به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 71
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 فروردین 87 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    4,786
    سطح
    44
    Points: 4,786, Level: 44
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 164
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +دیگه خسته شدم از این زندگی

    سلام من آقای 37 ساله هستم همسرم 31 ساله و پسرم 7 ساله .همسر من مومن چادری بوده و ما معرفی شدیم دوستی وعاشقی نبوده. او در نامزدی سرد بود جوری که نه ابراز علاقه میکرد نه حتی یکبار تلفن به من میزد ولی من روزی یکی دوبار تلفن میزدم .حدود یک سالی عقد تا عروسی فاصله داشتیم . اکنون او در زندگی شلخته است جوری که فزندمان نیز شده. خیلی خشک و میباشد اصلا محبت و جذب همسر را از اوندیدم . دوست دارم مثلا لاک بزند ولی چون نماز میخواند امتنا میکند و آنها که لاک میزنند را بدون نماز میداند. بسیار میخوابد. در همبستری سرد و به دلایل سردرد- خواب-خستگی-نمازصبح ....تقاضای همسرش را رد میکند-هر درخواستی اگه مطابق میلش نباشد را رد میکند و التماس من فایده ندارد . دوستش ندارم . مرا راهنمای کنید؟خیل زده شده ام دیگه دوستش ندارم هرچند نمیدانم با آن نامزدی که گفتم و سردیهای او ایا قبلا دوستش داشتم یا نه اما اکنون خسته شده ام بریده ام . چگونه تمام کنم ؟نمیخوام دیگه این زندگیرا.....

  2. 2 کاربر از پست مفید hamed تشکرکرده اند .

    hamed (چهارشنبه 24 آذر 89), khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 اردیبهشت 87 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1386-9-25
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    3,831
    سطح
    39
    Points: 3,831, Level: 39
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    احمد آقا سلام بهتر شما هم یک مقدار از خودتان سردی وبی میلی نشان دهید سعی کنید بیبشتر خودتان را با فرزندتان مشغول کنید مدتی جدا بخوابید انشا لله از انجا که خانمها افراد حساسی هستند حتما عکس العمل نشان خواهند داد(مهدی)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 فروردین 87 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    4,786
    سطح
    44
    Points: 4,786, Level: 44
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 164
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    مهدی جان سلام - من حامد هستم نه احمد- اما همه این راههارا امتحان کردم اصلا فایده ندارد همین الان 2ماهی هست که این کار کردم برای همین میگم خسته شدم دیگه . مرسی که وقت گذاشتید برای من . تشکر
    عشق روشنایی زندگی است

  5. کاربر روبرو از پست مفید hamed تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آبان 88 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1386-11-09
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    سلام حامد ،
    چقدر خسته به نظر می رسی . بهتر نیست کمی آروم تر باشی تا بتونیم بیشتر کمکت کنیم ؟
    فکر می کنم کمی بیشتر باید توضیح بدی . مثلا اینکه :
    -آیا به لحاظ تحصیلات و اعتقادات مذهبی به هم نزدیک هستید ؟
    -آیا تمامی این ایرادها از اول براتون به این شکل مطرح بوده ؟
    -اگر در ابتدای دوران عقد و نامزدی متوجه این موارد بوده ای چرا تا حالا تحمل کرده ای ؟
    -چه عامل یا عواملی باعث شده که بویژه در حال حاضر رفتار ایشون برای شما غیرقابل تحکل بشود ؟
    -آیا تا بحال سعی کرده ای به جای اصرار و خواهش و یا دستور که هر کدام می تواند باعث ایجاد یک موضع دفاعی یا تهاجمی شود از خواستهایت با همسرت حرف بزنی ؟
    -نظر همسرتان در مورد رفتارهای شما چیست ؟
    -آیا ایشون از شما راضی هستند؟ (معمولا خانمها وقتی از همسرشون راضی هستند ،به خواستهای او براحتی پاسخ میدهند )
    -فکر نمی کنید فارغ از مسائل مذهبی ، امتناع ایشون از همراهی با شما واکنشی به شیوه ی برخورد شما باشه ؟
    -آیا شما ایشون رو دوست دارید ؟
    -آیا ایشون شما رو دوست دارند ؟
    -آیا هیچ وقت سعی کردین صادقانه از نقاط مثبتشون با ایشون صحبت کنید ؟
    و سوالهای زیاد دیگه .....
    که به نظر می رسه باید بهشون فکر کنید ...

  7. کاربر روبرو از پست مفید - ترلان - تشکرکرده است .

    - ترلان - (شنبه 13 بهمن 86)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    ترلان خانم؛با احترام به پرسشهای شما و در خطابی تؤمان به سرکار و جناب آقای حامد،باید به این نکته اشاره کنم که بیشتر پرسشهای شما به درد *پیش از ازدواج*می خورند و اکنون با این وضعیت زندگی جناب حامد،کارکردی عملیاتی ندارند.
    فلذا به نظر می رسد که در این برهه از زمان،همسر ارجمند ایشان باید به روانکاو مراجعه نمایند و از جهات مشکلات جنسی و برخی مسایل رفتاری،مهارتهایی را کسب نمایند.
    اگر سخنم حمل بر تأثیرپذیری از دیدگاه های ویژه بنده که هموندان با آنها آشنایند نگردد،باید گفت که:همسر حامد جان دچار گونه ای *رهبانیت رفتاری* و دوگانگی میان تدین و سکس شده اند.و از سویی این بی حالی و بی حسی او که به طور اعم در نحوه زندگی و به طور اخص در روابط جنسی است،به احتمال زیاد ارثی است که در همینجا شرح بیشتر حامد خان را می طلبد از پیشینه خانوادگی همسرشان؛
    و باز اینکه آیا رفتارهای شما حامد عزیز، در بروز و یا تشدید این حرکات آنرمال ایشان دخیل است،نیاز به توضیح بیشتر حضرتعالی دارد.این دوری خواسته ها و تمایلات هردوی شما،البته به گذشته برمی گردد و اینکه شما نا اکنون هفت سال است که با ایشان زندگی کرده اید و با همین شرح کوتاه ماوقع می توان دریافت که این اوضاع *سابقه* دارد،و کدورتها و عقده ها حالا لبریز گشته است؛
    من رایم این است که باید هر دوی شما هرچه زودتر به مشاور *مجرب* خانواده مراجعه نموده و همزمان همسرتان نیز جلساتی با روانکاو داشته باشد تا یخ روابط بتدریج آب گردد؛؛؛بدرود.

  9. کاربر روبرو از پست مفید گرد آفرید تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 فروردین 87 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    4,786
    سطح
    44
    Points: 4,786, Level: 44
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 164
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    سلام و تشکر فراوان از ترلان عزیز و گردآفرید عزیزم . تشکر که همفکری کردید .دیگه داشتم از بیتفاوتی انسانها در این دوره زمونه به تنگ میومدم .پس هنوز فرشته هایی هستند.
    ترلان عزیز جواب سوالات شما:
    من آرام هستم وصبور ببیند که نزدیک 8سال هست تحمل کردم!
    تحصیلات هردو دیپلم هستیم هردو مسلمان اما من افراطی نیستم در دین -اما او هم افراطی است مثلا در مورد حجاب هم افراطی نیست مثلا در مورد کسب رضایت همسر.....نماز صبح ترجیح بر خواست همسر....
    این ایرادها از اول به شکلی بود که شرایط آن زمان بود مثلا زنگ نزدن به نامزد!!! عدم عشق بازی عدم شیرینی کلام و بگو بخندی -عدم تزریق شادی به روابط ....
    تحمل بر فردای بهتر بود که نشد تحمل چون وجدان داشتم که نکند به او ظلمی شود تلاش که شاید ایدآل شویم .....
    دیگه الان رفتارهای تکراری ناخوشایند تحملش سنگین شده فکر کردید تحمل من چه قدره؟
    به حرف زدم اما ایشان گوش شنوایی ندارند گفتم کسی از بستگان که قبول داری بین ما بشنود حرفمان را گفت من فقط خودم را قبول دارم!!!
    ایشان همه مشکلات را به من بر میگرداند همه را مثلا تو آن روزها کم آمدی و رفتی که من صمیمی شوم ! شما اگر میرفتی و رفتار خشکی و گفتار معولی میشنیدی بدون سردی میدیدی دفعه بعد عجله در رفتن داشتی ؟ ولی من باز تا آنجا که فرصت کاری اجازه میداد فارغ از برخورد او میرفتم .ولی کلا هر انتقادی را به نوعی برگردان میکند .....
    امتحان کردم بعضی مواقع ایشان را در شرایط ایده آل رضایت رساندم ولی در آن زمان نیز خواستهای من را مانند سابق بر آورده میکرد صبح موقع رفتن من به محل کار یا خواب بودند یا کلمه آشغالها فراموش نشود بدرقه من بود ....
    برخورد ایشان از هرچه سرچشمه بگیرد انعکاس آن وتحمل آن در زندگی سخت است .شاید محیط بسته خانوادگی و عدم معاشرت با غیر همجنس و ترس از آن .....
    الان نه ایشان برخلاف ادعا من را دوست دارد نه من بلکه فقط به هم عادت داریم و بس ...
    آری صحبت کردیم از نکات مثبت اما نتیجه قابل لمس نداشت.
    ------------------------
    آقای گرد آفرید عزیز به نظر تشخیص شما دور از واقعیت نیست . در مورد مشاوره امتناع دارند و جواب ایشان این است که من به این حرفها نیازی ندارم ... ممنون میشم بازم نظرتان را بشنوم
    با تشکر .

  11. کاربر روبرو از پست مفید hamed تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93)

  12. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    سلام حامد
    ما برای حل مشکلات خود باید بیشتر دقت کنیم تا مشکل را قشنگ تعریف کنیم. شما در توضیح نشانه های مشکلتون خیلی قشنگ عمل می کنید. اما در مورد علت یابی آن لازم است بازنگری کنید.
    مثلا به این جملات خودتون دقت کنید:

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed
    همسر من مومن چادری بوده

    معرفی شدیم دوستی وعاشقی نبوده

    او در نامزدی سرد بود جوری که نه ابراز علاقه میکرد نه حتی یکبار تلفن
    اکنون او در زندگی شلخته است جوری که فزندمان نیز شده.
    خیلی خشک میباشد.

    اصلا محبت و جذب همسر را از اوندیدم .

    دوست دارم مثلا لاک بزند ولی چون نماز میخواند امتنا میکند
    و آنها که لاک میزنند را بدون نماز میداند.

    بسیار میخوابد.

    در همبستری سرد و به دلایل سردرد- خواب-خستگی-نمازصبح ....

    تقاضای همسرش را رد میکند

    هر درخواستی اگه مطابق میلش نباشد را رد میکند و التماس من فایده ندارد
    اینها همه نشانه هایی از ترکیب شخصیتی ایشون است و ربطی به ایمان یا بی ایمانی، یا چادری و مانتویی بودن ندارد.
    اگر اینطور باشه که فاتحه عشق در بین کسانی که مومن یا چادری یا ... هستند خوانده شده است.
    لذا این نشانه ها بیشتر به خصوصیت شخصیت وسواسی نزدیک است. برای حل مسائلت چند راهکار عملیاتی با این میزان اطلاعات که از مشکلتون دارم ارائه می دهم.
    1 - ابتدا خودتون به تنهایی به یک روانشناسی بالینی ( نه مشاور خانواده) ، مراجعه کنید، و به سئوالات او در مورد جزئیات شخصیتی همسرتون پاسخ بدهید. تا اگر مشکل خاص همسرتون هست، بر شما مبرز شود.( چون اکثرا افراد در مسائل خانواده نقش خود را مثبت و همسرشون را منفی ارزیابی می کنند. در واقع یکی از علل اینکه در چنین خانواده هایی تغییر مثبت صورت نمی گیرد اینست که هر دو منتظر اقدام اساسی از طرف مقابل هستند.- اینجا کلیک کن و این مقاله را مجددا بخوان)
    2 - اگر تشخیص مشکل یا اختلال در همسرتون چه به لحاظ شخصیت ایشان مثل وسواس، چه به لحاظ مشکلات ارتباطی و مهارتهای زندگی احراز گردید، نوبت به گام سوم می رسد.
    3 - با قاطعیت به همسرتان می گوئید که سعی دارید تمام تلاش خود را در بهبود وضعیت زندگی انجام دهید. و اول هم از خودتون شروع کرده اید، و ادامه هم خواهید داد. به او توضیح می دهید که مشاوره و راهنمایی اینترنتی ، تلفنی، حضوری را انجام داده اید و از این به بعد هم ادامه خواهید داد. و چون برای شخصیت و نقش ایشون هم احترام قائل هستید ، تقاضا دارید که او نیز در ادامه مسیر همراه شما باشد و با شما به جلسات مشاوره تشریف بیاورند.
    4 - احتمال قوی اگر بندهای فوق را به خصوص بند 3 را با کمال محبت ، ادبیات عاشقانه، و با دید مثبت و بدور از طعنه ، کنایه، پیشداوری یا مقصر یابی انجام داده باشید، نباید نوبت این بند برسه. اما اگر با تمام این موارد ایشان هیچ توجهی به خواست شما جهت مراجعه دو نفری به مشاوره نداشتند، باید میزان قاطعیت خود را افزایش دهید:
    جملاتی مثل:
    « بنده برای شما ، همچنین خودم و فرزندمان به عنوان یک انسان، احترام و کرامت زیادی قائل هستم. و نبود کیفیت در زندگی زناشویی را مستحق خودمان نمی دانم، و تمام راهها را نیز در تغییر انجام دادم و تنها قسمتی که باقی مانده مربوط به همکاری و همراهی شماست، اگر شما نخواهید در این تغییر آن هم زیر نظر یک متخصص همکاری کنید، بهتر می دانم جهت تغییر سبک زندگیمان به صورت انفرادی اقدام کنم. و در این گونه موارد شرع و عرف و عقل اجازه هایی به من می دهند که شما مجبور خواهید شد تن دهید و مسئولیت و تبعات آن متوجه شما خواهد بود. اما با همه این وجود هنوزم حس می کنم شما را دوست دارم و با همکاری شما می توانیم زندگی قشنگ تری برای خود بسازیم.»

  13. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93), مدیرهمدردی (پنجشنبه 15 فروردین 87)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 فروردین 87 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    4,786
    سطح
    44
    Points: 4,786, Level: 44
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 164
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    متشکرم آقای سنگ تراشان
    بازم راهنمای کن
    حرفهای شما اثر خوبی داره
    متشکرم

  15. کاربر روبرو از پست مفید hamed تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    بنده هم سخن مدیر تالار را درست انگاسته و واژه *مشاور خانواده* را به *روانشناس بالینی* مبدل می کنم.از تلاش و احساس مسئولیت ایشان هم به سهم خود سپاسگزارم و می گویم:**چشمتان بی بلا!!**

  17. 2 کاربر از پست مفید گرد آفرید تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 خرداد 93), گرد آفرید (دوشنبه 29 بهمن 86)

  18. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    RE: دیگه خسته شدم از این زندگی

    عزيييييييييييييييزم حامد جان داداش من
    آدم با يه سنگگگگگگگگگگگگگگگگ هم مي تونه دوست باشه به شرطي كه صميميت رو برقرارررررررررررررررر كنه شوخي خنده صفا محبت به درد اين روزا مي خوره من چقدر بگم خدااااااااااااايا چرا اين زن وشوهرا با هم غريبه هستن؟!!!!! خيلي خيلي خيلي بده بابا چند سال آدم باهمسرش زندگي كنه اونوقت.. . . . . . با هم مثل غريبه ها . . باشن . . . ما نبايد همه چي رو سخت بگيريم يه كم غرور رو زير پا بزاريم خودموني باشيم خاكي باشيم راحت وخيلي راحت مشكلمون رو بيان كنيم به خدا همه چي درست ميشه ولي مشكل ما همينه كه زن وشوهر ها مي خوان كلاس بزارن و خودشون رو براي همديگه مي گيرن اما نمي دونن اينجوري اون صميمتي كه بايد برقرار بشه نميشه ................. حامد بهتره با احساسات خوب و ملايمت بيشتر و خندو شوخي تمام درخواستهايي رو كه از همسرت داري ورفتارهايي رو كه اذيتت مي كنه رو به اون بفهموني ..............كاش مي تونستم باهات حرف بزنم ومثالهايي رو از خانواده هاي همينجوري بهت بگم تا بيشتر متوجه منظورم بشي


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.