سلام
چه نيرومند است ، انسان اگر جز آنچه رضاي خدا در آن است انجام ندهد.( ژان ژاك روسو)
موفق باشید
تشکرشده 691 در 187 پست
سلام
چه نيرومند است ، انسان اگر جز آنچه رضاي خدا در آن است انجام ندهد.( ژان ژاك روسو)
موفق باشید
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
مردم همه روزه خدا را می بینند، فقط او را نمی شناسند.
مدیرهمدردی (دوشنبه 05 فروردین 87)
تشکرشده 691 در 187 پست
سلام گلهای خوشبو
اي فرزند آدم
دل به دنيا مبند و با دنيا انس مگير.
دنيا بسيار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتي لحظه اي
از خاطر تو باشد و بهاي حتي پاره اي از دل تو شمرده شود .
جان آسماني تو جز من قيمتي ندارد و
جز بهشت من هيچ چيز نمي تواند هزينه وجود تو را جبران کند.
اگر چشم تو مي ديد آنچه براي اولياي خود آماده کرده ام,
قلب تو آب مي شد و جان تو به شوق از قالب تن به در مي رفت .
اين ها پاداش دلي است که تنها به من گره خورده و فقط مرا در خود جاي داده .
به دل خود نگاه کن !:P
هر قدر دلت به دنيـا بسته باشـد ؛
همان قدر محبت و مهـر مرا از دلت بيرون کـرده اي ؛
چرا که هيچ گـاه من محـبتِ خـود و محـبت دنيـا را در يک دل جمـع نمـي کنم .
موفق باشید
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
" نیایش"،خواستن است ,خواستن انسانی که از آنچه دارد خوشنود نیست، و از آنچه که هست، رنج می برد.
بعبارت دیگر نیایش طرح خواستها و ایده آلها ی متعالی و برتر انسانی است که از "بودن"رنج میبرد و به "شدن" گرایش دارد.
این است که میتوان نیایش را شکایت از واقعیت ، و خواستن حقیقت خواند و نیایشگر را "شورشی زمان"
مدیرهمدردی (دوشنبه 05 فروردین 87)
تشکرشده 691 در 187 پست
سلام عزیزان
الهى ! دهن آلوده را با كتابت چه كار كه " لا يمسُّهُ الاّ المُطهَرون " ، واى بر آن مرشدى كه دهنش پليد است چه آن نارشيد خود شيطان مريد است، اگر در آشكار " بايزيد " است در پنهان ، با يزيد است.
الهى ! حشر و صحبت با خيالات نوعى از ماليخوليا است.كه الجنون فنون بحرمت عوالم عقول از آنم بـِرَهان و به اينم برسان كه اين حضور ، نور دهد و آن صحبت ظلمت.
الهى ! چگونه شور و نوايم نباشد كه از آنچه در كامم ريختى اگر كوه دماوند از آن لب تر كند ، پاى كوبان سر از پا نشناسد و دست افشان از دست برود.
الهى ! اگر علم رهزن شود ، عاصم جز تو كيست ؟
الهى ! اگر دانشمند رهزن شود از هر اهريمنى بدتر است كه دزد با چراغ است.
الهى ! حاصل يك عمر درس و بحثم اين شد كه جهان را جهانبانى است و انسان را سروسامانى.
الهى ! اى آشنايم ، تو خود دانى كه بيگانهام بيگانه ترم كن خوشا بحال مؤمن كه غريب است.:P
الهى ! ستاره شناس شدم و خودشناس نشدم، از رموز زيج و ربع مجيب و اسطرلاب با خبرم و از اسرار جام جم خويش بي خبر.
الهى بتسنگين شكستن نيك آسان است و بت نفس شكستن سخت دشوار، خنك آنكه از امتخليل بت شكن است و هر دو را بشكست.
الهى ! اگر سر مويى باورم شود كه پيشهام در پيشگاه تو پذيرفته است ، چون سروى كه از وزش صبا به چپ و راست مي چمد چنان پاى كوبى و دست افشانى كنم كه سنگ و گل را از شورم بشورانم و كوه را از سازم برقصانم.
الهى ! سرتاسر ذرات عوالم وجود در جنب و جوشند چگونه " حسن " خاموش باشد.
الهى ! آنكه را عشق نيست ، ارزش چيست.
الهى ! خروس را سحر باشد و حسن را نباشد !؟
الهى ! سر در راه سردار دادن آسان است و دل به دست دلدار دادن دشوار، كه آن جهاد اصغر است و اين اكبر.
" برگرفته از الهي نامه استاد حسن زاده آملي "
موفق باشید
تشکرشده 467 در 211 پست
دنيا را بد ساخته اند... کسي را که دوست داري، تورادوست نمي دارد. کسي که تورا دوست دارد، تو دوستش نمي داري اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است. زندگي يعني اين.... دکتر شريعتي
تشکرشده 239 در 119 پست
در هر ذره ای از ذرات، این نشان موجود است که اوست آن خدای یگانه که هستی هر هستی به هستی اوست.
ابوعلی سینا
تشکرشده 755 در 381 پست
بنام خداوند جان آفرین...... حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر...... کریم خطا بخش پوش پذیر
عزیزی که هر کزدرش سر بتافت...... بهر درکه شد هیچ عزت نیافت
سر پادشاهان گردن فراز ..... بدرگاه او برزمین نیاز
نه گردنکشان را بگیرد بفور...... نه عذر آوران را براند بجور
ادیم زمین سفره عام اوست...... برین خوان یغما چه دشمن چه دوست
بری ذاتش از تهمت ضد و جنس...... غنی ملکش از طاعت جن و انس
یکی را بسر برنهد تاج بخت...... یکی را بخاک اندرآرد ز تخت
بتهدید اگر برکشد تیغ حکم..... بمانند کروبیان صم و بکم
وگر در دهد یک صلای کرم...... عزازیل گوید نصیبی برم
فرماندگان را برحمت قریب..... تضرع کنان را بدعوت مجیب
بااحوال نابوده علمش بصیر...... باسرار ناگفته لطفش خبیر
جهان متفق بر الهیتش...... فرومانده از کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت...... بصر منتهای جمالش نیافت
نه ادراک در کنه ذاتش رسد...... نه فکرت بغور صفاتش رسد
مگر بویی از عشق مستت کند..... طلبکار عهد الستت کند
بپای طلب ره در انجا بری...... وزانجا ببال محبت پری
بدرد نفس پرده های خیال...... نماند سراپرده الا جلال
دگر مرکب عقل را پویه نیست...... عنانش بگیرد تحیر که ایست
درین بحر جز مرد راعی نرفت...... گم آن شد که دنبال داعی نرفت
کسانی کز این راه برگشته اند...... برفتند بسیار و سرگشته اند
خلاف پیمبر کسی ره گزید......که هرگز بمنزل نخواهد رسید
محالست سعدی که راه صفا...... توان رفت جز بر پی مصطفی
بوستان سعدی
آرزو (یکشنبه 12 خرداد 87)
تشکرشده 239 در 119 پست
رسیدن به خدا سفری است که جز با نشستن بر مرکب شب پیموده نشود
امام حسن عسگری (ع)
نادیا (یکشنبه 12 خرداد 87)
تشکرشده 103 در 36 پست
من از خدا خواستم به من توان و نيرو دهد....... و او بر سر راهم مشکلاتي قرار داد تا نيرومند شوم.
من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد...... و او پيش پايم مسايلي گذاشت تا آنها را حل کنم.
من از خدا خواستم به من ثروت عطا کند......... و او به من فکر داد تا براي رفاهم بيش تر تلاش کنم.
من از خدا خواستم به من شهامت دهد.......... و او خطراتي در زندگيم پديد آورد تا بر آنها غلبه کنم.
من از خدا خواستم به من عشق دهد............ و او افراد زجر کشيده اي را نشانم داد تا به آنها محبت کنم.
من از خدا خواستم به من برکت دهد.............. و خدا به من فرصت هايي داد تا از آنها بهره ببرم.
من هيچ کدام از چيزهايي را که از خدا خواستم، دريافت نکردم.........ولي به همه چيزهايي که نياز داشتم، رسيدم.
Arash27 (یکشنبه 12 خرداد 87)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)