به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    آيا تا حالا معجزه ديدي

    سلام به دوستان عزيز تالار
    ما همه فكر مي كنيم كه معجزه بايد يه چيز عجيب و غريب باشه و خاص زمان يا اشخاص بخصوصه ... نه واقعااينطور نيست توي اين دوره و زمانه هم معجزه اتفاق مي افته ولي اونطور كه ما فكر مي كنيم عجيب و غريب نيست بلكه كاملا عادي به نظر مي آيد من خودم معجزه اي را ديدم شايد بگيد كه اين كه معجزه نيست ولي هر كاري كه بشر از انجامش عاجز باشه و فقط قادر متعادل قادر به انجامش باشه و درست در زماني كه بايد اتفاق بيفته يه معجزه است ... اميدوارم هر كسي كه چيزي شبيه به اين موارد را ديده اينجا اضافه كنه شنيدن و خوندن اين مطالب شايد تلنگري باشه به ما كه بدونيم هميشه يكي هست كه مراقب هميشگي ماست و ما ازش غافل مي شيم
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 فروردین 88 [ 11:03]
    تاریخ عضویت
    1387-11-09
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    3,324
    سطح
    35
    Points: 3,324, Level: 35
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    من چيزي يادم نمياد
    اما فكر مي كنم حتما تو زندگي همه ما چنين اتفاقاتي وجود داره كه ما به يا د نداريم
    اگه يادم اومد مي گم
    يا حق

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 92 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,805
    سطح
    49
    Points: 5,805, Level: 49
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    181

    تشکرشده 204 در 87 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    تعداد زیادی از درسامو با معجزه پاس کردم:D
    اینو واقعا میگم و هنوز برام عجیبه
    البته بقول پائولو کوئیلو حتی به معجزه ها هم عادت می کنیم.و انتظار داریم همیشه معجزات جدیدی ببینیم...

  4. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,040
    سطح
    100
    Points: 287,040, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,576

    تشکرشده 37,077 در 7,001 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    آری
    طبیعت همان معجزه ای هست كه به آن عادت كردیم
    و
    معجزه همان طبیعتی هست كه به آن عادت نكرده ایم.

    مثال: بیرون آمدن یك شتر از زمین معجزه است چون عادت نكرده ای
    ...... بیرون آمدن یك هندوانه از زمین طبیعت هست چون به آن عادت كرده ایم.

    حرف معجزه آمد،‌دلم نیومد این موسیقی قشنگ را در مورد معجزه اینجا نگذارم.

    <EMBED align=center src=http://www.hamdardi.com/my_documents/my_music/ravanshenasi/moejeze.wma width=100 height=28 type=audio/x-pn-wmaaudio-plugin autostart="true" LOOP="true">

    معجزه کو!؟

    پرسيدم اين همه حرف است
    معجزه ، معجزه ، كو معجزه؟
    ندا رسيد از آسمان
    ياد كن در اين جهان
    چيزي بغير از معجزه
    ندا رسيد از آسمان
    ياد كن در اين جهان
    چيزي بغير از معجزه



    اعضاي همه وجودت
    مگر معجزه نيست؟
    روح و جسم و تاروپودت
    مگر معجزه نيست؟
    پيدايش آفرينش
    مگر معجزه نيست؟
    دنيا و آسمون و زمينش
    مگر معجزه نيست؟
    بيدارشو، بيدارشو
    اي مانده در خواب
    هشيار شو ، هشيار شو
    اي گوهر ناب



    يارب زسر لطف و كرامت
    نظرم كن
    من شاخه بي برگ و برم
    بارورم كن
    يارب بنشان بردل من
    نور حقيقت
    وز ظلمت و جهلم برهان
    سحرم كن
    دانم كه تو سلطان جهاني
    خدايا !
    هر لحظه كه غافل شوم از تو
    خبرم كن


    پرسيدم اين همه گفتند
    معجزه ، معجزه ، كو معجزه؟
    ندا رسيد از آسمان
    ياد كن در اين جهان
    چيزي بغير از معجزه
    ندا رسيد از آسمان
    ياد كن در اين جهان
    چيزي بغير از معجزه


    اعضاي همه وجودت
    مگر معجزه نيست؟
    روح و جسم و تاروپودت
    مگر معجزه نيست؟
    پيدايش آفرينش
    مگر معجزه نيست؟
    دنيا و آسمون و زمينش
    مگر معجزه نيست؟
    بيدارشو، بيدارشو
    اي مانده در خواب
    هشيار شو ، هشيار شو
    اي گوهر ناب

  5. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 24 اردیبهشت 88)

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    با اجازه دوستان خودم اولين چيزي را كه معجزه در زندگي ام بود را براتون مي نويسم

    حدود سال 79 بود كه بطور كاملا غير منتظره مادرم دچار سكته مغزي شد چون توي شهرستان ما بيمارستان نبود و بخاطر اينكه شب از نيمه گذشته بود برديمش توي بيمارستان الزهرا اونجا يه چند ساعتي بود و دكترا اومدندو رفتند و خلاصه گذشت تا صبح درد كشيد با كلي سختي توي يه بخش بستري شد خلاصه اينكه دو روز بعدش كه قرار شد مرخصش كنند و به قولي بهتر شده بود يا اينطور به نظر مي رسيد كه بهتر شده ولي اينطور نشد چون برادرم از بيمارستان تماس گرفت كه مامان دچار تشنج شده و حالش يكمي خوب نيست وقتي از خانه راه افتادم به سمت بيمارستان تمام راه دلشوره داشتم نمي دونم چرا احساس مي كردم وضع از اوني كه بهم گفتن بدتره ... وقتي رسيدم دم در بخش و كارت همراه رانشان دادم از نگاههاي عجيب دربان اونجا خيلي نگران شدم تمام طول سالن را دويدم ... در اتاق را باز كردم توقع داشتم كه چي ببينم مامانم كه نشسته و بهش سلام كنم و ازش بپرسم بهتري مامان گلم ... ولي وقتي در را باز كردم خشكم زد يه بغضي توي گلوم را گرفت اين واقعا مامانم بود روي تخت كه به دستگاه اكسيژن وصلش كرده بودن بيهوش... بي رمق بدون هوشياري اونجا بود روي تخت درست جلوي چشماي من كه روز قبلش بوسيده بودمش و ازش خداحافظي كرده بودم ... ديگه نفسم بالا نمي اومد داداش مگه تو نگفتي فقط تشنج كرده پس چرا اينجوري شده ... دكتري كه بالاي سرش بود گفت كه متأسفانه متوجه نشده بودن و چون سياهرگ اصلي كه خون را از مغز برميگردونه بسته شده بوده و توي سي تي اسكن معلوم نشده حالا بر اثر فشار پاره شده و يه خونريزي گسترده توي مغزش بوجود آمده كه متاسفانه جلوي خونريزي را هم نمي تونستن بگيرن ... يعني چي يعني خون هنوز لخته نشده دكتر ... نه چون رگ بسته است و بخاطر داروهايي كه بهش مي ديم خونش خيلي رقيق شده و خونريزي را بيشتر مي كنه بايد خيلي مراقب باشيد ... و ما شديم پرستار مادرم توي بيمارستان ... هر روز دكترا مي اومدن و مي رفتن ولي بهبودي نبود هر روز حالش رو به وخامت مي گذاشت خون لخته نمي شد و لخته هم جذب نمي شد . خدايا ... هر روز سطح هوشياري پايين تر مي اومد و خلاصه به جايي رسيد كه ديگه هيچ عكس العملي نبود و بهترين جراح اصفهان اعلام كرد كه حدود دو درصد الي سه درصد شانس زندگي داره كه اون هم اگر زنده بمونه تا آخر عمر فلج مي مونه از تمام بدن و تازه ممكنه ديگه حرف هم نتونه بزنه چون تمام لپهاي مغزش مملو از خوني بود كه از سياهرگ جاري بود كار به خونريزي كليه و مثانه هم رسيد ديگه دكتر اصلي اش كه با شجاعت داروهايي را با دوزهاي خطرناكي تجويز مي كرد تا شايد بتونه نجاتش بده هم قطع اميد كرده بود و بالاخره بعد از يه ماه گفت كه چون ديگه احتمالا به همين حال بيهوشي خواهد ماند تا ... پرونده را گرفت تا مرخصش كنه چقدر گريه و زاري كردم خانم دكتر تو را به خدا اونجا چكار كنم وقتي كه حالش به اين وضع هست ... اون كه ديگه بدون دستگاه نمي تونه نفس بكشه ... خلاصه به زور باز نگهش داشتن اونجا توي بيمارستان توي نمازخانه انگار خدا به آدم نزديكتره ... هر لحظه خدا را صدا مي كرديم و ازش مي خواستيم كمكي كنه جايي كه متخصص ترينها ناتوان بودند ... يه روز داداش گفت كه از امروز كنار گوشش قرآن را بخوان شايد اين روزاي آخر باشه اما آخه خدا من چطور مي تونستم ... چقدر بهش التماس كردم چقدر امام رضا را به وصاتت گرفتم ... هر چي بخواي از جون من بگير ولي مادرم را برگردون ماه بهمن بود نزديك عيده خدا تازه به اميد عيد خانه را درست كرده بود ... خدايا كو اون معجزه اي كه مي گن ... مگه فقط بايد زمان پيامبرات معجزه را نشان بدي .. من قبولت دارم ولي به من هم نشان بده تا واقعا باورم بشه كه معجزه هم مي تونه اتفاق بيفته ... خدايا يه بار براي هميشه دعامو آرزومو و خواسته ام را برآورده كن مادرم را بعنوان عيدي بهم برگردون ... اينكار براي تو هيچه ... پس معجزه ات را نشانم بده به همه اونهايي كه باورت ندارن نشون بده كه مي شه مگه نه اينكه مرده ها را زنده مي كني پس نشان بده ... و اون شب خانمي كه دخترش هم اتاق مادرم بود خوابش را برام تعريف كرد گفت كه ديده يه آقاي سبز پوشي اومد توي اتاق صورتش را از بس زيبا بود نمي شد وصف كرد نوراني بود و خوش صدا .. به عمه ام كه بالاي سر مادرم گريه مي كرده گفته چي شده ، عمه ام در جوابش مي گه كه زن برادرمه كه دكترا جوابش كردن ... همان آقا گفته كه اين خانم هيچي اش نيست برش داريد و بريد بيخود هم گريه زاري نكنين...
    و دو روز بعد وقتي كه صبح دكتر شيفت اومد تا مثل هميشه تست هوشياري مادرم را انجام بده مثل هميشه بالاي سرش نگاهش مي كردم آروم بود ...
    خانم دكتر مادرم را صدا كرد سلام خانم ... صبحت بخير
    در كمال ناباوري مادرم جواب داد ... سلام با صدايي خيلي آروم و خسته
    واي خداي من به هوش اومده هوشياري اش برگشته ... اشك توي چشمام جمع شده بود همينطور هم خانم دكتر باز پرسيد .. حالت خوبه
    الحمدالله ...
    خانم دكتر اشك مي ريخت اين معجزه است واقعا معجزه است ... دويد توي سالن و دكتر متخصص بخش را خبر كرد اونها اومدن همه شون همه اونهايي كه فكر مي كردن ديگه اميدي نيست
    مادرم به همه جواب مي داد و كمتر از يه هفته كاملا هوشيار شد فقط مونده بود فلجي اش كه دكتر.. گفته بود خوب ما برديمش خانه و با فيزيوتراپي دركمتر از شش ماه سر پا ايستاد و خدا را شكر الان بعد از گذشت اين چند سال شد سرزنده و سالم پيش ماست و خدا اونو دوباره بهمون برگردوند و اين كه اين اتفاق يه معجزه بود چيزي بود كه من ديدم و حتي تمام دكترها اعتراف كردند كه زنده موندنش برگشتنش و راه رفتنش همه اش معجزه بود
    تنها چيزي كه مادرم به ياد داشت اين بود كه در خواب مي ديده كه عده اي از مردم همه با هم توي يه صحرا به سمت يه گنبد سبز رنگ مي رفتن تا زيارتش كنند كه يكباره بادي مي وزه و همه چيز را مثل دانه هاي شن دور مي كنه مادرم مي دويده كه بهشون برسه ولي صدايي بهش مي گه نه تو نبايد بري بايد برگردي حالا نه وقت رفتن نيست ...

    ببخشيد سرتون را درد آوردم اگر وقت كرديد و خونديد ازتون تشكر مي كنم مي دونم كه هر روزه از اين اتفاقات مي افته كه به نظر عادي مي آيد ولي همه اينها معجزه است فقط ما بهشون بي توجهيم ممنون از توجهتون
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مرداد 88 [ 15:55]
    تاریخ عضویت
    1386-12-14
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,495
    سطح
    47
    Points: 5,495, Level: 47
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    169

    تشکرشده 176 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    با سلام
    بعد از مدتها امروز سری به این تالار زدم و طبق معمول سراغ همین بخش "حقوق ما" اومدم و ..
    مناسب دیدم مطلبی رو که مدتها پیش در یه جای دیگه نوشتم در این جا هم نقل کنم :

    من برخی از داستانهای ژولورن رو در دوران کودکی مطالعه کردم ، برخیش رو هم در همون دوران از طریق تلویزیون و دیدن کارتونهایی که بر اساس همون داستانها ساخته شده بودن .از اون جمله کارتون " جزیره اسرار آمیز " بود .
    اشتباه نکن اصلا قصد ندارم به جنبه های علمی تخیلی داستانای ژولورن بپردازم ، و نکته اینجاست ! خلاصه میگم : تو این داستان یه عده بر اثر تغییرات هوا بالونشون در ساحل یه جزیره متروکه سقوط می کنه و اونا بطور معجزه آسا نجات پیدا میکنن و می تونن تو یه غاری ساکن بشن . بعد حسب هر نیازی که پیدا می کنن بازم به طور معجزه آسا اون نیاز بر طرف میشه مثلا در بیماری یکی از اونها جعبه کمکهای اولیه ، در هنگام ساخت یه قایق یا یه کلک جعبه ابزار رو در ساحل پیدا می کنن و ... .

    بعد ازیه مدت یه علایم مورسی دریافت می کنن که اونارو به جایی رهنمون می کنه تصورش رو بکنید دیدن یه زیردریایی در یه غاری در اون جزیره فاقد سکنه ! وارد اون میشن و بعد کاپیتان کشتی که به نوعی یه آشنایی نسبت بهش داشتن رو می بینن و او می گه که می خواد از اون جزیره بره و دیگه نمی تونه مواظب اونها باشه ، تازه اونها متوجه می شن که همه ی اون کمکها از طرف کاپیتان نمو بوده و او بوده که اونهارو تحت نظر داشته و بقولی هواشون رو داشته !

    من اینطور فکر می کنم که اومدن ما تو این دنیا یه جورایی شبیه اومدن اون گروه در اون جزیره است .( البته با تفاوتهای بسیار که نمی خوام واردش بشم و این یه مثلیه که ازت میخوام درش مناقشه نکنی ! ) بعد پرده ها که کنار بره - در قیامت یا بر اثر بصیرت تو همین دنیا – می فهمیم که خدا از ازل ما رو قدم به قدم آورده و در مراحل و برهه های مختلف زندگیمون چه طوری و یکدفعه و معجزه آسا چه چیزایی و کسایی رو پیش رو و سر راهمون که قرار نداده ؟ اونروز تازه چشممون تیز و بینا میشه " فبصرک الیوم حدید " ( سوره ق) که عجب فکر می کردیم همینطور یله تو دنیا رها شدیم نگو که بشدت تحت نظریم . تحت نظریم که چی ؟ که چکار می کنیم و امتحانامون رو چگونه پس میدیم !

    قضاوت با شما .

  8. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    شايد هم يه مدتي توي اين دنياييم كه بتونيم نشان بديم چند مرده حلاجيم و اونهمه كه ادعاداريم هستيم يا نه كه اگر آزادمون بگذارن و اون جبر را كه حاكم بر مابقي مخلوقات هست ازروي ما برداشته بشه چكار مي كنيم خالقمون را ناديده مي گيريم و به دستوراتي كه داده عمل نمي كنيم و به كل همه چيز را از خالق و خلقت منكر مي شيم يا اينكه راه درست رسيدن به نقطه اصلي را پيدا مي كنيم و سربلند مي شيم كه بدون هيچ فشار و زوري و جبري باز هم قادر هستيم درست و خوب را از نادرست و بد تميز بديم اميدوارم كه اينقدر كه وانمود مي كنيم شايسته باشيم و راه را به بيراهه نريم
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1387-5-17
    نوشته ها
    253
    امتیاز
    5,546
    سطح
    47
    Points: 5,546, Level: 47
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 58 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    saye از اینکه خدا مادرتونو بهتون دوباره بخشیده خیلی خوشحال شدم ولی اشک توی چشمام جمع شد...فقط میتونم بگم الله اکبر

  10. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1387-10-26
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,814
    سطح
    39
    Points: 3,814, Level: 39
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 34 در 22 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    كودك نجوا كرد : خدايا با من حرف بزن .
    مرغ دريايي اواز خواند . كودك نشنيد.
    سپس كودك فرياد زد : خدايا با من حرف بزن.
    رعد در اسمان پيچيد اما كودك گوش نداد.
    كودك نگاهي به اطرافش انداخت و گفت:خدايا بگذار ببينمت.
    ستاره اي درخشيد ولي كودك توجه نكرد.
    كودك فرياد زد:خدايا به من معجزه اي نشان بده .
    ويك زندگي متولد شد. اما كودك نفهميد.
    كودك با نااميدي گريست.
    خدايا با من در ارتباط باش . بگذار بدانم اينجايي .
    بنا براين خدا پائين امد وكودك را لمس كرد .
    ولي كودك پروانه را كنار زد و رفت...
    و هنوز آن کودک منم.

  11. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: آيا تا حالا معجزه ديدي

    سلام به همه عزيزان
    استار عزيز ازتون ممنونم واقعا الطاف خداوند قابل تحسين است و من هنوز بعد اينهمه مدت وقتي به ياد اون روز مي افتم ناخودآگاه تمام بدنم به لرزش مي افته واقعا روزي چند تا از اين اتفاقات مي افته و چشمهاي ما قادر به ديدن و ذهن ما قادر به درك اينهمه عظمت و حكمت نيست ... اي كاش لحظه اي درنگ مي كرديم و همه را با چشم دل مي ديديم .....
    خدايا هيچگاه ما را به حال خود رها مكن ... اميدوارم هميشه همه دوستان خوب و سلامت باشند انشاءالله
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.