به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 دی 89 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1387-10-19
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    3,258
    سطح
    35
    Points: 3,258, Level: 35
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    دختري هستم با از يك خانواده مذهبي و دلسوز تحصيل كرده با مدرك فوق ليسانس ...

    3 سال است ازدواج كرده ام كه كاش نميكردم.خانواده شوهرم بد ترين انسانهايي هستند كه تا به حال ديده ام.از همان ابتدا ما سر مهريه مشكل داشتيم مادر شوهرم ميگفت بايد مهريه 14 تا سكه باشد و پدرم و مادرم ميگفتند چرا 2 تا دختر شما هر كدام سال تولدشان مهريه دارند.هر كدام بالاي 1350 تا (خنده دار است نه!)مادر شوهر بد ذاتم ميگفت انها خودشان خواسته اند در ثاني شوهرشان دارد كه بدهد شوهر تو دانشجو است و ندارد!
    من هم قبول كردم114 تا سكه باشه ولي هميشه خودم رو نفرين ميكردم!(الان كه دارم اينو براتون مينويسم بغض گلومو گرفته)
    هر روز پسرش بايد بهش زنگ بزنه...هر روز يك جور دستور صادر ميكنه...هر چند وقت يك بار بايد حساب بانكي شوهرم رو بپرسه!خسته شدم.وقتي نامزد بوديم خدا شاهد 4 تا عيد به ما خورد زنگ نزد كه تبريك بگه!كه هنز با ما قهر بود كه من مهريم بالاست!هميشه من عروس بد هستم ...هر كاري براي اينا ميكنم يدم.شوهر مثل موش از پدرش و مادرش ميترسه ...كافي من كوچكترين اشاره اي به بدي آنها بكنم منو ميگيره زير باد كتك...وقتي دختر خونه بودم خيلي خواستگار داشتم...اين يكي از شهرستان بود.اخه من تهراني هستم.خواهر هام ميگفتن قبول نكن خيلي فرهنگشون با ما فرق ميكنه ولي من كه تو دانشگاه عاشق شوهرم شده بودم...مادرم ميگفت هيچي بلد نيستن نه عيد ميدونن چيه نه ادمو دعوت ميمنن...تو اين 3 سال به خدا قسم مادرم خواهرام پدرم حتي يكي از اقوام يا خانوادهام خانه اينا نرفتن اصلا ما رو تا حا لا دعوت نكردن خونشون من به هر كسي ميگم باور نميكنه!من 3 بار عيد رفتم خونشون ...مادرم صد بار دعوتشون كرده اما اونا فقط يك بار اومدن!ميترسن بيان كه ما هم بياييم خونشون شهرستان!من شنيده بودم شمالي ها خيلي مهمون نوازن ولي ....دريغا!
    نمي زاره كار كنم يك قلم ارايش تو خونه رو هم ايراد ميگيره !اخه من چهره خوبي دارم هر جا ميرم خوب ...قدم بلنده ..من چادر سر نمي كردم اما ديدم اينطوري شايد از بد بينيش كم بشه ...بعد از ازدواج چادر سر ميكنم.خوب البته بد هم نيست.خانواده من مومن هستند ما جلوي نا محرم حجاب داريم اما...اونا منظورم خانواده شوهرم جلوي غريبه افتضاح جه برسه آشنا...من 3 باري كه رفتم خونشون جلوي فاميلهاش با چادر ...خواهر شوهرام با...
    خنده داره به خدا ...تمام اعتماد به نفسمو ازم گرفته...ديگه هيچ ارزويي ندارم.با مدركم كه خون دل خوردم گرفتمش تو خونه نشستم ....خانه دار شدم كه اقا بدش مي ياد.از تمام دوستام بريدم اقا ميگن اينا فاسدن!تو رو خدا 24 ساعت جلوي تلوزيون هستم10 كيلو اضافه وزن توي اين 3 سال.بدون بارداري!(راستي اقا از بچه متنفر هستن قراره هيچ وقت بچه دار نشيم)
    نه زنگ ميزنن حالي بپرسن نه سز ميزنن ..فقط به موبايل شوهرم زنگ ميزنن!توي اين 3 سال كه 3 بار عيد ديدمشون جلوم سبزي كوكو با نون بيات گذاشته يك بارم عدسي!زنك ديوانس!2 بار امدن خونمون من سنگ تموم گذاشتم باعث شد كرايه خونمون 1 ماه عقب بيفته از بس كه با خودش مهمون اورده بود خونه 50 متري ما جا نداشت.خواهرش با برادرش با بچه هاي خودش....(خيلي وضعشون خوبه از نظر مالي)ولي من تا حالا يك بار يك كادو ازشون نديدم هشتصد هزار تومن دادن به پسرشون گفتن برو زن بگير! ماهي3 ميليون حقوق پدر شوهرمه!برام حلقه نشون نخريدن!خيلي خيلي كم گذاشتن.پدرم همه هزينه ها رو داد.مثلا سر مهريه قهر بودن!به خدا دارم ديونه ميشم هميشه اخر ماه كم مي ياريم هر بار كه ميره شهرستان بايد 50 هزار تومن نفري به خواهر و برادرهاش بده...من توي اين 3 سال يك كادو از شوهرم نگرفتم...يك لباس نو نخريدم همش لباس هاي خونه پدري...باور ميكنيد.اصلا منو دوست نداره جند بارم گفته پول دستم بياد مهرتو ميدم بعد م طلاقت ميدم.اينا رو به پدر و مادرم نميگم مخصوصا دعواهامونو..پدر مشكل قلبي داره.مادرم هم قند بالا اگه عصبي و ناراحت بشن خيلي براشون بده.هر دو 70 ساله اند پير و خسته.برعكس شوهرم اولين بچه من ولي اخرين ...تو رو خدا كمك كنيد من دارم از دستش ديونه ميشم از دست بدي هاشون پر كردن شوهرم به خدا هر بار باهاشون حرف ميزنه اون وقته كه ... يك كتك مفصل من دارم....نمي خوام طلاق بگيرم تو خونواده ما خيلي بده.ابروم ميره...خواهرام همه خوشبخت شدن ولي من...كاش منم مهريه ام بالا بود اينقدر ترس از طلاق نداشتم.مثل خواهرهاش...شما بگيد مادي گراست عيبي نداره...در حقش اينقدر فداكاري كردم از تمام خواسته هام گذشتم .پيش خانوادم سر بلندش ميكردم.همش تعريف ازش ولي همش تو خودم مي ريختم ...خسته ام دلم نوازش گرم يك همسر مهر بون رو ميخواد...از خدا ميخوام زودتر عمرمو ازم بگيره ...ديگه نه دل خوش دارم نه ارزو نه ...

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    واقعا چه صبری دارید شما .
    درست کردن این زندگی کار خیلی سختیه . ولی الان کاری که شما میتونید بکنید اینه که تا حد ممکن آرامشتون رو حفظ کنید . سعی کنید بیخیال باشید ( تا جاییکه ممکنه ) . اگر شما بتونید آرامش خودتون را حفظ کنید میتونید روی زندگیتون هم کار کنید ؟
    اما من یک چیزی را متوجه نمیشوم . شما با این محاسنی که از خودتون گفتید چرا با این خانواده وصلت کردید ؟ آیا نامزد نبودید ؟ تحقیق نکردید ؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 آبان 89 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1387-8-19
    نوشته ها
    315
    امتیاز
    4,432
    سطح
    42
    Points: 4,432, Level: 42
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 94 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط lucia
    .ابروم ميره...خواهرام همه خوشبخت شدن ولي من...كاش منم مهريه ام بالا بود اينقدر ترس از طلاق نداشتم.مثل خواهرهاش...
    اول از همه ورودتون به تالار خوشامد میگویم
    بعد هم بهتون یه توصیه دارم که حتما مشکلات قسمت اختلاف زن و شوهرو بخونین
    و همین طور مقالات اموزشی در مورد خانواده شاید خودتون به نتیجه ای رسیدین

    اما این حرفتون خیلی اشتباها عزیزم زندگی که به خاطر بالا بودن مهریه بخواد حفظ شه به هیچ دردی نمیخوره و اسمش زندگی نیست

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 دی 89 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1387-10-19
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    3,258
    سطح
    35
    Points: 3,258, Level: 35
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    چرا تحقيق كرديم ....همه چي ميگن خوبن ديگه....بدي نديدم ازشون...
    عاشقش شدم.خيلي زرنگه تو حرف زدن هميشه كم مي يارم.خوب چهره و قيافه خوبي داره اما دريغ از سيرت...اشتباه كردم.خيلي پشيمونم بگيد چكار كنم!؟

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط lucia
    چرا تحقيق كرديم ....همه چي ميگن خوبن ديگه....بدي نديدم ازشون...
    عاشقش شدم.خيلي زرنگه تو حرف زدن هميشه كم مي يارم.خوب چهره و قيافه خوبي داره اما دريغ از سيرت...اشتباه كردم.خيلي پشيمونم بگيد چكار كنم!؟
    ولی الان کاری که شما میتونید بکنید اینه که تا حد ممکن آرامشتون رو حفظ کنید . سعی کنید بیخیال باشید ( تا جاییکه ممکنه ) . اگر شما بتونید آرامش خودتون را حفظ کنید میتونید روی زندگیتون هم کار کنید
    خوب متاسفانه شما امر ازدواج را سهل گرفته اید . این که یک نفر چهره خوبی داشت ( علارغم اینکه معیار مهمی هم باشد ) و در یک تحقیق سطحی هم چند نفر گفتند خوبه برای ازدواج کافی نیست .
    اما نگران نباشید اول به آنچه گفتم عمل کنید . چون با عصبانیت نمیشود کاری کرد .
    ضمنا از شما میخواهم که کمی فکر کنید و مشکلات خود را اولویت بندی کنید ؛ یعنی چند مشکل اصلی خود را به ترتیب اهمیت بنویسید . آنهایی که خیلی رنجتان میدهد را بنویسید .

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 دی 89 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1387-10-19
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    3,258
    سطح
    35
    Points: 3,258, Level: 35
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    اولويت ديگه برام مهم نيست...انقدر همشون ازارم ميدن كه نمي دونم كدوم رو اول بگم...فقط به شما ميگم كه قدر زندگي تون رو بدونيد.قدر زن يا شوهر بعضي وقت ها بد اخلاقتونو...
    بد ترينش اينه كه من هميشه بايد ناز شوهرم رو بكشم به غلط كردن بيفتم تا منو ببخشه و بر گرده خونه كه ابروم بيشتر از اين نره.اخه قهر ميكنه ميره شهرستان...و من با تنهايي هام...كارش ازاده دست خودشه بره يا نره ولي خوب اگه خيلي غيبت كنه صاحب كارش كه فاميل هم هست ميفهمه و اخراج ميشه...چكار كنم زندگيم. نجات بدم؟من خيلي صبورم فكر ميكنم بدترين اشتباه من هم همينه...صبر ميكنم زود ميبخشم...بد ترين كارهارو با من كرده

  7. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    خوب قرار شد اول شما آرامشتون را حفظ کنید .
    بنظر من شما میتونید زندگیتون را تغییر بدید و تا حد زیادی به چیزی که میخواهید نزدیک کنید . ولی باید از خودتون شروع کنید اولین کار اینه که آرام باشید .
    در مورد اولویتها هم گفتم کمی فکر کنید . البته در حالت عصبانیت نه ، بلکه در مواقعی که حالت طبیعی دارید .

  8. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    دوست من شما و همسرتان به جایی که رسیده اید که همدیگر را سیاه می بینید . این آقا همان عشق دیروز شماست که به جهت دلخوری ها و اختلافات ایجاد شده امروز اینطور از او یاد می کنید . دوست من شما هم اشکال دارید . اولین مسئله اینکه هر مردی وقتی زن می گیرد نباید با خانواده اش قطع رابطه کند و همینطور خانم ها .

    و بعد اینکه دوست من شاید خانواده همسر شما اهل معاشرت با خانواده عروس خود نباشند .خیلی از خانواده ها اینطور هستند . خانواده ما همین جور هستند . شاید برای یک عروسی و یا یک مراسم مهم خانواده ی عروسمان را دعوت کنیم ولی اصلا این جوری نیستیم که راه بیفتیم و برویم منزل پدر عروس مان و یا عمه و خاله و..... برای عروس ما هم این مسئله در اوائل عجیب بود ولی امروز فهمیده ما نه وبه واسطه بی احترامی که از سر احترام به جای منزل آنها هتل می رویم و این کار را هم صرفا به خاطر حفظ شخصیت عروسمان و برادرم انجام می دهیم و بعد هم لزومی نمی بینیم که خانواده عروسمان به زحمت بیفتند و در حد متعادل معاشرتمان را حفظ می کنیم که احترام ها همیشه محفوظ بمانند . ولی آنها دوست دارند وقتی به تهران می آیند حتما منزل همه ی فامیل ما بروند و حتی شب هم همانجا بخوابند . ما هم شوکه می شدیم که چه جالب هستند ! اما امروز هم ما و هم عروسمان فهمیده ایم احترام از دید آنها یعنی همان کاری که انجام می دهند و از دید ما هم یعنی همان کاری که انجام می دهیم . به نوعی با تفاوت فرهنگی هر دو خانواده کنار آمده ایم البته اصلا هم به مشکل نخوردیم و تنها به هم توضیح دادیم . به طور مثال مادر بزرگ و عمه های من اصلا نمی فهمیدند چرا باید شب پذیرای پدر ومادر عروس خانواده ما باشند ، آن هم بی دعوت .ولی امروز همه این را درک کرده ایم که اگر برادر زاده و یا نوه و برادر و... من را می خواهند باید با این مسئله کنار بیایند

    و بعد دوست من فکر می کنم خیلی قشنگ است که شوهر شما به پدر و مادر و خانواده اش احترام می گذارد و برایشان ارزش قائل است ، شما هم باید خوشحال می بودید ، چرا که مردان این چنینی اگر از طرف همسرانشان درک شوند . محال است کار به جدایی بکشد . مردی که برای خانواده خودش ارزش قائل است قطعا اگر ازطرف شما حمایت شود و شما محبت به خانواده اش را بفهمید در پی جبران هم خواهد بود که باعث سربلنداش پیش خانواده اش شده اید .

    دوست من شما چه کار به خواهر شوهرهایتان دارید ، که چطور لباس می پوشند؟! شما مسئول کار خود هستید آنها هم مسئول کار خود .

    وبعد مسئله مهریه که این همه برای شما مهم شده و بارها و بارها به روی شوهرتان آورده اید . اگر شما برایتان مهم نباشد و آدم مادی نباشید و یا به دنبال قائل شدن ارزش های خود با تعدادی سکه بی بها ( البته ازدید من ) رقم کاملا درون قباله مدفون می شود و به دست فراموشی هم سپرده می شود ولی شما مهریه را پتک کرده اید و به سر همسرتان می کوبید ، همه ی خانم ها باید به این توجه داشته باشند که اگر مهریه را پتک توی سر مرد نکنند مرد خیلی بیشتر از رقم داخل قباله برایش انجام خواهد داد . صبر می خواهد .

    ترا به خدا زندگی ارزش این اره بده ها و تیشه بگیرها را ندارد ، آنقدر در زندگی مشکلات بزرگ تر از اینها وجود دارد که حیف وقت که سر این مسائل هدر برود . بعد هم دوست من حق پدر و مادر و خواهرهای همسر شماست که به منزل پسرشان بیایند ،همانطور که خانواده شما این حق را دارند . می توانم بفهمم که در محیط کوچک آدم دجار چه سختی هایی در پذیرایی می شود و مخصوصا اگر اجاره هم عقب بیفتد و.....ولی شما می توانستید از آن خاطره ای خوش بسازیدو حتی نکات ناراحت کننده اش را بدون نیش و زبان به نوعی برای خودتان وشوهرتان به یک افتخار تبدیل کنید .اگر این اتفاق در مورد خانواده ی خودتان می افتاد همینطور فکر می کردید و عمل می کردید ؟!

    خیلی راحت از کتک زدنهای شوهرت نوشته ای نازنینم که از دید من شما به همسرتان اجازه می دهید دست روی شما بلند کند . اگر هی غرغر نکنی و هر چه مرده است از گور بیرون نکشی ( منظورم مهریه و مامانت این را گفت و خواهرت آن را گفت و ... ) مرد به جنون نمی رسد که دست به یک همچین کاری بزند .

  9. کاربر روبرو از پست مفید ani تشکرکرده است .

    ani (دوشنبه 27 دی 89)

  10. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    دوست من مهریه میزان عشق مرد است به زن ، آیا می توان این عشق را با پول سنجید ؟! مگر پدر و مادر ت کم برایت زحمت کشیده اند؟! مهریه یک زن همان مهر مرد است به همسرش که باعث سعادت او می شود حالا بگو هزاران سکه به پای زن بریزند ولی نان را درون خون بزند ،چه مهریه ای ؟! به چه درد می خورد آن ثروت ؟! خدا آن روز را برای هیچکس نیاورد .کم دیده ایم که زن گفته مهرم حلال جانم آزاد ؟!

  11. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم

    دوست من واقعا شوهرت زود قهر می کنه یا شما زیاد اذیت می کنی ؟! برای پیدا کردن را حل عزیزم باید اول در خودت تغییر ایجاد کنی و بعد در انتظار تغییر در همسرت باشی . چرا کار را به جایی می کشانی که از خانه قهر کند و برود ؟! شما با این کارت خانواده همسرت را هم حساس می کنی . شاید دلش برای خانواده اش تنگ می شود که بهانه جویی می کند و می رود ؟! می تونی دراین مورد توضیح بدهی ؟!


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. يه مطلب برا خوشحال شدن آقايون! (قوانين مردونه)
    توسط baby در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 127
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 بهمن 92, 18:30
  2. ميوه درماني
    توسط sayehhaye_mah در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 اردیبهشت 88, 17:02
  3. مثبت انديشي و شيوه هاي افرايش ارتباط با ديگران
    توسط lord.hamed در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 23 آذر 87, 00:52
  4. شيوه هاي خودبهسازي ياشيوه هاي افزايش عزت نفس 1
    توسط hossein.tajalla در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آبان 87, 22:26
  5. شيوه هاي افزايش ارتباط خود با ديگران
    توسط 108 در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 30 آذر 86, 15:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.