به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 بهمن 87 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1387-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    3,064
    سطح
    34
    Points: 3,064, Level: 34
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    یکی از دوستانم مشکلی رو با من مطرح کرد دلم می خواهد بتونم با راهنمایی شما به اون کمک کنم شرح مشکلش در تصمیم گیری بصورت زیره,که البته من دقیقا متن ایمیلش رو براتون می گذارم.ممنون.فقط خواهش می کنم بهم جواب بدین(فوریه)


    لطفا من را رهنمایی کنید.من مادر یک فرزند هستم و البته شاغلم, همسرم تنها بخاطر علاقه من به کار در بیرون از منزل با کار من موافق است چون می داند در خانه ماندن و بیکار بودن و دچار روزمرگی شدن برایم دشوار است اما از ته قلب زیاد رغبتی با کار کردن من ندارد.فرزندم از چهار ماهگی تحت مراقبت مربی خصوصی در مهد کودک رشد نموده است و یک روز کاری من بشرح زیر است: صبح ساعت 05:45 وسایل فرزندم را مهیا می سازم همینطور صبحانه برای همسرم سرویس محل کارم ساعت 06:25 بدنبالم می آید و تا ساعت 14:45 سر کارم هستم و ساعت 15:15به منزل میرسم اگر بتوانم کمی استراحت می نمایم و پس از آن به تدارک برای ناهار فردا و شام شب می پردازم و گاهی ممکن است فرزندم در مهد استراحتش را کرده باشد نتیجتا ناچارم که با او بازی کنم و در آن صورت از استراحت خبری نیست.گاهی شرایط خیلی برایم دشوار است و در بعضی مواقع از همسرم می شنوم که" من مادر دلسوزی نیستم و یا اینکه من زمان کمی را نزد فرزندم هستم " از آنجائیکه من دارای مدرک مهندسی الکترونیک هستم و خانواده همسرم (دو خواهر شوهرم)دارای دیپلم هستند خیلی برایم سخت است که بخواهم همچون آنها در خانه بمانم و سر کار نروم و حتی چون احساس می کنم والدینم از اینکه من سر کار هستم خوشحالند نمی توانم آنها را نامید کنم و با توجه به مسیر طولانی محل کارم و زمان کاریم نمی دانم چه کنم شرایط برایم سخت شده گاهی برایم غیر قابل تحمل است ای کاش کار سبک تری داشتم اکنون در تصمیمگیری مانده ام و نمیدانم چه باید بکنم خواهش می کنم به من کمک نمایید و راهنماییم کنید


    مادری محتاج کمک

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 بهمن 87 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1387-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    3,064
    سطح
    34
    Points: 3,064, Level: 34
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    سلااااااااام کسی نیست برای کمک آههههههههههههههههههای

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 15:20]
    تاریخ عضویت
    1386-11-29
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    4,059
    سطح
    40
    Points: 4,059, Level: 40
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 143 در 53 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    :D

    خوشبختانه موضوع چندان بغرنج نیست که فکر می کردم !

    خوب ! یک راه حل خیلی راحت برای ایشون میدم :

    یک برگ کاغذ را به شکل عمودی به دو نیم تقسیم کنند و هر کدام از دو ستون را باز هم به دو ستون عمودی دیگر که شامل پیامد های مثبت و منفی هر تصمیم هست تقسیم کنند . در هر یک از این ستون ها پیامد های احتمالی مثبت و منفی هر تصمیم را در ج کنند . حال با توجه به نظام ارزشی خود به هر یک از موارد نمره های لازم را در مقیاس مشخصی (مثلا 10 نمره ای یا 5 نمره ای) بدهند و در آخر نمرات را جمع کنند و ببینند کدام تصمیم با توجه به پیامد ها برای ایشان به صلاح هست : برای مثال روان رنجور شدن در اثر فشار های فراوان کاری یا فرصت رشد شخصی با بودن در خانه و انجام فعالیت های دیگر در خانه و بودن با همسر و فرزندان و ... آرامش

    نکته ای که توجهم رو جلب کرد مقایسه ی ایشون با خواهران همسرشون هست ... وای وای وای وای !!! :D



  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    اگه در خونه موندن برای ایشون سخته وامکان داره روحیه شون رو ازشون بگیره بهتره که به کارشون ادامه بدن، چون خانمهایی که شاغل هستن و شاغل بودن رو دوست دارن بعد از اینکه شغلشون رو از دست میدن احساس بدی بهشون دست میده و گاهی منجر به افسردگی میشه، در اون صورت به هیچ وجه نمی تونن مادر خوبی برای فرزندشون باشن.
    الان فرزندشون چند ساله هستن؟ ایشون باید از همسرشون هم کمک بخوان، مسئولیت فرزند تنها به عهده مادر نیست، پدر هم باید نقش خودش رو ایفا کنه و نقش پدر تنها تأمین مخارج فرزند نیست، پدر هم باید با فرزندش بازی کنه، اون رو به گردش ببره، و در ساعاتی از روز ازش مراقبت کنه تا همسرش به سایر کارها برسه، به هر حال وقتی خانم شاغل هستن، همسرشون باید حداقل در نگهداری و سرگرم کردن فرزندشون باهاشون همکاری کنن.
    اگه مسافت محل کارشون از منزلشون دوره، می تونن در عین اینکه به کارشون ادامه میدن، در اطراف منزلشون یا جایی که نزدیکتر باشه دنبال شغل مناسبی که توش تخصص دارن بگردن.


  5. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    بانظر Asrin Gozali (روش تصميم گيري ) وشاد عزيز موافقم.
    جابجائي شغلي براي ايشون مي تونه راه گشا باشه ، بدون اينکه جاي قبلي رو رها کنن.
    استفاده از مربي و هميار درخانه.
    مهمتر ازهمه همفکري خواستن از شوهرشون . به همين شکلي که اينجا مطرح کردن. هم اين مشکلشون حل ميشه هم تمريني هست براي مشورت با همسر.

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 بهمن 87 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1387-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    3,064
    سطح
    34
    Points: 3,064, Level: 34
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    از راهنماییهاتون ممنون خیلی عالی بود.
    یارب چو بر ارنده حاجات توئی هم قاضی و کافی مهمات توئی
    من سر دل خویش بتو کی گویم چون عالم اسرار خفیات توئی

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1387-10-26
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,814
    سطح
    39
    Points: 3,814, Level: 39
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 34 در 22 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط judy abbot
    یکی از دوستانم مشکلی رو با من مطرح کرد دلم می خواهد بتونم با راهنمایی شما به اون کمک کنم شرح مشکلش در تصمیم گیری بصورت زیره,که البته من دقیقا متن ایمیلش رو براتون می گذارم.ممنون.فقط خواهش می کنم بهم جواب بدین(فوریه)


    لطفا من را رهنمایی کنید.من مادر یک فرزند هستم و البته شاغلم, همسرم تنها بخاطر علاقه من به کار در بیرون از منزل با کار من موافق است چون می داند در خانه ماندن و بیکار بودن و دچار روزمرگی شدن برایم دشوار است اما از ته قلب زیاد رغبتی با کار کردن من ندارد.فرزندم از چهار ماهگی تحت مراقبت مربی خصوصی در مهد کودک رشد نموده است و یک روز کاری من بشرح زیر است: صبح ساعت 05:45 وسایل فرزندم را مهیا می سازم همینطور صبحانه برای همسرم سرویس محل کارم ساعت 06:25 بدنبالم می آید و تا ساعت 14:45 سر کارم هستم و ساعت 15:15به منزل میرسم اگر بتوانم کمی استراحت می نمایم و پس از آن به تدارک برای ناهار فردا و شام شب می پردازم و گاهی ممکن است فرزندم در مهد استراحتش را کرده باشد نتیجتا ناچارم که با او بازی کنم و در آن صورت از استراحت خبری نیست.گاهی شرایط خیلی برایم دشوار است و در بعضی مواقع از همسرم می شنوم که" من مادر دلسوزی نیستم و یا اینکه من زمان کمی را نزد فرزندم هستم " از آنجائیکه من دارای مدرک مهندسی الکترونیک هستم و خانواده همسرم (دو خواهر شوهرم)دارای دیپلم هستند خیلی برایم سخت است که بخواهم همچون آنها در خانه بمانم و سر کار نروم و حتی چون احساس می کنم والدینم از اینکه من سر کار هستم خوشحالند نمی توانم آنها را نامید کنم و با توجه به مسیر طولانی محل کارم و زمان کاریم نمی دانم چه کنم شرایط برایم سخت شده گاهی برایم غیر قابل تحمل است ای کاش کار سبک تری داشتم اکنون در تصمیمگیری مانده ام و نمیدانم چه باید بکنم خواهش می کنم به من کمک نمایید و راهنماییم کنید


    مادری محتاج کمک
    سلام
    به دوستتون سلام منو بسونین و از قول من بهش بگین:
    مادر عزیز! هرکاری که میکنید مراقب باشید. فردای فرزند شما ، امروز هاست که ساخته میشه. اگر کوچکترین لطمه ای به تربیت و بالندگی کودکان ما بخوره ، ما مقصریم. اگردر آینده این نقص و لطمه منجر به اشکال روحی یا جسمی یا مادی برای کودکمون بشه، ما مقصریم. حتی اگر این نقص بعدها به جامعه کوچکترین آسیبی برسونه، باز هم ما مقصریم.
    خواهر خوبم، یا نباید زیر بار مسئولیت پدر و مادر شدن بریم، یا اگر رفتیم دیگه مهم نیست مدرکمون چیه، چکاره بودیم، چه قدر و منزلت کاری و بیزنسی داشتیم، مهم اینه که یه بچه داریم و باید بهش برسیم.
    من و تو توی بغل پدر و مادرمون رشد کردیم نه توی مهد کودک ، حالا اوضاع روحی و روانی و اجتماعیمون اینه، وای به حال بچه هامون که از 4 ماهگی با تربیت یه نامادری میخوان تربیت بشن!
    میدونی، یکی از زیباترین موجودات خدا همین بچه هاست که به ما داده، نعمتهای بیدریغ الهی که هر لحظه از با اونها بودن، یک لحظه استثنائی ، فراموش نشدنی و غیرقابل بازگشته.بزرگ شدنشون رو اگر از دست بدی، بزرگ شده اونها رو هم از دست میدی. بشین و بزرگ شدن و بالیدن نی نی کوچولوت رو نگاه کن، باور کن خود آدم هم باهاش بزرگ میشه. این موجودات شگفت انگیزند، و هر لحظه یه چیز زیبا و بزرگ دارن برای غافلگیرکردن ما پدر و مادرا.(منم یه دونه ازشون دارم!)

    بگذار بچه ات وقتی بزرگ میشه خاطراتی واقعی از تو توی ذهنش باشه، نه توهماتی که اصلا وجود نداشته.
    پیروز باشید
    باکم ز ننگ نیست که مستم گرفته اند
    داغم از اینکه شیشه ز دستم گرفته اند

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1387-10-26
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,814
    سطح
    39
    Points: 3,814, Level: 39
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 34 در 22 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط shad
    اگه در خونه موندن برای ایشون سخته وامکان داره روحیه شون رو ازشون بگیره بهتره که به کارشون ادامه بدن، چون خانمهایی که شاغل هستن و شاغل بودن رو دوست دارن بعد از اینکه شغلشون رو از دست میدن احساس بدی بهشون دست میده و گاهی منجر به افسردگی میشه، در اون صورت به هیچ وجه نمی تونن مادر خوبی برای فرزندشون باشن.
    الان فرزندشون چند ساله هستن؟ ایشون باید از همسرشون هم کمک بخوان، مسئولیت فرزند تنها به عهده مادر نیست، پدر هم باید نقش خودش رو ایفا کنه و نقش پدر تنها تأمین مخارج فرزند نیست، پدر هم باید با فرزندش بازی کنه، اون رو به گردش ببره، و در ساعاتی از روز ازش مراقبت کنه تا همسرش به سایر کارها برسه، به هر حال وقتی خانم شاغل هستن، همسرشون باید حداقل در نگهداری و سرگرم کردن فرزندشون باهاشون همکاری کنن.
    اگه مسافت محل کارشون از منزلشون دوره، می تونن در عین اینکه به کارشون ادامه میدن، در اطراف منزلشون یا جایی که نزدیکتر باشه دنبال شغل مناسبی که توش تخصص دارن بگردن.

    خواهر خوبم
    پدر نقش کلی در تربیت فرزند داره. بازی کردن و دردری بردن و قاقا خریدن و اینا هیچکدوم نمیتونه جای مهر و عشق مادر رو بگیره. همین مهر و عشق مادره که بچه رو بخصوص توی دوران طفولیت تربیت می کنه. پدر نمیتونه توی تایم کاری بچه رو نگه داره که مثلا مامانش بره سرکار. اما مامانش میتونه یه کار پارت تایم و به قول شما نزدیک به محل زندگی و نی نی شون پیدا کنه.
    5تا7 سال اول زندگی هر نی نی مال مامانشه.اگه از مامانای قدیمی بپرسی بهت میگن.
    باور کنیم که هی ی ی ی ی ی ی ی ی ی...چ چیزی نمیتونه جای عشق و مهر و محبت مادر به فرزند رو بگیره. باور نمیکنید؟ یه سری به زندانهای نوجوانان بزنید و از ساکنان کوچک و غمزده اون راجع به مادر بپرسید. به حرفم خواهید رسید.

    پیروز باشید
    باکم ز ننگ نیست که مستم گرفته اند
    داغم از اینکه شیشه ز دستم گرفته اند

  9. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sedmammad


    خواهر خوبم
    پدر نقش کلی در تربیت فرزند داره. بازی کردن و دردری بردن و قاقا خریدن و اینا هیچکدوم نمیتونه جای مهر و عشق مادر رو بگیره. همین مهر و عشق مادره که بچه رو بخصوص توی دوران طفولیت تربیت می کنه. پدر نمیتونه توی تایم کاری بچه رو نگه داره که مثلا مامانش بره سرکار. اما مامانش میتونه یه کار پارت تایم و به قول شما نزدیک به محل زندگی و نی نی شون پیدا کنه.
    5تا7 سال اول زندگی هر نی نی مال مامانشه.اگه از مامانای قدیمی بپرسی بهت میگن.
    باور کنیم که هی ی ی ی ی ی ی ی ی ی...چ چیزی نمیتونه جای عشق و مهر و محبت مادر به فرزند رو بگیره. باور نمیکنید؟ یه سری به زندانهای نوجوانان بزنید و از ساکنان کوچک و غمزده اون راجع به مادر بپرسید. به حرفم خواهید رسید.

    پیروز باشید
    دوست عزیز، اگه درست مطلب من رو خونده باشید من نوشتم اگر ایشون بیکار شدنشون مساوی با افسردگی و کسل شدنشون میشه باید به کارشون ادامه بدن و همسرشون در این زمینه بهشون کمک کنن. در ضمن اشتباه نکنید بچه ها به محبت پدر هم نیاز دارند، معمولا کسانی که پدرشون در زندگیشون نقش مهمی داشته و بیشتر از لحاظ روحی ساپورتشون می کرده در آینده اعتماد به نفس بیشتری داشتن و بهتر با مشکلات کنار می اومدن.
    من فکر نمی کنم وجود یک مادر افسرده در زندگی خیلی موثر باشه، مادری که خودش رو از کاری که دوست داشته محروم کرده و برای خودش محدودیت ایجاد کرده هیچ وقت نمی تونه اون طور که باید و شاید عشق و محبتش رو نثار فرزند و همسرش کنه، درسته که بیشتر موارد فداکاری می کنه و دم بر نمیاره، اما شما یک آقا هستین و متاسفانه نمی تونید این احساس رو به خوبی درک کنید، سکوت یک مادر همیشه دلیل بر رضایت اون نیست..
    اگر قرار بر این باشد که خانم خانواده، به عنوان شخصی باشه که به سایر اعضا انرژی میده و بهشون محبت می کنه (که من منکر این قضیه نیستم و معتقد هستم که این کار از دست خانمها خیلی بیشتر از آقایون بر میاد) پس باید خودش هم یک منبع تغذیه داشته باشه، در غیر اینصورت کم کم توانش رو از دست میده و هیچ قدرتی برای گرما بخشیدن نخواهد داشت. یکی از چیزهایی که به خانمها یا به هر انسانی نیرو میده اینه که از علایقش دور نمونه، کارهایی که باعث نشاطش میشن رو انجام بده، حالا این کارها میتونه گردش و تفریح باشه یا مثل خیلی از خانمهای دیگه فعالیت اجتماعی و کار در بیرون از منزل.


  10. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 15:20]
    تاریخ عضویت
    1386-11-29
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    4,059
    سطح
    40
    Points: 4,059, Level: 40
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 143 در 53 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sedmammad
    سلام
    به دوستتون سلام منو بسونین و از قول من بهش بگین:
    مادر عزیز! هرکاری که میکنید مراقب باشید. فردای فرزند شما ، امروز هاست که ساخته میشه. اگر کوچکترین لطمه ای به تربیت و بالندگی کودکان ما بخوره ، ما مقصریم. اگردر آینده این نقص و لطمه منجر به اشکال روحی یا جسمی یا مادی برای کودکمون بشه، ما مقصریم. حتی اگر این نقص بعدها به جامعه کوچکترین آسیبی برسونه، باز هم ما مقصریم.
    خواهر خوبم، یا نباید زیر بار مسئولیت پدر و مادر شدن بریم، یا اگر رفتیم دیگه مهم نیست مدرکمون چیه، چکاره بودیم، چه قدر و منزلت کاری و بیزنسی داشتیم، مهم اینه که یه بچه داریم و باید بهش برسیم.
    من و تو توی بغل پدر و مادرمون رشد کردیم نه توی مهد کودک ، حالا اوضاع روحی و روانی و اجتماعیمون اینه، وای به حال بچه هامون که از 4 ماهگی با تربیت یه نامادری میخوان تربیت بشن!
    میدونی، یکی از زیباترین موجودات خدا همین بچه هاست که به ما داده، نعمتهای بیدریغ الهی که هر لحظه از با اونها بودن، یک لحظه استثنائی ، فراموش نشدنی و غیرقابل بازگشته.بزرگ شدنشون رو اگر از دست بدی، بزرگ شده اونها رو هم از دست میدی. بشین و بزرگ شدن و بالیدن نی نی کوچولوت رو نگاه کن، باور کن خود آدم هم باهاش بزرگ میشه. این موجودات شگفت انگیزند، و هر لحظه یه چیز زیبا و بزرگ دارن برای غافلگیرکردن ما پدر و مادرا.(منم یه دونه ازشون دارم!)

    بگذار بچه ات وقتی بزرگ میشه خاطراتی واقعی از تو توی ذهنش باشه، نه توهماتی که اصلا وجود نداشته.
    پیروز باشید
    موافقم !


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 04 مهر 93, 23:28
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.