سلام من سمیرا هستم 19 سالمه دچار دو راهی شدم میخوام کمکم کنید از هتون فقط خواهش میکنم نظراتتون خیلی برام مهمه پس سعی کنید خوب متن منو بخونین وبعد دقیق نظرتونو بگید ممنون
من الان یک ماه وخوردی میشه که با یه نفر دوست شدم طرف 27سالشه ومن هم که 19 سالمه .اون دانشجو نرم افزاره ومن دیپلم . اون مغازه لوازم ورزشی داره خودشم یه شهر دیگه زندگی میکنه ومنم سه ماه میشه که شاغل شدم .ولی تقریبا از اوایل کارم که تقریبا یه یک ماه گذشته بود کم کم دیدم نسبت به جامعه باز شد ورفته رفته طرز فکرم عوض شد در هر مورد حتی ازدواج وقتی با این فردا دوست شدم توی حس وحال رابطه جدید قرار گرفته بودم وهیچی به چشمم نمیومد .حرف زدن های همیشگی قربون صدقه رفتنا وغیره باعث شده بود من چشممو نسبت به همه چیز ببندم طوری بود که هر چی اون میگفت من کور کورانه قبول میکردم .اون اخلاقش اینجوری هست که از رفت وآمد خوشش نمیاد.میگه فقط منو وتو.ولی متاسفانه منم یه محیطی بزرگ شدم که همش رفت وآمد بوده ومهمونی وصمیمیت .بعد میگه من از نظر مالی در شرایطی نیستم که بتونم نیازهای تورو بر طرف کنم وخواسته های تورو به جا بیارم مثلا میگه عروسی ساده سرویس طلا ساده وهمه چیز در کل ساده باشه .منم درسته اهل مادیات نیستم ولی خوب قرار نیست که هوا بخورم این آدم هنوز دو ماه نشده که مغازشو باز کرده کرایه مغازشو از جیب خودش میده .فقط یه کلمه میگه من تورو دوست دارم وخوشبختت میکنم .ولی حرف اینجاست که من هنوز سنم کمه دوست ندارم به این زودیا ازدواج کنم. الان تقریبا چهار رو میشه که مریض شده و کمتر زنگ میزنه کمی از هم دور شدیم ومن تازه تونستم به این رابطمون فکر کنم امروز داشتم با همکارم حرف میزدم میگفت تو داری بزرگتر میشی داری از نظر فکری بزرگ میشی تازه داری تصمیم درست میگیری .حرفای زیادی واسه گفتن دارم ولی دوست دارم شما حرفای منو بخونین هر سوالی دوست دارین بپرسین تا منم جواب بدم خواهش میکنم خواهش میکنم کمکم کنید .[/size][/b][/color]
علاقه مندی ها (Bookmarks)