به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: ++عاشقی

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 مرداد 87 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    5,334
    سطح
    46
    Points: 5,334, Level: 46
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ++عاشقی

    سلام.من هنوز جوابم رو نگرفتم از اقای مدیر می خوام که جواب مرا بدین .
    مشکل من و شاید هم خیلی کسانی دیگه این است که الان نزدیک دو سال به یه کسی میخوام یه موضوعی رو بگم اما نمیتونم بگم.از همهی شما میخوام کمکم کنید که این مشکل بزرگ حل بشه و من راحت بشم

  2. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,099
    سطح
    100
    Points: 287,099, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    سلام khoda
    لطفا اگر ممکنه یه کمی شفاف تر و با جزئیات دقیق مطلبتون بگویئد ، من دقیقا متوجه نشدم ؟!
    نقل قول نوشته اصلی توسط khoda
    الان نزدیک دو سال به یه کسی میخوام یه موضوعی رو بگم اما نمیتونم بگم.از همهی شما میخوام کمکم کنید که این مشکل بزرگ حل بشه و من راحت بشم

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 مرداد 87 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    5,334
    سطح
    46
    Points: 5,334, Level: 46
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    من عاشق یک دختر هستم ولی نمیدونم چه طور بهش بگم که بعد از 2 سال بفهمه که من د.ستش دارم.

  4. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,099
    سطح
    100
    Points: 287,099, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    سلام khoda
    بهتر است به جای بعد احساسی روی بعد منطقی سرمایه گذاری کنی. یعنی گفتن این مطلب مسئله ای جز ارضاء لحظه ای احساسات را به همراه ندارد. من سن شما و آن دختر را نمی دانم. این مسئله مهم است که شما چرا باید او را دوست داشته باشی. اگر منظورت در راستای ازدواج و .....، هست مسئله فرق می کنه.
    اگر هم صرفا یک خانم را دوست داری ولی هیچ بحث ازدواج مطرح نیست، آن هم موضوع جداگانه ای.
    تو رو خدا اینقدر خسیس بازی درنیار ، یه کمی توضیح بده، ببینیم موضوع چیه؟!

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 مرداد 87 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    5,334
    سطح
    46
    Points: 5,334, Level: 46
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    خیلی ممنونم از توجه شما.
    من اونو واقاً از ته دل میخوام امید وارم که فکر نکنید که فقط من به خودم فکر میکنم رضایت اون و خوشیش واسه من خیلی مهمه.
    من به قصد از دواج میخوام با هاش دوست بشم.سن هردو ما 16 ساله و با هم نیز رو در واسی داریم(رفت و امد خانوادگی البته نه زیاد)به خاطر همین هم هست که تا حالا هم بهش نگفتم.
    خواهش میکنم که نگید باید صبر کنم و در خودم نگه دارم لطفاً یک راحل دیگه پیش روم بگزارید.
    تو رو خدا کمکم کن دیگه به اخر رسیدم میترسم که اون با یکی دیگه.............

  6. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,099
    سطح
    100
    Points: 287,099, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    سلام khoda
    راستی رابطه ات با پدر و مادرت چگونه هست؟
    با خواهر و برادرانت ....
    می توانی با اونها در میان بگذاری.....
    احساسات پاک ، عشق یا هر چیزی که اسمش را بزاری ، چیز بدی نیست. اما وقتی می خواهد عملیاتی بشود، و یک کاری می خواهی شروع کنی ، برنامه می خواهد. فقط گفتن نیست. این اولین قدم است. و این آتش را داغ تر می کنه، برای مرحله بعد چه اندیشیده ای....
    باید بیشتر در مورد آنچه که در ذهنت هست برایمان بگویی. تو که نمی خواهی در سن 16 سالگی به او بگویی دوستت دارم صبر کن، بعدا می خواهم باهات ازدواج کنم. بعد مثله فیلمها 10 تا 15 سال می رویم جلو و حالا شما با شاخه گل می آئید رسما خواستگاری؟
    حالا که می خواهی آنچه در خیالات و قلبت نهتفه عملی کنی باید راهکارهای ادامه اش را نیز بدانی. مهم نیست که در اولین گام چگونه به او بگویی دوستش داری. مهم اینست که بعد چی.....

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 مرداد 87 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    5,334
    سطح
    46
    Points: 5,334, Level: 46
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    سلام.بزارین کامل براتون تعریف کنم.
    من 16 سالمه در ماه رمضان سال گذشته به خانه یکی از اشنایان رفتیم البته ما دو تا خوانواده باهم فامیل نیستیم.من اونجا عاشق یه دختر شدم که تمام زندگیم شده.من با اون دختر هم بازی کودکی بودیم و تو اون مهمونی چیزی به جز سلام و خداحافظ به هم دیگه نگفتیم.من واقعاً عاشق اون دختر شده بودم هر لحظه بر عشقم افزون میشد چند بار تصمیم گرفتم که بهش بگم ولی از ترس اینکه اون بره به کسی مخصوصاً پدر و مادر خودش بگه بهش نگفتم چون باعث میشد که خوانواده من بفهمند و ابروی هردو مان میرفت. تا چند ماه بعد که آنها به خانه ما آمدند و بازهم چیزی جزکلمه های سلام و خداحافظ به هم دیگه نگفتیم.از اون شب به بعد دیگه داشتم دیوونه میشدم من از ته دل دوستش داشتم وبه دلایلی که گفتم نمیتونستم بهش بگم.
    دیگه زندگی داشت برام جهنم میشد نمی دونستم باید چی کار کنم.خسته شده بودم از همه دوستام بریدم و تمام زندگیم اون شده بود من اونو از بچگی میشناختم و میدونستم که دختر بسیار خوب و پاک است اون در یک خانواده مذهبی بزرگ شده است و شرایطی مثل من داره.
    از هرکسی که کمک گرفتم به نتیجه ای نرسیدم
    حالا که نزدیک به دوسال میگزره من هنوز عاشقشم و دوستش دارم همیشه در مورد اینده ام با اون فکر میکنم.
    نمیدونم چه طور بهش بگم که مشکلی پیش نیاد و اون بفهمه که من چه قدر دوستش دارم.تا از این بلاتکلیفی راحت بشم.
    از شما میخوام که کمکم کنید تا بهش بگم.
    فقط نگید که باید منتظر بمونم به من بگید که چه طور بهش بگم تا مشکلی پیش نیاد ومن به بعد از این هم فکر کردم که هیچ مشکلی پیش نیاد مشکل من قدم اول است.تورو خدا کمکم کنید دیگه هیچ امیدی جز خدا وشما ندارم.

  8. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,099
    سطح
    100
    Points: 287,099, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    سلام khoda
    اگر بخواهی راه خودت را بروی و انتظار داشته باشی، دیگران را نیز با خودت به همان راه بیاوری ، این اسمش مشاوره نیست.
    شما خودتون ، مشکلتون می گوئید و خودتون هم نسخه خودتون را پیشنهاد می دهید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط khoda
    فقط نگید که باید منتظر بمونم به من بگید که چه طور بهش بگم تا مشکلی پیش نیاد ومن به بعد از این هم فکر کردم که هیچ مشکلی پیش نیاد مشکل من قدم اول است.تورو خدا کمکم کنید دیگه هیچ امیدی جز خدا وشما ندارم.
    اصلا مشکل شما به خاطر همین طرز نگرش فوق العاده احساسی شماست. و البته صرف داشتن احساسات نوجوانی به یک فرد مورد انتقاد نمی باشد. اما اگر بر اساس این احساسات بخواهید عمل کنید باید تبعات آنرا بپذیرید.
    همین اولین قدم که شما قید کرده اید، یعنی اینکه قدمهای بعدی هم در کار است، اما مسیری که شما انتخاب کرده اید ( یعنی مسیر هیزم ریختن در تنور احساسات) ، موجب می شود که همه انرژیهای سازنده شما برای تشکیل زندگی هرز بره. ما باید یاد بگیریم که در زندگی چگونه در هر مرحله حداکثر استفاده را بکنیم. و برای این کار باید مسیر درست را انتخاب کنیم.
    اما نکته دیگر:
    اگر شما فرد مذهبی هستی( با توجه به انتخاب نام کاربری، امضاء مذهبی، و امید به خدایی که در سئوالتون قرار داده اید) پس یک راه بسیار کمک کننده اینست که اگر می خواهی به خدا امید داشته باشی، باید بدانی که خدا در این مورد از شما چه می خواهد. خدا مخالف یک احساس پاک نیست. اما از نظر مذهبی یا باید شما امکانات ازدواج را داشته باشی، و اقدام عملی جهت ازدواج با آن دختر را انجام دهی. یا باید از طریق واسطه مسائل را با آن دختر خانم در میان بگذاری ، تا در زمان مقرر اگر همه چیز درست پیش رفت ازدواج کنید، و اما در هیچ کدام از راهها شما اجازه دل و قلوه گرفتن و مسائل عاطفی با یک دختر را ندارید. (امیدوارم بدانید که اسلام در این موارد بسیار سخت گیرانه عمل می کند. چون خدا می داند چه آتشی در اینگونه مسائل در دل دختران و پسران هست، و شعله ور شدن آن یعنی چه....)
    اما اگر مسائل مذهبی بیشتر برای شما یک صحبت هست و عملی را برای شما واجب نمی کند، باید از نظر منطقی وارد شوید و آن اینست که عشق را در سینه ات داشته باش، اما آنقدر به احساساتت پروبال نده که نتوانی کنترلش کنی....

  9. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1386-10-26
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    4,661
    سطح
    43
    Points: 4,661, Level: 43
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عاشقی

    اتفاقا! اسون ترین قسمت قدم اوله!ولی تو روابطی که طرفتون آشنا ...فامیل ....دوست خانوادگی و یا حتی همسایس قدم اول هر چند آسون باشه ممکنه مشکلاتی رو به وجود بیاره که جبرانش سخته!دوست عزیز...16 سالگی سنی نیست که آدم بخواد واسه آیندش همسر انتخاب کنه!هنوز راه زیادی در پیشه...فکر نکن من خیلی بزرگم !21 سالمه !ولی باور کن زندگی و ازدواج انقدر آسون نیست که فکر میکنید!گفتن این که کسی رو دوست دارید فقط یک نیاز رو ارضا میکنه و بقیه نیاز ها به تبعیت از اون باید ارضا بشن!وارد دانشگاه که بشی دیدت نسبت به زندگی و حتی عاشقی عوض میشه!به هم رسیدن فقط این نیست که تو خونه ی خودتون باشید.زیر یک سقف زندگی کنید و صبح تا شب رو با هم خوش بگذرونید!کار و درس و مدرک که تو کشور ما حرف اول رو میزنه رو باید فراهم کرد!تازه اینا که گفتم چیزای پایه ی زندگیه!!!!!
    زندگی زیباست...زیبا زندگی کنید! ;-)

  10. کاربر روبرو از پست مفید محمدرضا تشکرکرده است .

    محمدرضا (شنبه 27 بهمن 86)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.