نميدانم چرا همسرم با خانواده من مشكل دارد كه اين قضيه باعث شده كه من هم همينطور بشم و واقعا اين مسئله مشكل ساز شده مخصوصا پس از دنيا آمدن فرزندمان
تشکرشده 0 در 0 پست
نميدانم چرا همسرم با خانواده من مشكل دارد كه اين قضيه باعث شده كه من هم همينطور بشم و واقعا اين مسئله مشكل ساز شده مخصوصا پس از دنيا آمدن فرزندمان
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
سلام حمید
خوش آمدی به تالار همدردی
سعی کن بیشتر به حرفاش گوش کنی. مخصوصا در این مورد... اما سعی نکن راهنمائیش کنی. سنگ صبور باش ....
یعنی گوش کن، همدردی باش داشته باش... بگو که می فهمی .... بگو که رنجهاشو احساس می کنی.... بگو که دوستش داری و در کنارش هستی.
به مرور زمان متوجه می شوی حساسیت های او نسبت به خانواده شما کم شده.
البته توضیح کمی در مورد خودتون دادید، اما اگر زندگی شما با خانواده مادری تون مشترک هست، سعی کنید مرزها رو پر رنگتر کنید. تا کم کم با همدردیهای شما، حساسیت های ایشون هم کم بشه.
سعی نکن که بخواهی از مادرت یا از همسرت پیش دیگری دفاع کنی... کار بدتر میشه... فقط با هردوشون همدردی می کنی. نقش قاضی به هیچ وجه قبول نکن که تقصیر با کیه، فقط بگو احساستشون را درک می کنی( فهمیدن احساس یک نفر به معنی ذیحق بودن نیست، به معنی همدلی هست)
تشکرشده 0 در 0 پست
خيلي ممنون از راهنمائيتان : اولا ما كاملا جا از خانواده ام ( پدر و مادرم ) زندگي ميكنيم و در ضمن تمام كارهايي كه شما گفتيد من قبلا انجام داده بودم ولي نتيجه اين شد كه از خانواده ام ( پدر و مادرم ) كاملا دور افتاديم بطوريكه آنان نزديك به دوسال است كه پيش ما نيامدند و همسرم هم زياد از اين بابت ناراحت نيست . و نتيجه اين شده كه تقريبا با تمام فاميل خودم و همسرم در حال قطع رابطه هستيم و ديگر من دوست ندارم كه همسرم خانه پدرو مادرم بيايد
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
سلام حمید
مسئله برجسته بودن مرزهای خانواده به این معنا نیست که از آن طرف پشت بام پائین بیفتیم. اینکه دوسال است که والدینت پیش شما نیامده اند، یعنی اینکه واقعا روش اشتباهی در زندگی شما حاکم هست. همانطور که من گفته ام نباید به دفاع از خانواده ات در موقعیت های تنشی با همسرت داشته باشی، این را هم نباید فراموش کنی که نباید از اعتدال هم خارج شوی.
به نظرم شما هر دو نیاز به مشاوره حضوری در خصوص مهارتهای ارتباطی دارید. احتمالا شما آدم تو داری هستید.
پیشنهاد می دهم در جلسات مشاوره خانواده به طور حضوری مراجعه کنید و داستان خود را با جزئیات و مثالها تک به تک مطرح کنید و تکالیف و تمرین هایی را کم کم شروع کنید.
این کلی گویی ها و نگاه منفی به مشکلات مسئله ای را حل نمی کنه.
تشکرشده 60 در 42 پست
سلام
حميد جان تمام زنها با خانواده شوهرشان مشكل دارند
شما بايد بپذيريد كه يه خانواده جديدي داريد و بايد زنتان خودش مشكلش را حل كند
نه اينكه شما رفتاري را القا كنيد كه وضع بدتر ميشود.
با تشكر
تشکرشده 60 در 42 پست
حميد جان
شما بايد خانواده خودتان را به عنوان يك خانواده جديد قبول كنيد
همسرتان بايد خودش طرز رفتار را با آنها و محيط اطرافش بپذيرد
نه شما القا كنيد
كه وضع بدتر و بدتر ميشود
برادرتان مهدي
شوهرم عقیده داره که باید هر هفته 2 بار به خونه مادرش سر بزنیم....و هر هفته سر این موضوع با من بحث میکنه که تو چرا میخوای هفته ای 1 بار بریم ....و به خاطر خانوادش با من دعوای شدید میکنه
من همیشه برای خانواده شوهرم احترام زیادی قائلم...و اونا رو مثل خانواده خودم میدونم اما میگم خاله بازی که نیست ما هم زندگی خودمونو داریم مگه چی میشه هر هفته 1 بار بریم؟؟؟
اونقدر که برای رفتن به خانه مادرش اصرار داره هر 2هفته یه بار میگه بریم بیرون دور بزنیم....
در ضمن من تو تاپیک دیگه ای گفتم که تو این شهر غریب و تنهام و صبح تا شب رو در منزل هستم ...
نه سرگرمی دارم نه بچه... 2 سالل و چند ماهه که اومدیم خونه خودمون....
حتی اولین سفر زندگیمون رو با خانواده شوهرم رفتیم شمال (پارسال)و هنوز آرزوی یه سفر دو نفری به دلم مونده.
هر هفته جمعه ها ساعت 5 یا 6 میریم منزل مادر شوهرم و هستیم تا 11.5 یا 12 شب ... اما اگه من بعد 2 یا 3 ماه بگم دلم واسه مامان بابام تنگ شده و میخوام برم میگه:اوووه چه خبره مگه ؟خودتو نکشی براشون...هنوز که تازه دیدیشون!!!!
در طول هفته شوهرم خودش میره خونه مادرش ...
اما حالا من نمیدونم چجوری بهش بگم که بابا چشاتو باز کن ببین من چقدر اونا رو دوس دارم و همه مهمونیهایی که داشتین کنار خانوادت همه جا حضور داشتم!
بر عکس برای خانواده من ارزشی قائل نیست و فکر کنم پارسال بود که یه 3 یا 4 روزی رفتیم خونه مامانم....اما من گله نکردم ازش
تشکرشده 3,286 در 817 پست
سلام حمید جان
مشکلات میان دو خانواده با طرز فکر ، آداب و رسوم ، اخلاق و رفتار و .... با هم در کنار یکدیگر قرار می گیرند و آنگاه ما متوقع هستیم که با ساده ترین کاره ها این موارد را برطرف سازیم .
خاطر نشان کنم که این موارد مشکل نیست ، مواردی است که همه در زندگی دارند و فقط دست خوش تغییراتی است که هر خانواده بر اساس زندگی متشکل شده از نیاکان خود به آن رسیده اند .
پس باید با کمال آرامش و شکیبایی با آن یکی یکی مواجه شد و آنها را طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب رفتار کرد .
گاهی اوقات لازم است ، حق را به همسر بدهید و گاهی هم به خانواده و خودتان اما نباید مستبدانه و خودکامه باشید.
کتاب و کلاس های آموزشی خوبی هم هست که می توانید از آنها کمک بگیرد .
حتما برای شما کتب و مقالاتی در این باره ارسال می کنم . امیدوارم هر چه زودتر به کمال برسید .
-------------
خانم محترمه ، سرکار undercity :
رفت و آمد با خانواده همسر و یا خانواده خودتان ، همانطوری که خودتان بیان فرمودید لازم است و شما هم با توجه به دست نوشته هاتان برای آنها احترام قایل هستید . اما بهتر نیست قبل از بحث و گفتگو کمی اندیشه کنید .
شما می گویید همیشه با همسرم جر و بحث داریم ؟؟؟؟؟ تا به حال به طرز برخوردی دیگر با همسرتان اندیشیده اید ؟
آیا نمی توان طوری دیگر این مشکلات را مطرح نموید ؟
حتما باید ابتدا کار به حرف و حدیث بکشد و بعد همه چیز طبق روال پیش رود ؟
با کمی آرامش می توان کار ها را بهتر پیش برد . در صفحه خودتان بهتر توضیح می دهم .
تشکرشده 5 در 4 پست
سلام
همیشه سعی کنیم به جای ایجاد تنش تو زندگیامون به طور منطقی با مسائل کنار بیایم
سعی کنید علت سرد مزاجی همسرتون درمورد خونوادتون جویا بشید وبه طور صحیح ومنطقی با هم مسئله رو حل کنید به نظر من این مسائل خیلی بچه گانه است اگه همسر شما از دید بالایی برخوردار باشه هیچ وقت چنین مساله ای رو مطرح تنمیکنه یا سرد مزاجی نشون نمیده حتما یه مشکلی بین ایشون وخونواده محترم شما وجود داره .حتما نه به طور صریح ولی یه طوری از زیر زبونش بکشید که چرا دوست نداره با خونواده شما رفت وامد نداشته باشه
موفق وسعادتمند باشید
dokhmaleman (سه شنبه 22 مرداد 87)
تشکرشده 82 در 59 پست
با نظر dokhmaleman موافقم از گفته هاتون متوجه شدم که همسرتون با خانواده خودش هم رابطه نزدیکی نداره سعی کن دلیل نرفتن همسرت رو به منزل اقوام رو جویا بشی اگه فکر می کنی می خواد دعوا یا جنجال بشه اینکار رو نکن سعی کن توی برخوردهاش ریز بشی شاید دلیل این برخوردها رو بفهمی در ضمن خانمها بعد از زایمان اکثریت خیلی حساستر و به قولی نازک نارنجی تر می شن به او ابراز علاقه بکن بهش نشون بده که دوستش داری حتی می تونی این واژه ها رو هم به زبون بیاری براش کادو بخر گل بخر سعی کن جذب خودت کنیش تا قفل دهنش باز بشه و خودش بگه
رابطه بین خانواده ات و همسرت رو نزدیکتر کن به بهانه ای به خونه مادرتون برید و از مادرت بخواه که هدیه ای برا همسرت تهیه کن به مادرت بگو زنم دلش برای شما تنگ شده بود می خوایم بیاییم دیدنتون به زنت هم بگو مامان دوست داره این هدیه رو برات گرفته نمی دونم چی بگم چون توی زندگی شما نیستم نمی تونم ایده ای کارگر تر برای بهبود روابط خانوادگیتون ارائه بدم توی همین حوضه خودتون یه راهی رو کشف کنید شما می تونید چون می خواهید
یه مطلب موند شاید الان گفتنش درست نباشه ولی ممکن خانم شما دچار نوعی بیماری روحی باشه خودتون رو هم برای این موضوع آماده کنید بد نیست انشائ الله به شاد کامی برسید
در پناه حق
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)