RE: راهنماااااااااااااااااااا ااایی
نوشته اصلی توسط
judy abbot
یکی از دوستانم مشکلی رو با من مطرح کرد دلم می خواهد بتونم با راهنمایی شما به اون کمک کنم شرح مشکلش در تصمیم گیری بصورت زیره,که البته من دقیقا متن ایمیلش رو براتون می گذارم.ممنون.فقط خواهش می کنم بهم جواب بدین(فوریه)
لطفا من را رهنمایی کنید.من مادر یک فرزند هستم و البته شاغلم, همسرم تنها بخاطر علاقه من به کار در بیرون از منزل با کار من موافق است چون می داند در خانه ماندن و بیکار بودن و دچار روزمرگی شدن برایم دشوار است اما از ته قلب زیاد رغبتی با کار کردن من ندارد.فرزندم از چهار ماهگی تحت مراقبت مربی خصوصی در مهد کودک رشد نموده است و یک روز کاری من بشرح زیر است: صبح ساعت 05:45 وسایل فرزندم را مهیا می سازم همینطور صبحانه برای همسرم سرویس محل کارم ساعت 06:25 بدنبالم می آید و تا ساعت 14:45 سر کارم هستم و ساعت 15:15به منزل میرسم اگر بتوانم کمی استراحت می نمایم و پس از آن به تدارک برای ناهار فردا و شام شب می پردازم و گاهی ممکن است فرزندم در مهد استراحتش را کرده باشد نتیجتا ناچارم که با او بازی کنم و در آن صورت از استراحت خبری نیست.گاهی شرایط خیلی برایم دشوار است و در بعضی مواقع از همسرم می شنوم که" من مادر دلسوزی نیستم و یا اینکه من زمان کمی را نزد فرزندم هستم " از آنجائیکه من دارای مدرک مهندسی الکترونیک هستم و خانواده همسرم (دو خواهر شوهرم)دارای دیپلم هستند خیلی برایم سخت است که بخواهم همچون آنها در خانه بمانم و سر کار نروم و حتی چون احساس می کنم والدینم از اینکه من سر کار هستم خوشحالند نمی توانم آنها را نامید کنم و با توجه به مسیر طولانی محل کارم و زمان کاریم نمی دانم چه کنم شرایط برایم سخت شده گاهی برایم غیر قابل تحمل است ای کاش کار سبک تری داشتم اکنون در تصمیمگیری مانده ام و نمیدانم چه باید بکنم خواهش می کنم به من کمک نمایید و راهنماییم کنید
مادری محتاج کمک
سلام
به دوستتون سلام منو بسونین و از قول من بهش بگین:
مادر عزیز! هرکاری که میکنید مراقب باشید. فردای فرزند شما ، امروز هاست که ساخته میشه. اگر کوچکترین لطمه ای به تربیت و بالندگی کودکان ما بخوره ، ما مقصریم. اگردر آینده این نقص و لطمه منجر به اشکال روحی یا جسمی یا مادی برای کودکمون بشه، ما مقصریم. حتی اگر این نقص بعدها به جامعه کوچکترین آسیبی برسونه، باز هم ما مقصریم.
خواهر خوبم، یا نباید زیر بار مسئولیت پدر و مادر شدن بریم، یا اگر رفتیم دیگه مهم نیست مدرکمون چیه، چکاره بودیم، چه قدر و منزلت کاری و بیزنسی داشتیم، مهم اینه که یه بچه داریم و باید بهش برسیم.
من و تو توی بغل پدر و مادرمون رشد کردیم نه توی مهد کودک ، حالا اوضاع روحی و روانی و اجتماعیمون اینه، وای به حال بچه هامون که از 4 ماهگی با تربیت یه نامادری میخوان تربیت بشن!
میدونی، یکی از زیباترین موجودات خدا همین بچه هاست که به ما داده، نعمتهای بیدریغ الهی که هر لحظه از با اونها بودن، یک لحظه استثنائی ، فراموش نشدنی و غیرقابل بازگشته.بزرگ شدنشون رو اگر از دست بدی، بزرگ شده اونها رو هم از دست میدی. بشین و بزرگ شدن و بالیدن نی نی کوچولوت رو نگاه کن، باور کن خود آدم هم باهاش بزرگ میشه. این موجودات شگفت انگیزند، و هر لحظه یه چیز زیبا و بزرگ دارن برای غافلگیرکردن ما پدر و مادرا.(منم یه دونه ازشون دارم!)
بگذار بچه ات وقتی بزرگ میشه خاطراتی واقعی از تو توی ذهنش باشه، نه توهماتی که اصلا وجود نداشته.
پیروز باشید
باکم ز ننگ نیست که مستم گرفته اند
داغم از اینکه شیشه ز دستم گرفته اند
علاقه مندی ها (Bookmarks)