برای من سئوالی پیش آمده که مایل بودن نظر کاربران محترم تالار همدردی رو هم راجع به اون بدونم. اون هم اینه که چرا ما بعضی از کلیشه ها رو چرا حتی اگه غلط باشه درست می دونیم و بالعکس. بحثم مربوط به امر ارتباط جنسی در جامعه ی ایرانه. توی کشور ما گاهی اوقات دختر و پسر خارج از چارچوب ازدواج رابطه ی جنسی دارن و این رابطه در قالب تعریف شده ای نیست. اما اگر از همین خانم تقاضای صیغه بشه بهش بر می خوره. چرا پسرا به این نتیجه رسیدن که برای رفع این نیاز باید یه رابطه ی احساسی با یک دختر برقرار کنند و بعد از یک مدت که دختر رو از لحاظ احساسی تحت کنترل گرفتند گارد اونو در رابطه با رابطه ی جنسی از بین ببرند و باهاش این رابطه رو برقرار کنن؟ در صورتیکه پسراز اول می دونسته هدف چیه اما مطمئن بوده با مطرح کردن بحث صیغه، خانم اون رو مورد ملامت و شماتت قرار می ده. چرا زنا در ایران امری پذیرفته شده و صیغه امری قبیحه؟ چرا خیلی از مردم فکر می کنند که همه میتونند تو این فاصله ی 10 تا 15 ساله تا فراهم شدن شرایط ازدواج، افراد جامعه یا همه زاهد و عابد می شن یا فاقد تمایل جنسی؟ چرا یک ایرانی 90 درصد ذهنش مشغول ساختن فانتزی های جنسی و اینگونه تخیلاته و فقط 10 درصد ذهنش مشغول کارو تحصیل و فعالیت مفیده؟ و خلاصه اینه چرا ما نه اسلامی هستیم و نه غربی؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)