه به حدی دچار افراط می شوند که فرزندان از نرمش و ملاطفت آنان سوء استفاده می کنند و فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود.
فرزند سالاری حاصل تربیت غلط و روابط نادرست والدین با یکدیگر است زمانیکه فرزند اختلاف بین والدین را به وضوح میبیند و در جریان کشمکش های آنان قرار میگیرد ناخودآگاه به سوی یکی از آن دو متمایل میشود و مادر یا پدر نیز به جای تجدید نظر در رفتار خود با همسرش برای بدست آوردن هر چه بیشتر حمایت فرزند سرویس های زیادی میدهد تا برای برای خود پایگاهی مطمئن بسازد. حال آنکه اگر پدر و مادر مرافهه و دعوا را کنار بگذارند و اختلافات خود را در خلوت با هم رفع نمایند بچه ها هم به خود اجازه بی حرمت کردن یکی از والدین را نخواهند داد . ارد بزرگ در این رابطه میگوید هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید .
بچه های این دوره بسیار وابسته به والدین هستند و چون هر چه را می خواهند پدر و مادر بدون چون و را برای آنان فراهم می کنند، به خاطر رفع نیازهای خود هیچ تلاشی نمی کنند و در نتیجه فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود ، ما اگر می خواهیم نسل سالمی را پرورش دهیم باید منطقی فکر کردن را به فرزندانمان بیاموزیم و آنها را مستقل و مسؤول بار بیاوریم.


بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود. به بیانی دیگر ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند.


متأسفانه بعضی از پدر و مادرها وظیفه اصلی خود را که تعلیم و تربیت است فراموش کرده و فقط به فکر پول درآوردن هستند چون فکر می کنند اگر بچه ها هر چه را که می خواهند برایشان فراهم کنند وظیفه اصلی خود را انجام داده اند. حال آنکه فرزندان بیشتر به صحبت و توجه والین نیاز دارند.

وقتی در ذهن بچه ها مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.

یکی از کارهایی را که می توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند. این مسأله خیلی مهم است. باید دید چه کسی مسؤول است. خانواده، مدرسه، یا جامعه؟ به هر صورت نقش همه افرادی که با بچه ها سروکار دارند اهمیت دارد. این نقشها باید به قدری دقیق و درست عمل شود که بچه ها جایگاه خود را بشناسند و بدانند چه وظایفی دارند و در چه مقامی باید قرار بگیرند. والدین نیز لازم است با توجه به رشد و نیازهای فرزندان خود به آنها سرویس بدهند.

بعضی اوقات زن سالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. به عنوان مثال اگر مرد خواسته باشد به تنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم می شود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زن سالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز می ایستد.


اگر ما نتوانیم در کودکی درست با فرزندانمان رفتار کنیم و نیازهای آنان را با آگاهی از مراحل رشدشان در نظر بگیریم به طور حتم در جوانی بر ما حکومت خواهند کرد و طبیعتاً چون هنوز به درجه رشد تکمیلی نرسیده اند و نمی توانند از تدبیر و عقلشان کمک بگیرند دچار مشکل خواهند شد و ما را نیز درگیر خواهند کرد. اگر امروز که فرزندمان در سن پایین است همت به تربیت درست وی بگماریم در آینده نتیجه آن آرامش خیال خودمان است زیرا فرزند بد آفت زندگی پدر ومادر است و به گفته ارد بزرگ فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است .