سلام دوستان
می خواستم بدونم در مقابل آدم های پر توفع و ایراد گیر چکار باید بکنم واقعا گاهی کاری می کنند که آدم آرزوی مرگ می کنه کمکم کنید تا بتونم مشکلمو حل کنم.
تشکرشده 239 در 119 پست
سلام دوستان
می خواستم بدونم در مقابل آدم های پر توفع و ایراد گیر چکار باید بکنم واقعا گاهی کاری می کنند که آدم آرزوی مرگ می کنه کمکم کنید تا بتونم مشکلمو حل کنم.
نادیا (سه شنبه 07 اسفند 86)
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام nadia166
باید دید این آدم کیه ، چه رابطه ای با ما داره، همکاره، فرزند، دوسته ، همسایه یا فامیله...
توقعاتش در چه زمینه ای. سایر خصوصیاتش چیه....
ما چه شخصیتی داریم.
آیا همه با این فرد مشکل دارند، یا ما مشکل داریم.
و صدها از این دست سئوالات ، مربوط می شوند به شناسایی دقیق مشکل.
در مسائل روانشناسی، هر چقدر ابعاد مشکل دقیق تر تبیین شود و عملیاتی تعریف شود و مشخص گردد، پاسخها از عمق بهتری برای تغییر وضعیت برخوردارند. وگرنه میشود یک سخنرانی عمومی گسترده و صد البته کم عمق....
تشکرشده 239 در 119 پست
سلام
من این مشکل را با هسمرم دارم من و اون با هم 8 سال تفاوت سنی داریم .
اون چون سنش بیشتراز منه دوست داره من همیشه به حرفاش گوش بدم و نظراتشو قبول داشته باشم، خیلی وقتها مجبورم می کنه که اون طوری که اون دوست داره باشم .همسرم فرزند اول و پسر ارشد خانواده شون از همون ابتدا خیلی جایگاه قوی برای خودش درست کرده همه روش حساب می کنند و حتی تو فامیل زبان زد همه است.
کارشناسی ارشد داره ولی من تازه ترم دوم دانشگاهم .
. آدم متوقعی هست نه تنها در رابطه با من بلکه با همه همینطوره با مادر و خواهر و برادر و دوستاش . اون دلش می خواد تو هر شرایطی که هست همه درکش کنند و حواسشون باشه که باعث ناراحتیش نشند به حرفاش گوش بدند و اون طوری که اون دلش می خواد رفتار کنند خلاصه هر جا که باشه چنان جو وحشتناکی ایجاد می کنه که همه سعیشون بر اینه که کاری نکنند که دردسری ایجاد بشه .ولی بیچاره تر از همه، این منم که دارم باهاش زندگی می کنم دیگه خودمو فراموش کردم شدم اون چیزی که اون دلش می خواد دیگه آرزوهام و خواسته هام و علایقم همه همه را به خاطر اون زیر پا گذاشتم. من آدم قانعی هستم سعی می کنم چیزی را ازش درخواست نکنم .یا حد اقل از طریق اون بهشون دست پیدا نکنم . سعی می کنم همیشه جو خونه آروم باشه هیچ وقت باهاش جر و بحث نمی کنم و می گذارم همیشه حرفشو بزنه .البته کاش حرفاش حرف بود ولی همیشه عیب و ایراد گرفتن از همه چیزه،مثلا چرا اینو اینجا گذاشتی ، چرا غذا این جوری، این چه بویی که می یاد ، چرا این لامپ روشنه ، چرا صدای تلوزیون زیاده ، این شماره کیه ، چیکار داشت ، کجا زنگ زدی چرا الان زنگ زدی ،این چیه خریدی چرا جنسش این جوریه چرا این مدلیه و. ..خلاصه هزار جور ایراد گرفتن و گیر دادنهای بیجا.
تازه با این همه بد اخلاقیاش و حوصله سر بردنش توقع داره مثل یه پروانه دورش بگردم و بهش محبت کنم و مدام بگم دوسش دارم .
آخه شما بگید با این کاراش دیگه جایی برای دوست داشتن هم می زاره .من نمی تونم حالا تمام مسائل را عنوان کنم. خلاصه اینکه گاهی وقتها چنان از دستش خسته و متنفر می شم که دوست دارم یه بلایی به سر خودم بیارم تا از دستش خلاص بشم
من آدم تو داری هستم سعی می کنم که دیگران خیلی از مشکلاتم باخبر نشند مخصوصا خانواده ام، چون دلم نمی خواد نظر دیگران نسبت به اون بد بشه .
همیشه سعی می کنم که جلوی دیگران احترامشو داشته باشم و کاری نکنم که شخصیتش درمقابل دیگران کوچیک بشه در حالی که اون در مورد من این طور رفتار نمی کنه و پیش دیگران هر طور که دلش بخواد رفتار می کنه .
این قدر شبها تا صبح منو مجبور کرده تا در مورد مسئله ای براش توضیح بدم و قانع بشه که دیگه از شب هم بدم می یاد. دست به هر کاری که می زنم همیشه اظطراب اینو دارم که نکنه باب میل اون نباشه نکنه بدش بیاد و هزار نگرانی دیگه .
موقع اومدنش که می شه دچار اظطراب می شم وقتی نیست خیلی راحترم حتی وقتی مسافرته دلم به زور براش تنگ می شه البته مدام باید تماس بگیرم و بهش بگم دلم براش تنگ شده و دوریش برام سخته. .
اگه باز سوالی داشتید بپرسید ممنون می شم که کمکم کنید
تشکرشده 239 در 119 پست
دستتون درد نکنه دوستان این طوری همدردی می کنید هیچ کس نمی خواد نظری بده؟
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام nadia166
معمولا یک صفت و خصیصه منفی در بین همسران وقتی زیاد موجب مشکل می شود، که به نوعی هر دو درگیر آن باشند.
لطفا اگر مقاله« من مقصرم یا شوهرم» را تا کنون نخوانده اینجا کلیک کنید و قبل از ادامه پاسختون آنرا مطالعه فرمائید. ما در این مقاله اشاره کرده ایم. تصویر کاملا سفید از یک طرف و تصویر کاملا سیاه از طرف دیگر کمتر یک واقعیت است و معمولا زوجین با همکاری هم در افزایش یک صفت منفی نقش بازی می کنند.
مثلا شما چگون شخصیتی هستید. آیا گمان نمی کنید شما نیز فردی پر توقع باشید؟ واقعیت اینست که من نوع شخصیت شما را کاملا نمی شناسم. لطفا یک توجه به این جمله خود در پست بالا داشته باشید:
مشاهده می کنی؟نوشته اصلی توسط nadiya166
شما یک روز قبل سئوالی می نویسی و توقع دارید که کمتر از یک روز پاسختون داده بشه. و نکته دیگه نمی گوئید: دوستان جواب مرا بدهید. می گوئید دستتون درد نکنه دوستان این طوری همدردی می کنید
خواهش می کنم خوب دقت کن. به اشتباه نیفتی، این سئوال و جوابهای اینجا ارزشش به اینه که ما یه کمی خودمون رو از یک زاویه دیگه نگاه کنیم. و من می خواهم عین یک آینه فقط تصویری که از چند خط مطلبت هست را به تو نشون بدهم.
یعنی می خواهم بگویم همسرت آدم پرتوقعی هست و این پرتوقعی خود را نشان هم می دهد. و شما آدم پرتوقعی هستید که احتمالا نشان نمی دهید.
برای حل چنین مسائلی یکی از راهها اینست که حداقل یک از طرفین توقعات خود را باز سازی کند. تا به تبع آن دیگری هم به مرور زمان تغییر یابد.
لطفا به این مثال خوب دقت کنید:
اگر شما دزدگیر ماشینتون خیلی خیلی حساس تنظیم کرده اید، و ماشین شما درب منزل و در معرض باد شدید، هر چند دقیقه صدای آژیرش بلند میشه، راهکار این نیست که به باد انتقاد کنیم، راه عملی اینست که تا جایی که ممکنه حساسیت دزدگیر را پائین بیاوریم.
یعنی اینکه اگر شما نسبت به توقعات ایشون خیلی حساسیت نشون ندهید، ( که با توضیحی که دادید، ظاهرا خانواده خودش و اطرافیان و شما تا حدی به حساسیت ایشون جواب می دهید)، کم کم چون چنین رفتاری برایش منفعت ندارد کم می شود. البته این به شرطی هست که خود شما سطح توقعات خود را به شدت کاهش دهید.
همچنین راه دیگری که ریشه ای تر هم هست اینه که افرادی که اعتماد به نفس پائینی دارند، ارزش و بهای خود را در احترام دیگران زیاد جستجو می کنند. شما در کنار کم کردن حساسیت خود به توقعات ایشون باید میزان احترام و توجه به او را بالا ببرید.
البته این مرز ظریفی هست. که شما باید رعایت کنید.
یعنی
یک طرف: توجه ، تائید، احترام، و ارتباط عاطفی سازنده نه به لحاظ رفتار و گفتار بلکه به لحاظ اعتقاد و اینکه در دل هم برای او احترام قائل باشی. خیلی زن و شوهرها در این مورد به اشتباه می افتند که تصور می کنند اگر در ظاهر تلفنی بزنند، گلی و حرف محبت آمیزی بزنند ، همسرشان را جلب توجه کرده اند، در حالیکه قبل از همه اینها باید در دل احساس مثبت به خودمون و همسرمون داشته باشیم. چون تقلب رفتاری ( دوگانگی احساس درونی و رفتار بیرونی) هیچ وقت در خانواده پوشیده نمی ماند.
از طرف دیگر: بی توجهی به خواستهای غیر منطقی و زیاده خواهی ها و ی ...
و در نهایت زمان را فراموش نکنید. انتظار نداشته باشید عرض یکی دو هفته یک زندگی چندین ساله را از این رو به آن رو کنید. مهارتها را کسب کنید ، تغییرها را اعمال کنید و پله به پله....
مدیرهمدردی (دوشنبه 29 بهمن 86)
تشکرشده 239 در 119 پست
آقای مدیر سلام
تشکر می کنم از اینکه زحمت کشیدید و پاسخ سوالم را دادید و از دوستان عزیز هم عذر خواهی می کنم از اینکه برای دریافت پاسخم بی صبری کردم .
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام nadiya166
متاسفانه تجارب مشاوره ای به من می گوید وقتی یک مراجع چنین سریع با حالت پذیرا عقب نشینی می کنه، حتما در ذهنش مسائلی هست که تصور می کند دیگران درک نمی کنند. و ممکن است احساسات خودش را جلو قرار دهد و از پشت آن حرکت کند...
متاسفانه این مشکل نت هست که همیشه آدمها رو همانطور که هستند به ما نشان نمیدهد.
شاید به خاطر خلاصه گویی و این که برسم به همه عزیزان پاسخ بگویم ، فرصت هم احساسی و درک و رابطه حسنه نداشته باشیم. و سریع می رویم روی محتوای مسائل. این باعث می شود شما به عنوان یک مراجع احساس درک نشدن بکنید.
لذا ممکنه است دوباره به روشهای غلط گذشته یا از آن بدتر به روشهای خطرناکتری روی آورید که متاسفانه این مسیری هست که آخرش مشکل را تشدید می کند( نه اینکه حل کند)
به هر حال این را باید بدانیم که هر مشکلی راه حل خاصی دارد. ولی راه حلی صحیح هست که تا رسیدن به هدف را برنامه ریزی کند.
تشکرشده 239 در 119 پست
با تشکر از توجه و لطفتون
شما چقدر خوب احساس آدم را می فهمید .من روزی که وارد این سایت شدم احساس کردم اینجا راحت می توانم مشکلاتم را بگویم و از نظرات کارشناسی شما و نظر دیگر دوستان استفاده کنم تا بتوانم مسائل و مشکلاتم را حل کنم.ولی زمانی که مشکلم را مطرح کردم و شما پاسخ سوالم را دادید اولش خیلی نا امید شدم واقعا احساس کردم که کسی نیست حرفهای من را بفهمد البته شاید مشکل من خیلی هم بزرگ نباشد ولی هر کس ظرفیت خاص خودش را دارد من هم دیگر بعد از 8 سا ل زندگی با این شرایط خسته شدم .ولی خب بعدش با کمی تامل در مورد حرفهای شما به خودم گفتم شاید مشکل از خودم هم باشد و بعضی رفتارهای غلطم باعث بدتر شدن وضعیتم می شود. ولی راهکاری برای حل شدن مشکلم پیدا نکردم . با مطالعه آن مقاله هم چیز زیادی دستگیرم نشد البته در مورد این مسئله چندین کتاب مطالعه کردم ولی باز هم نتوانستم خوب بفهمم که چه باید بکنم.
ولی چشم امید به راهنماییهای شما دارم البته اگر برایتان مقدور بود. و هیچ توقعی در دادن پاسخ سریع به سوالم را ندارم. و این گفته شما را هرگز یادم نمی رود . (اندکی صبر سحر نزدیک است.)
با تشکر فراوان
تشکرشده 79 در 55 پست
سلام
فكر نمي كنيد كه مشكل شوهر شما پرتوقعي نباشه بلكه عدم اطمينان ايشون به مسئوليت پذيري و توانايي هاي شماست؟ فكر نمي كنيد در اين مطلب خودتون هم نقشي داريد؟باعث تحكم چنين ذهنيتي شديد؟آيا شده كاري رو به شما بسپره و نتيجه اش فضاحت آميز باشه؟
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام nadia166
ضمن تشکر از همراهی خوبی که در حل مشکلتون دارید. معمولا صداقت و آینه وار زندگی کردن اگرچه در همان لحظه کاری مشکل هست، اما جلوی مشکلات بزرگتر را می گیرد.
وقتی احساس آدم درک نشود، وقتی انسان تشنه محبت باشه و از طرف عزیزترین افراد زندگیش توجه کافی به اون نشه، حتما دلش می گیره، حتما احساس یاس می کنه. این اتفاقیه که کم و بیش همه ما به نوعی تجربش کردیم....
در پاسخ قبلی بیشترین مسئله ای که مورد تاکید من بود این بود که همیشه حس نکنیم منفعل هستیم و صرفا همسرمون می تونه به ما محبت بکنه یا نکنه. بیاییم بررسی کنیم ما چقدر در تغییر اوضاع می توانیم نقش داشته باشیم.
فقط باید به جای احساس روی منطق خود سرمایه گذاری کنیم وگرنه دوباره دچار مشکل می شویم.
یعنی چه؟!
یعنی اینکه هر مشکلی در عالم ما انسانها راهکارهای متفاوتی ممکنه داشته باشه.... بیاییم فکر کنیم کدام راهکارها بیشترین مزیت را دارد و کمترین ضرر و بدبختی و از همه مهمتر این راهکار به درد همین امروز و فردا می خوره یا 30 سال دیگر هم به این انتخاب خود افتخار می کنیم و فرزندمان را می نشانیم و سرمان را بالا می گیریم و می گوئیم من این مشکلات را داشتم ، من این بی توجهی ها را دیدم ، ولی همه راهکارهای را بررسی کردم و چنین راهکار منطقی را پیش گرفتم.
شاید بدترین و آخرین راهکار به نظر طلاق برسه، اما اگر همه راهها را به درستی رفته باشیم شاید طلاق بهترین راه باشد و بعد از آن راههای بهتری را برویم.
اما گاهی هیچ راه درستی را دقیق انتخاب نمی کنیم و حتی طلاق هم نمی گیریم و فقط رنج را تجربه می کنیم.
گاهی متاسفانه با لجبازی با همسرمان ما هم بی احساسی می کنیم، ما هم بدون اینکه بفهمیم ریشه مشکلاتمون در چیه وارد همان بازی بی احساسی شوهرمان می شویم.
شما فرموده بودید که چند کتاب هم مطالعه کرده اید. این خیلی عالیه ، نشان می دهد در صورت لزوم شما پتانسیل های زیادی جهت تغییر سبک زندگیتون دارید. اما باید این مسئله مهم را بدانید که زندگی مانند شنا کردن و رانندگی کردن یک مهارت هست. فقط خواندن و دانستن ما را راننده و شناگر نمی کند. باید در آب شنا کردن را تمرین کرد و با ماشین رانندگی را آموخت.
این مطالب که در این سایت همدردی می بییند، تجارب افراد هست. کسانی که به خاطر نوع روش خود ممکن است یک زندگی را از دست داده باشند یا یک زندگی را دوباره احیاء کرده باشند.
اگر دوست ندارید که خودتان با این زندگی عزیزتان قمار کنید، و آنرا با بدبختی سر کنید، لازم است تجارب دیگران را بیاموزید( اما این کافی نیست)، باید شروع به حرکت و تمرین کنید. و در خلال کار با مشورت با متخصصین و دوستان کم کم زمینه تغییر را ایجاد کنید.
خود من بعضی این مقالات و مطالب را می خوانم متوجه می شوم به عنوان یک مشاور و یک روانشناس انجام بعضی از بندهای آن شاید چند سال انرژی بخواهد ، خب اشکال ندارد. ماهم نیامدیم توی این دنیا که بخوریم و بخوابیم و پشتک بزنیم. ما هم آمده ایم که رشد کنیم، گاهی رنج ببریم، گاهی لذت ببریم و البته همیشه مسئله حل کنیم.
اگر دنبال یک کنج دنج بدون مشکل بگردیم خطایمان از همین جا شروع می شود.
خواهش می کنم سری به موضوع رابطه رنج و لذت بزنید، همچنین به سایر مقالات بخش آرامش....
بیشتر سعی کنید روی آنچه که می خوانید تعمق کنید، تامل کنید، فکر کنید، حتی انتقاد کنید و بعد کم کم عمل کنید....
من این قدرت را در هر انسانی به ویژه شما که اینجا مورد خطابم هست می بینم که هر وقت واقعا بخواهی می توانی روش درست را بفهمی و عمل کنی....
یعنی اگر در زندگی ما هم دچار تقصیر می شویم ، متوجه می شویم.... اما ممکن است توجیه کنیم.... ، همان کاری که ممکن است متاسفانه شوهرمان بکند....
به هر حال خیلی سخته آدم سعی کنه توقع دیگران را برآورده کنه در حالیکه فکر می کنه خودش فراموش شده.....
اما این خیلی مهمه ما وقتی به معنای واقعی کلمه فراموش می شویم که خودمان ، خودمان را فراموش کنیم....، فراموش کنیم که چه قدرتی داریم، فراموش کنیم چه منطقی داریم، فراموش کنیم چگونه می توانیم بهترین تصمیم ها را بگیریم، فراموش کنیم هنوز انسانی با کرامت و عزیز هستیم.
اگر خودمان خودمان را فراموش کنیم. مشکل بعدی پیش می آید نا امید می شویم.... و ناامیدی ریشه هلاکت آدمی هست.... یعنی مثل ماشینی که موتورش و فرمانش را از دست داده است.... آنوقت به جای خودمان ، دیگران ما را به این سو و آن سو می کشاند....
پس فراموش نکن، همیشه عزیزی حتی اگر کسی اعتراف نکند. و این عزیز بودن را مرهون اندیشه و انتخابهای زیبایت هستی.
تصور کن به جای حل مشکت در سایت های روانشناسی و مشاوره ، دلگیر می شدی و فکر تمام کردن زندگی می افتادی ، یا به اعتیاد روی می آوردی، یا زندگی را رها می کردی، یا هزار روش نا صحیح دیگر.... . ولی شما هیچ کدام از آن رهها را نرفتی... نه اینکه قدرتش را نداشتی ، نه . همه می توانند به راحتی سراشیبی سقوط را پیش بگیرند. ولی آدمهای بزرگ می دانند که رشد و صعود انسانی انرژی می خواهد. لذا تحمل این متن سنگین مرا می کنید که راهی برای آرامش و رشد بیابید. و البته اگر یافتید انرژی بگذارید و حرکت کنید...
مدیرهمدردی (یکشنبه 01 اردیبهشت 87)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)