سلام
خانوم سابق من سر کارش با کامپیوتر کار می کرد. متاسفانه این شرکت های دولتی فقط پول این مملکت رو دور می ریزند. به من می گفت در روز شاید نیم ساعت کار بهش میدند. ایشون در ایتترنت می رفت و چت می کرد. یک بار قضیه رو به من گفت و گفت که با آقای 53 ساله آشنا شده که آمریکا زندگی می کرده و چون ما می خواستیم آمریکا بریم به من گفت که می خواهم اطلاعات کسب کنم. من راضی نبودم و گول ظاهر حرف هاش رو نمی خوردم ولی چاره ای نبود اگر قبول نمی کردم فقط مخفی می کرد. اون موقع خانم من 26-25 سالش بود. روزها می گذشت و ما بیشتر از خود اون آقا اطلاعات بدست آوردیم تا آمریکا. متاسفانه خانوم سابق من در صحبت هاش خیلی خیلی زود با طرف مقابلش دخترخاله میشه ار اون دخترخاله ها! اون آقا رئیس یک بخش یا یک شرکت بود که ایشون هم از وقتش فقط برای گشتن توی اینترنت استفاده می کرد.

بعد از یک مدت کوتاه دیدم که برای خانوم من عکس خودش و خانوادش هم فرستاده و تعریف کرده بود که خانومش ایتالیائی هست و خلاصه این برای خودش زندگی می کنه و اون برای خودش و فقط به خاطر بچه ها اسما با هم بودن. گفته بود که اگر فلانی اگر دنبال کارهست هم بگو بیاد اینجا پیش خودم. من اینجور آدمها رو می شناسم و نمونشم توی شرکت خودمون داشتیم که به زنهای شوهردار هم رحم نمی کردن.
دوستان احتمالا میگن که چرا من عکس العمل شدید انجام ندادم؟ وضعیت خانوم من خاص بود. ایشون با کلی دروغ و فریب وارد زندگی با من شده بود و از طرفی چون پدرش فوت شده بود و ناپدری داشت و ...... انواع و اقسام مشکلات روحی و روانی دیگه که از گفتنش چندشم میشه و می تونید به 2 پست دیگه من به عنوانهای "زندگی جهنمی" و "مقایسه خانواده ها" نگاه کنید. خلاصه اگر به خانوم من می گفتم بالا چشمت ابرو باید می رفتیم محضر برای جدائی. ای کاش همون موقع اینکارو می کردم و دوسالی عمرم رو نجات میدادم. مثل ماهی لیز بود و همیشه می خواست قهر کنه.

بهش گفتم دیگه داره از خط قرمز رد میشه و باید تموم بشه. با 1000 جر و بحث و آیه و حدیث و مثال بالاخره قبول کرد و به طرف گفته بود که اصلا چرا ما داشتیم با هم صحبت می کردیم؟ و گفته بوده که تو می خوای ببینی که هنوز می تونی کسی رو عاشق خودت کنی یا نه؟ پس طرف خودش گفته بوده که این عشوه های پشت چت و حالا عکس ها و ایمیل های خنده دار خوب جذبش کرده بوده و خانوم سابق من هم حسابی کیف کرده بوده. ایشون نمی تونست قبول کنه که ازدواج کردی و تموم شد. باید به زندگیت بچسبی.

قبل از این قضیه یکی از دوستهای ایشون با کسی نامزد کرده بود . حسابی براش کلاس گذاشته بود که وضعش اینه و خانوادش اونه و .... این حسابی به هم ریخته بوده از روی حسادت و بعد ها به من گفت که مثلا گیری که سرفلان قضیه داده بوده اصلش به این دلیل بوده. وقتی سر مراسمش دید که طرف کیه و خانوادش چیه و خانواده ها راضی نبودن و مادره پسره دق کرد و مرد قبل از عروسی فهمید که اشتباهی می کرده و به من گفت ولی چه بی فایده. ایشون هیچوقت از اشتباهاتش درس نگرفت. تا آخر عمر زندگیمون حتی دخترخاله هاش که نصف سن اونو داشتن نظراتش رو هر وقت دلشون می خواست 180 درجع عوض می کردنو کلا دهان بین بود ولی همیشه من رو به این قضیه متهم می کرد. واقعا نمی فهمید. این قضیه رو گفتم که از همون قضیه کاملا مشخص بود که ایشون اصلا عاشق من و زندگیمون نبود وگرنه یه عاشق هیچوقت عشقش و زندگیش رو با کس دیگه حتی پسر پادشاه هم مقایسه نمی کنه. بر خلاف چیزی که می گفت یا جار میزد.

خانومم گفت که قضیه تموم شد ولی طرف گفته بوده که همسرت مشکل داره، ما که حرفی نمی زدیم و شما با این اخلاق توی آمریکا مشکل پیدا می کنید. در این مورد در پائین صفحه توضیح خواهم داد.(1)

6 ماه بعد ما در آمریکا بودیم. واقعا راست گفتن که اگر کسی همینجوری و بی دلیل کسی رو متهم میکنه، رد پای اون مساله رو در خود طرف باید دید. خانم سابق من دائما در حال چک کردن ایمیل های من و چک کردن مسنجر من بود برای پیدا کردن موردی از کسی و یا توطعه ای از سمت خانواده من! من شک کردم و ازش پرسیدم کاملا رد کرد. حتی یک بار در وسط چک کردن تنظیمات ایمیل من گرفتمش و گفت که این همینجوری بوده! و تقصیر رو گردن نوه صاحب خانه انداخت. همین مساله باعث شد که من برنامه spy نصب کنم و از کار کثیفش پرده بردارم.

چون من سر کار میرفتم و خانه نبودم متوجه شدم این ارتباط از یک ایمیل مخفی از من بصورت مخفیانه ادامه داره و طرف جه ایمیل ها که نمیزنه و چه عکس ها و چه کلیپهای خرابی می فرسته، خانومم به من نشون میداد ولی می گفت خودم از فلان سایت گرفتم کردم و دروغ و دروغ. آخرین ایمیلش هم یک ایمیل بسیار احساسی بود که نامزدها به هم می فرستن. بعدها فهمیدم که تلویحا گفته بوده که دنبال دوست می گرده . من تنها یک راه داشتم. جدائی. این دختر مشکل روحی و روانی داشت. به یک نفر راضی نبود و دلش می خواست از همه طرف مورد توجه واقع بشه، در حالیکه غرق در محبت عاشقانه من هم بود. از شدت خیانتی که بهم شده بود داشتم می مردم. ما اون موقع منزل فامیل خانومم بودیم تا یک جائی رو برای اجاره بگیریم. خانوم صاحب خانه من رو میدید فهمید که یک چیزی شده. ایشون شاید تنها کسی بود که در کل فامیلشون تک بود و واقعا فرشته صفتی هست. براش تعریف کردم و قسمش دادم که به کسی نگه چون اگه گفته می شد و علنی میشد دیگه جائی برای ادامه زندگی ما نبود. این آخرین فرصتی بود که به زندگی مشترکمون میدادم. به اون مرد بی همه چیز ایمیل زدم می خواستم فحش خواهر و مادر به اون لجن بدتر از زنم بدم ولی در شان من نبود که با بی ادبی صحبت کنم و احتمال اثرش کم بود. خیلی محترمانه باهاش صحبت کردم و بهش شرایط زنم رو گفتم که این در 5 سالگی پدرش رو از دست داده و در آدمها بخصوص سن های بالاتر دنبال پدر می گرده، دست از سر زندگی ما بردار. و واقعا دیگه ارتباطی نبود. همون شب متوجه ناراحتی من شد و یک دعوای حسابی راه افتاد. من ار خانه بیرون رفتم. فامیلشون باهاش صحبت کرد و از بس که ایشون خوب و مثبت بود تا 6 شش ماه زندگی ما دوام آورد.

ولی دیگه من نمی تونستم ایشون رو به چشم قبل ببینم. دیگه هیچ وقت من اون آدم سابق نبودم. توی این مدت لا ینقطع دعا می کردم که خدایا یک راه خیر بگذار که من هم شروع کننده اش هم نباشم و هم پولم هم نسوزه (مهریه) و معجزه اتفاق افتاد. خودش رفت و خودش گفت که در ازای گرفتن گرین کارت مهریه اش رو هم می بخشه، با اینکه اگر هم نمی گفت من گرین کارت رو می گرفتم براش به هر حال و اصلا اهل تحت فشارگذاشتن نبوده و نیستم. ولی فکر خراب خودش و بدبینی خودش باعث شد. خدا جای حق نشسته.

همیشه می دونستم که خیانت خواهد کرد و در نهایت هم رفت و کرد.... بعدها بهش گفتم که میدونستم قضیه لاس زدن رو ولی ککش هم نگزیذ. ذاتش پلید بود. یک ماه نشده یه دوست پسر هم تور زد. فکر کنم پسره طفلک فکر کرده اکازیون پیدا کرده. نوش جونش. اگر کارشون به ازدواج برسه مطمئن می شم که اون هم مثل من یک گناه بزرگی کرده بوده که حالا تقاصش رو باید پس بده. زن سابق من فقط بدرد دوستی و لاس زدن و تفریح می خورد ولاغیر. گناه من کفر ایمان بود، به خودم گفتم که بابا ماهم که نمازمون کامل کامل نیست که و توجیه کردم برای خودم و ندیده گرفتم اینکه خدا گفته کنیز با ایمان از زن آزاد بی ایمان بهتره. کاشکی یه قیافه ای داشت دلم نمی شوخت. قیافه اش کاملا متوسط با یک اشکالات خیلی تابلو بود( و اینقدر هم جرات نداشت که زیر تیغ جراحی بره). ایشون به هیچ چیز در عمل معتقد نبود و در طی این سالها این رو دیدم.

فامیل خودشون گفت این یک آدم بی مسئولیت و سرکش بود و اصلا به درد تو نمی خورد. بدرد همین آمریکا و آدمهای بی قید و بندش می خوره.........

دوستان انسانهای کثیف زیاد پیدا می شن (دور از جون همه شماها) ولی خودشون رو هم خیلی خوب می دونن! و تمام کارهاس کثیفشون رو توجیح می کنن. مراقب باشید که به دام نیوفتید. اگر دیدید که یک نفر در همون برخوردهای اول خیلس خودش رو نزدیک کرد و حرفها و جوک ها و ایمیل های خنده دار ولی سکسی براتون فرستاد بدونید که یک آدم با حیا این کارو نمی کنه و وقتی شور عشق خوابید اون وقت با یکی دیگه هم همینکارو می کنه. دلم جدا برای اون پسره از ته دل می سوزه اگه دل ببنده. یک 3-4 سال دیگه.... و ان جوری عمر میره در سطح ولی عمق پیدا نمی کنه.


1)- خیلی ها فکر می کنن همه آدمها توی آمریکا لخت راه میرن. اینها به شدت از ما اخلاق گرا تر هستند. مورد لاس زدن (Flirting) در اینجا بسیار بسیار قبیح هست و کسی که ازدواج میکنه از زن و مرد اصلا این کار رو نمی کنه. نه آمریکائیش و نه مکزیکیش و نه نسل های جدید ایرانی. این رو من از چندین و چند نفر هم جویا شدم.