به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 88 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1387-9-13
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,067
    سطح
    40
    Points: 4,067, Level: 40
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ترس از ازدواج!!!

    سلام به همگی دوستان.
    راستش من نسبت به ازدواج تا حدودی بدبین هستم! خیلی از زندگی های دور و اطرافم رو میبینم. عده ای کاملا ازدواج های ناموفقی دارند و شاید در مرز طلاق و جدایی هستند. عده ای هم جدا شده اند و بسیاری زوجین هم گرچه ازدواجشون ناموفق نبوده اما زندگیشون چنگی هم به دل نمیزنه. یعنی یک طرف خیلی انعطاف به خرج میده و از خواسته های به حقش میگذره تا اون زندگی به خاطر خیلی از مسائل از هم نپاشه. یکی به خاطر بچه اش دیگری به خاطر آبروش و ...
    یعنی کمتر زوجی رو میبنم که واقعا زندگی رو به رشد ومتعالی داشته باشند.
    خب من یه دختر 25 ساله هستم. از خیلی از جهات در رفاه کامل هستم. یعنی اینکه شرایط مساعدی در خونه پدری ام دارم. اما هم از لحاظ شرایط سنی که کم کم داره میره بالا و هم اینکه چون والدین من مسن هستند و دوست دارند هر چه زودتر سر و سامان گرفتن من رو ببینند احساس می کنم که بایستی جدی تر به مسئله ازدواج نگاه کنم! اما وقتی میبینم که ازدواج واقعا دردسرهای خیلی زیادی داره. و ممکنه در آینده دچار مشکلات مشابه اطرافیانم بشم احساس ترس میکنم. و حاضر نیستم شرایط مطلوب فعلیم رو با شرایط نا مناسب احتمالی در آینده عوض کنم.
    واقعیتش شناخت افراد هم به این سادگی ها نیست. و همچنین شرایط محیطی هم اجازه نامزدی بدون عقد رو به جوانان نمیده! خودم هم اهل دوستی نیستم. این وسط موندم که با این شرایط چطوری میشه صاحب یک زندگی خوب و رو به رشد در اینده شد؟ راستش از وقتی با این سایت آشنا شده ام و مشکلات مربوط به زندگی های مختلف رو خوندم بیشتر دچار تردید شده ام.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 88 [ 05:57]
    تاریخ عضویت
    1387-8-07
    نوشته ها
    264
    امتیاز
    4,364
    سطح
    42
    Points: 4,364, Level: 42
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 186
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 81 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    شما با این دید منفی که داری اگر هم ازدواج کنی موفق نمی شی.پس فکرش رو هم نکن.ازدواج یعنی شراکت. سختی داره. فکر نکنید با ازدواج راحت میشی و زندگیت آسونتر میشه ولی اینا همش مال اولش هست اگه دلت با شوهرت یکی باشه مشکلات حل شدنی هستند.اونایی هم که می بینی مشکل دارن مفهوم ازدواج رو نفهمیدن و هر کدومش برای منافع شخصی یا معنوی ازدواج کرده یا ارضانیاز جنسی. به خاطر همین سرد میشن و پشیمون.عشقها کشکی شده. مشکل اینجاست.

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    حرف شما را در این مورد که زندگی خوب و زوجهای خوشبخت کم شده اند قبول دارم . به نظرم بصورت کلی نسل قبل در زمینه تشکیل خانواده و ... موفق تر بوده اند .
    خانم ساحل درست است زندگیهای که میبینیم چنگی به دل نمیزنند . اما چرا ؛ بنظر من چون جوونها در انتخاب همسر درست عمل نمیکنند و فقط احساس را ملاک قرار میدهند ( اکثرا ) و این جمله را بکار میبرند که اگر عشق باشه همه چی درست میشه . و جالبه احساس وابستگی و یا علاقه زودگذر خود را هم عشق مینامند . البته دلایل متعدد دیگری هم وجود دارد .
    اما کسانی که این امر مقدس را جدی میگرند و با چشمان باز و آگاهی وارد این مسیر میشوند معمولا یک زندگی شیرین در انتظارشان هست .
    خانواده ها هم اگر توجیه بشوند اجازه نامزدی را میدهند . البته هرکدام برای خود خط قرمز هایی دارند که در بسیاری موارد منطقی است و ناشی از تجربه آنهاست .
    موفق باشید

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 88 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1387-9-13
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,067
    سطح
    40
    Points: 4,067, Level: 40
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    ممنون دوستان عزیز.
    ببینید من الان موندم چطوری میتونم کسی رو که میاد رو واقعا بشناسم؟ بر فرض که خانواده ها هم قبول کردند که یک مدت نامزدی باشه ولی فکر میکنید میشه در عرض دو سه ماه بشه کسی رو که میاد شناخت؟ چون حداقل برای شناخت 6 ماه الی یکسال نیاز هست. اما فکر نمیکنم با این شرایط محیطی خانواده ها هر چقدر هم انعطاف به خرج بدند نمیتونند بیشتر از دو سه ماه اجازه بدند. من در یک شهرستان زندگی میکنم! تازه بعد از این مدت که شناخت حاصل شد و فهمیدیم که به درد هم نمیخوریم چی میشه؟ من الان موندم که واقعا چطوری میتونم کسی رو درست بشناسم؟ تا دچار عشقهای کشکی نشوم؟

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    ساحل گرامی : اینهمه مقاله آموزشی و کتاب و تجربیات دوستان در این تالار و تجربه اطرافیان خودت و تحقیق درباره گذشته فرد و خانواده او و دقت در رفتار خواستگار ( دقت در رفتار، نه در حرفها ) میتونه به شناخت بهتر کمک کنه . اما شناخت 100% هرگز حاصل نمیشه .

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 آبان 89 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1387-8-19
    نوشته ها
    315
    امتیاز
    4,432
    سطح
    42
    Points: 4,432, Level: 42
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 94 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    سلام ساحل جان شما شما چند وقت قبل هم یه تاپیکی مثه همین ایجاد کرده بودین
    http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5073&page=5

    من فکر میکنم ایجاد دویاره چنین تاپیکی کمک چندانی نخواهد کرد
    به جای ان شاید بهتر باشه که تواناییمان را در شناخت طرفمان بالا ببریم
    و اینکه خودمان چه نیازهایی از شریک اینده مان درایم
    و خودمان و نیازهامان را بهتر بشناسیم
    به عقیده من اگه هر چقدر ما ازموقعیتی که میخواهیم وارد ان بشویم اطلاعات بهتری داشته باشیم قطعا ترسمان کمتر میشود
    و در نهایت هم توکل به خدا است

  7. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    184
    امتیاز
    3,584
    سطح
    37
    Points: 3,584, Level: 37
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    به نظرم نا امید نشید ، حتماً مورد خوبی گیر میارید .

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1387-10-26
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,814
    سطح
    39
    Points: 3,814, Level: 39
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 34 در 22 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    سلام
    باز هم یک خاطره جالب براتون بگم. ما یه تیم حرفه ای شنا بودیم. ناجی گری و غواصی و ... . تابستونها معمولا می رفتیم سراغ آبهای وحشی تر بجای تمرین در استخر و آب های بسته. یه روزی رفته بودیم سد لار برای تمرین. وسط تمرین بودیم و وسط آب، یهو یک گروهی از توی ساحل شروع کردن به داد و بیداد که آآآآی بیاین، بدوین...ما فکر کردیم مشکلی براشون پیش اومده و زود اومدیم به کناره و بیرون آب. 6 تا بدنساز درشت هیکل و ورزیده و توپ رو دیدیم که سیاه پوش بودن و غمگین و اعلامیه ای هم روی شیشه ماشینهاشون چسبونده بودن.
    هی به هم می گفتن حیف شد. جوون حیفی بود. رفیق حقی بود... گفتیم چی شده؟ مشکلی هست؟ مارو صدا کردین؟ گفتن بعله که هست ! اون اعلامیه ترحیم رو بخونین.
    خوندیم.
    - خوب؟
    --خوب؟! یکی از بهترین رفقای ما بود، قهرمان رده فلان بدنسازی و کمربند فلان فلان رشته و اینا...
    -خوب؟
    --هیچی دیگه هفته پیش اومدیم اینجا شنا کنیم، درست همونجا که شما بودین غرق شد! الانم هفتم فوتشه
    -ااااااا..چرا؟
    --هیچی دیگه، مثل شما رفته بود اون وسط. هرچی هی گفتیم بیا نیومد.
    -طفلکی. خدا رحمتش کنه.
    --امواتتونو بیامرزه
    -یه سوال، این بزرگوار شنا بلد بود؟
    --به، آقارو! مربی بدنسازی بود، کمربند مشکی فلان بود، نایب قهرمان فلان بود...بابا یلی بود!
    -شنا چی، شنا بلد بودد؟
    --نه، ولی دل شیر داشت!
    -؟!!!!!
    و ما بدون رد و بدل نمودن کلامی بیش ، به محل تمرین خودمون یعنی همون وسط آب که دوست شیردل اما شنا نابلد آن عزیزان خفه شده بود، به ادامه تمرین پرداختیم.
    یل بودن و بدنساز بودن و شیردل بودن و سرتیپ بودن و مومن بودن و شاگرد اول بودن یک طرف، دانستن فوت و فن کاری که می خواین بهش بپردازین یکطرف.
    و ازدواج تخصصی ترین این کارهاست. اگر می خواین وارد این آب وحشی و بی ملاحظه بشین، اول شنا کردن توی اون رو یاد بگیرید.

    شادی روح رفتگان صلوات....

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 88 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1387-9-13
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,067
    سطح
    40
    Points: 4,067, Level: 40
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط کاترین
    سلام ساحل جان شما شما چند وقت قبل هم یه تاپیکی مثه همین ایجاد کرده بودین
    http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5073&page=5

    من فکر میکنم ایجاد دویاره چنین تاپیکی کمک چندانی نخواهد کرد
    به جای ان شاید بهتر باشه که تواناییمان را در شناخت طرفمان بالا ببریم
    و اینکه خودمان چه نیازهایی از شریک اینده مان درایم
    و خودمان و نیازهامان را بهتر بشناسیم
    به عقیده من اگه هر چقدر ما ازموقعیتی که میخواهیم وارد ان بشویم اطلاعات بهتری داشته باشیم قطعا ترسمان کمتر میشود
    و در نهایت هم توکل به خدا است
    سلام کاترین عزیز! بله درسته قبلا تایپیک مشابهی در این زمینه زده بودم اما موضوع این تایپیک با قبلی کمی متفاوت هست! مشکل اصلی من در حال حاضر توانایی شناخت صحیح از طرف مقابل هست. البته مطالعات زیادی هم در این مورد داشته و دارم. اما فکر میکنم بازهم کافی نیست! دوست دارم از تجربیات بقیه هم در این مورد استفاده کنم. چون محیط شهر که من زندگی میکنم کوچیک هست و نمیشه با آزادی بیشتر کسی رو شناخت! و کسی هم که به عنوان خواستگار میاد هم هیچ وقت سعی نمیکنه جوری حرف بزنه یا رفتار کنه که شبه بر انگیز باشه. من تجربه خیلی تلخی از دختر خاله ام دارم. اون خیلی سعی کرد قبل از ازدواج شناخت پیدا کنه همسرش هم مورد تایید قرار گرفت و در ظاهر ادم فوق العاده موجهی بود! اما الان زندگیشون داره از هم میپاشه و این آقا حتی حاضر نیست به یک مشاور مراجعه کنه. می ترسم که من هم دچار مشکلاتی مشابه شوم. دختر خاله ام اصلا در شرایط روحی مناسبی نیست و بارها از اینکه با این آقا ازدواج کرده اظهار پشیمانی میکنه.

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 88 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1387-9-13
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,067
    سطح
    40
    Points: 4,067, Level: 40
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از ازدواج!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط sedmammad
    سلام
    باز هم یک خاطره جالب براتون بگم. ما یه تیم حرفه ای شنا بودیم. ناجی گری و غواصی و ... . تابستونها معمولا می رفتیم سراغ آبهای وحشی تر بجای تمرین در استخر و آب های بسته. یه روزی رفته بودیم سد لار برای تمرین. وسط تمرین بودیم و وسط آب، یهو یک گروهی از توی ساحل شروع کردن به داد و بیداد که آآآآی بیاین، بدوین...ما فکر کردیم مشکلی براشون پیش اومده و زود اومدیم به کناره و بیرون آب. 6 تا بدنساز درشت هیکل و ورزیده و توپ رو دیدیم که سیاه پوش بودن و غمگین و اعلامیه ای هم روی شیشه ماشینهاشون چسبونده بودن.
    هی به هم می گفتن حیف شد. جوون حیفی بود. رفیق حقی بود... گفتیم چی شده؟ مشکلی هست؟ مارو صدا کردین؟ گفتن بعله که هست ! اون اعلامیه ترحیم رو بخونین.
    خوندیم.
    - خوب؟
    --خوب؟! یکی از بهترین رفقای ما بود، قهرمان رده فلان بدنسازی و کمربند فلان فلان رشته و اینا...
    -خوب؟
    --هیچی دیگه هفته پیش اومدیم اینجا شنا کنیم، درست همونجا که شما بودین غرق شد! الانم هفتم فوتشه
    -ااااااا..چرا؟
    --هیچی دیگه، مثل شما رفته بود اون وسط. هرچی هی گفتیم بیا نیومد.
    -طفلکی. خدا رحمتش کنه.
    --امواتتونو بیامرزه
    -یه سوال، این بزرگوار شنا بلد بود؟
    --به، آقارو! مربی بدنسازی بود، کمربند مشکی فلان بود، نایب قهرمان فلان بود...بابا یلی بود!
    -شنا چی، شنا بلد بودد؟
    --نه، ولی دل شیر داشت!
    -؟!!!!!
    و ما بدون رد و بدل نمودن کلامی بیش ، به محل تمرین خودمون یعنی همون وسط آب که دوست شیردل اما شنا نابلد آن عزیزان خفه شده بود، به ادامه تمرین پرداختیم.
    یل بودن و بدنساز بودن و شیردل بودن و سرتیپ بودن و مومن بودن و شاگرد اول بودن یک طرف، دانستن فوت و فن کاری که می خواین بهش بپردازین یکطرف.
    و ازدواج تخصصی ترین این کارهاست. اگر می خواین وارد این آب وحشی و بی ملاحظه بشین، اول شنا کردن توی اون رو یاد بگیرید.

    شادی روح رفتگان صلوات....
    خوشحال میشم راز شناگری رو از شما و سایر دوستان یاد بگیرم!


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.