كمك فوري

[hedieh64]

[align=justify][align=justify][align=justify][align=justify]سلام من 24 سالمه و 7 ماهي ميشه نامزد كردم و از نظر مالي اوضامون خوبه اما خانواده نامزدم به پاي ما نمي رسن بگذريم من براي عقد رفتم پيشه يه شيخي و يه عقد ساده كردم ميشه گفت تقريبا همراهمون5نفر بيشتر نبودن و الان 7ماهي ميشه كه مادر شوهرم اصلا به اين فكر نيست كه واسم جشن بگيره با اينكه ما بهش گفتيم همش ميگه پول نداريم بهانه مياره و حتي روزهاي عيد هم نمياد بگه تو تازه عروسي اينم عيديت مامان خودم از ريز ترين چيزها تا درشت ترين خريدارو واسه نامزدم كرده اما مادر شوهرم واسه من حتي اون روزي كه داشتيم ميرفتيم بيرون كه مامانم واسه نامزدم خريد كنه مادر شوهرم فقط يه چادر گرفت و پاي كفش منو نگاه كرد و گفت نياز نيست چيزي بخرم ديگه فكنيد اون چطوريه بگذريم هر وقت كه ميرم خونشون بهم با زبون تندش تيكه ميندازه اوايل با نامزدم درميون نميزاشتم تا اينكه صبرم تموم شد هميشه ميرفتم خونشون يه برنامه اي داشتم و وقتي بر ميگشتم با ناراحتي بود من ازهر نظر كه فكر كنيد از اونها بالاترم حتي از نامزدم بالاترم از تحصيلات بگير و شغل و از نظر مالي وحتي با اين شرايط خوبم هيچ وقت پز نيمدم و با همه خاكي برخورد ميكنم اما نمي دونم چرا باهام اين برخوردو ميكنه من عروسه آخريشم با جاري هاي ديگم كه صحبت ميكنم ميبينم اونها هم گلايه دارن هم از زبون تندش و هم از اينكه خصيصه و واسه عروسهاش ارزش قائل نميشه حتي كالايي كه مال پسرهست وقتي رفتيم واسه خريد مادر خودم نصف پول اونهاروداد حتي مادر شوهرم نگفت نميخواد بديد انگار هميشه از ما توقع داره همه اين مشكلات داره منو ديونه مي كنه با شوهر هيچ مشكلي ندارم و اونم در مقابل اين مشكلاتم ناراحت ميشه ولي ميگه چيكارنم مادرمه نميتونم برم بهش حرف بزنم ميترسم ناراحت بشه و نفرينم كنه به خدا ديگه خسته شدم ميخواستم كمكم كنيد كه چه كار كنم هر وقت پيش مياد بياد خونه ما همش توقع داره كه ما از خودمون مايه بگذاريم الان تو اين 7 ماه نامزدم همش پيشه ماست مادر شوهرم اصلا برو خودش نمياره كه پسرم بيا خونه انگار اصلا پسري نداره البته من از خدامه كه نامزدم خونشون نره چون ميترسم با حرفاي مامانش با من بد بشه لطفا كمكم كنيد كه چه كار كنم با اين اوضاع موقعي كه رفتيم واسه تحقيق همه ميگفتن خانواده خوبين اما حالا ميبينم حرف مردم درست نبوده
دلم ميخواداين اوضاع درست بشه و مادر شوهرم با هام خوب بشه من حتي روز مادرهم واسش كادو گرفتم هزارتا كاراي خوبه ديگه واسش كردم يك دفعه نگفت دستت درد نكنه هميشه توقع داره[/align][/align][/align][/align]

[elina]

عزیزم
خوش اومدی
بهتره یه گشتی تو تالار بزنی و موضوعهای مشابه مشکل خودت رو بخونی
موفق باشی

[ani]

عزیزم سلام ورودت را به تالار خوش آمد می گویم . نازنین از یک سری مسائلی حرف زدی که خودت جواب هایشان را داده ای . دقت کن . نارضایتی و یا حرفهای جاری هایتان نشان دهنده ی این است که مادر شوهرت اخلاقشان این گونه است . پس جای ناراحتی باقی نمی ماند بلکه شما باید پذیرش خودت را در مورد ایشان بالا ببری و مدام هم سر شوهرت غر نزنی چون از دست شوهرت کاری بر نمی آید وبعد هم نکته ای که در مطلبت توجه من را جلب کرد اینکه ازمشکلاتی صحبت کرده ای که با واژه ی حالا بگذریم از مسئله گذشته ای و به مسئله بعدی پرداخته ای ، هنمی دانم علت این بگذریم ها ی تو به واسطه خلاصه کردن مطلب است که بحثی ندارم ولی اگر این بگذریم ها نشان از بی توجهی و ساده بود مسئله است که اصلا چرا باید برایت مهم باشد که طرحشان کرده ای . یا اینکه گذاشته ای که بعدا به شکل وحشتناک خشمگین شوی . دوست من اکثریت دختران به سن و سال تو این مشکلات را دارند . به نظرم مادر شوهرت هم با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی مملکت دروغ نمی گوید شاید واقعا پول نقد ندارند که هزینه ی عروسی و کادو و... بکنند این مسائل را بزرگ نکن . مهم این است که تو و نامزد( شوهرت ) همدیگر را دوست داشته باشید و به واقع بدانید که تصمیمتان برای آینده ی زندگی تان چیست . گمانم براین نیست که مادر شوهرت با توجه به اینکه شما عروس آخر هستید انقدر بیکار باشد که در پی ازار شما و همسرتان باشد . این مسائل هم پیش پا افتاده است . بعد هم دوست من کارهایی را بکن که از طرف مقابلت توقع بازگشت نداشته باشی یعنی تا جایی که به خاطر دل خودت است ، من می توانم درک کنم دختران تازه عروس برای اینکه جای خود را نزد خانواده همسر باز کنند کارهای عجیب و غریب و م

[ani]

عزیزم سلام ورودت را به تالار خوش آمد می گویم . نازنین از یک سری مسائلی حرف زدی که خودت جواب هایشان را داده ای . دقت کن . نارضایتی و یا حرفهای جاری هایتان نشان دهنده ی این است که مادر شوهرت اخلاقشان این گونه است . پس جای ناراحتی باقی نمی ماند بلکه شما باید پذیرش خودت را در مورد ایشان بالا ببری و مدام هم سر شوهرت غر نزنی چون از دست شوهرت کاری بر نمی آید وبعد هم نکته ای که در مطلبت توجه من را جلب کرد اینکه ازمشکلاتی صحبت کرده ای که با واژه ی حالا بگذریم از مسئله گذشته ای و به مسئله بعدی پرداخته ای ، هنمی دانم علت این بگذریم ها ی تو به واسطه خلاصه کردن مطلب است که بحثی ندارم ولی اگر این بگذریم ها نشان از بی توجهی و ساده بود مسئله است که اصلا چرا باید برایت مهم باشد که طرحشان کرده ای . یا اینکه گذاشته ای که بعدا به شکل وحشتناک خشمگین شوی . دوست من اکثریت دختران به سن و سال تو این مشکلات را دارند . به نظرم مادر شوهرت هم با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی مملکت دروغ نمی گوید شاید واقعا پول نقد ندارند که هزینه ی عروسی و کادو و... بکنند این مسائل را بزرگ نکن . مهم این است که تو و نامزد( شوهرت ) همدیگر را دوست داشته باشید و به واقع بدانید که تصمیمتان برای آینده ی زندگی تان چیست . گمانم براین نیست که مادر شوهرت با توجه به اینکه شما عروس آخر هستید انقدر بیکار باشد که در پی ازار شما و همسرتان باشد . این مسائل هم پیش پا افتاده است . بعد هم دوست من کارهایی را بکن که از طرف مقابلت توقع بازگشت نداشته باشی یعنی تا جایی که به خاطر دل خودت است ، من می توانم درک کنم دختران تازه عروس برای اینکه جای خود را نزد خانواده همسر باز کنند کارهای عجیب و غریب و محبت های افراطی می کنند . تو مجبور نیستی این کارها را بکنی که مادر شوهرت از تو توقع پیدا کند و اگر کاری را نکردی دلخور شود باید حد اعتدال را رعایت کنی . تو و امثال تو به نوعی توجه های خاص از خود نشان می دهید که ادامه رفتارتان در دراز مدت امکان پذیر نیست و در ادامه راه زندگی برای خودتان مشگل ایجاد می کنید . و این اشکال در درون خودتان است . نمی خواهم این حس را در درونت اسجاد کند که مادر شوهرت بی اشکال است ولی تو باید با سیاست تر از این باشی و مسائل کوچک را به مسائل بزرگ تبدیل نکنی که بعدا از عهده حل مشکلاتت بر نیایی . نکته بعدی اینکه مادر شوهر و مادر زن و .. فرقی ندارند عزیزم به چشم کادر خودت به این خانم نگاه کن . این عناوین جبری هستند

[baby]

دوست عزيز
شما اگه بتوني رابطه معمولي با مادر شوهرت برقرار کني (نه خيلي قربون صدقه اش بري و نه اينکه تا حرفي زد بهت بربخوره ) و انتظار محبت از مادر شوهرت نداشته باشي (با اون که زندگي نمي کني ، مي کني ؟) يعني کادو بدي اما کادو نگيري ، بد مادر شوهرت رو پيش شوهرت (پسرش - خيلي مهمه) نگي ،‌
من يه زندگي خيلي خوبي رو براتون تضمين مي کنم.
موارد ديگه رو هم که الينا وآني گفتند موافقم.

[نازنین غ]

عزیزم حتما پست من رو بخوان . حتما. دقیقا مثل منی خانمی.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3489&page=1

[hedieh64]

سلام چرا كسي ديگه راهنمايي نمي كنه

[مثل من]

به نظر من سخت نگیر هر کسی یه مشکلی داره دیگه، اگه میتونی زودتر برو سر خونه و زندگی خودت. روزهای قشنگ زندگیتو با این فکرا خراب نکن. خیلی خوبه که همسرت درک میکنه اما به قول خودت چی بگه مادرشه اگه یه گشتی تو تالار بزنی میبینی خیلی ها هستند که شرایطشون از تو بدتره مثلا همسرشون حاضر نیست حمایتشون کنه و . . . . فقط منفی ها رو نبین.

[N.DELNAZ]

اين جور آدما تغيير نمي كنن تو بايد بايد بايد ناديده بگيري اش كاري كه من كردم ناديده گرفتن اولش سخته اما به مرور مرده و زنده طرف برات يكي مي شه هر چي بگه بياد نياد اخم كنه بخنده داد بزنه همه اش يكي مي شه بي تفاوتي محض . نه با مادر شوهر و خانواده شوهر با هركي كه آزارت مي ده اگر بخواي مثل خودش رفتار كني فقط ديوانه مي شي و از زندگي مي موني عقب اما اگر ناديده بگيري همه چيز حله.
تا حالا شده استادت داره درس مي ده و تو توي دنياي خودت مشغول حساب و كتاب باشي اين يعني توجه نكردن وقتي توجه نمي كني مسائل وارد حافظه فعال (كوتاه مدت ) نمي شه پس اين اصل رو توي مشكلات بي خود زندگي به كار ببر. بي توجه باش . كافيه سنگ هاتو با همسرت وابكني كه من مي خوام زندگي كنم دوستت دارم و اگر خانواده ات دوستم داشته باشن دوستشون دارم در غير اين صورت علاقه اي ندارم اوقات خوشمون رو خرج خاله زنك بازي بشه علاقه اي ندارم كسه ديگه اي براي زندگي ام برنامه ريزي كنه يا خودش رو محق بدونه توي زندگي ام دخالت كنه ديگران مختارن نظر بدن اما من و تو هستيم كه اين نظرات رو فيلتر كنيم و با كمك گيري غير مستقيم از نظرهاي اونها زندگي رو بهتر بسازيم
خوب ، شوهر متوجه خط مشي همسرش مي شه و به احتمال زياد مسير زندگي آسفالته مي شه و چهار بانده ديدي زياد هم سخت نيست
اما دوست من
اغلب كساني كه توي اين تالارن از خانواده شوهر محبتي نديده ان هديه دريافت نمي كنن دوستي با اونها ندارن يعني راه به عروس بيچاره نمي دن و اغلب هم زن هاي خوب و فداكاري براي پسران آنها كه همان شوهرانشون باشه هستند.
سعي نكن ارزش شوهرت رو با مال و منال و كادوهاي مادر و پدرت بسنجي و بگي ما خريديم اونها چرا نخريدن .
ناديده بگير - اگر قراره جواب بدي كوتاه و مفيد - دهن به دهن كسي كه منطق نداره نذار - اما نگذار ساده لوح فرضت كنه و ديگه اينكه براي خوشبختي ات بكوش.
فكر كنم پاسخ هات رو گرفته باشي .

[lucia]

سلام بد نیست با زندگی من هم اشنا بشی برو تو تجربه های فردی و قسمت " دارم دیونه میشم حیف من که ازدواج کردم " رو بخون...
هدیه عزیزم از تو بد شانس تر من هستم با خیلی های دیگه ولی یک چیزی رو بعد از چند سال زندگی مشترک و با همچین خامواده هایی وصلت کردن....فهمیدم....یک راز بزرگ که اگه بهت بگم یک عمر ممنونم میشی ..ولی اولش باید قول بدی بهش عمل کنی....قول دادی؟!
ببین فقط به فکر شوهر و خودت و خانواده خودت باش ...لطفا ادای عروس های خوب رو هم براشون در نیار که اینا یاد بگیر نیستن.همش هم به خودت نگو ما خوب بودیم اونا بد کردن و بد بودن...تو اصلا نباید بهشون فکر کنی.همیشه اگه موردی اتفاق افتاد و اونا کم کاری کردن فکر کن شوهرت نه پدر داره نه مادر نه خواهر و نه برادر....اون یک پسر تنهاست !
ولی راز بزرگ که گفتم ....اینه که تنها چیزی که تو دنیا ارزش مشغول کردن ذهن و فکرتو نداره مادر شوهر و کلا خانواده شوهره.حیف نیست این گلوکز های نازنین مغزتو هدر میدی عزیزکم!درس بخون ...کار بکن ....اگه خانه داری به خانه و زندگیت برس به خانوادت سر بزن اگه همسرت وقت نداره خودت برو خونه پدرت و خواهر و برادرات....کلاس ورزشی برو کلاس اموزشی برو ...و هر کاری بکن که فقط بهت خوش بگذره....ما خانوم ها و اقایون در درجه اول ازدواج میکنیم که به همون خوش بگذره...هدف کلی یادت نره باید در هر زمان و مکانی هستی بهت خوش بگذره و بقیه چیزها رو فراموش کن...اگه تورو یک ساندویج کالباس خوشحال میکنه حتما بخر وبخور و به ضررهای غداهای فست فوت فکر نکن.
اگه جایی هستی که نمیتونی خوش باشی اونجا رو ترک کن و یا اصلا نرو خودت رو فدای 50-60سال زندگی باقی مانده نکن که نصفش رو هم تو خوابیم که کلا میشه 20-30سال!
هر کاری بکن که بهت خوش بگذره...شاید به اینجا که رسیدید بگید وای این لوسیا چه از خود راضی یه!ولی باور کن این شعار همه ادم های شاد و موفق است.البته موجبات ناراحتی بقیه رو فراهم نکن ولی اول همیشه به خودت فکر کن گور بابای هرکی که نمی خواد خوشحالی تو رو ببینه...موفق باشی عروس خانوم