به فکر ازدواج باشم یا نه؟

[sahel2008]

سلام، مدتی هست که این سوال ذهن من رو به خودش مشغول کرده است. که آیا در شرایط کنونی فکر کردن به ازدواج کار درستی هست یا خیر؟
من الان وارد 25 امین سال زندگیم شده ام. مدرک لیسانس دارم و هنوز یک کار مناسب هم ندارم. باید به فکر یک شغل مناسب باشم. میتونم ادامه تحصیل هم بدهم.
اما همه انتظار دارند هر چه زودتر ازدواج کنم! از طرفی به ازدواج همه اطرافیانم که نگاه میکنم می بینم زندگی مشترک زیاد هم جالب نیست و واقعا مشکلات خیلی زیادی داره! یعنی میبینم که ازدواج کردن اصلا به دردسراش نمیارزه! به خصوص برای خانما! از طرف دیگه به مردا و پسرای این دوره زمونه کاملا بی اعتمادم.
سوالی که برام پیش اومده اینه که آیا با شرایط فعلی درسته که من کلا برای چند سال قید ازدواج رو بزنم و همه انرژی و توانم رو روی کار و ادامه تحصیل بگذارم؟ آیا بعد از گذشتن چند سال و بالا رفتن سنم دچار مشکل نمیشم؟

[sorena_arman]

مسلما دچار مشکل می شوید. دچار مشکل شدن به این معنی نیست که شما دچار بحران می شوید ولی در جامعه نیمه سنتی نیمه مدرن ما مجرد ماندن بویژه برای یک خانوم با مشکلاتی همراه است که نیازمند درک و قدرت تحلیل بالای شما برای مواجه با این مشکلات است.این موضوع رو که فرمودید به خصوص برای خانومها روش خیلی بحث هست. یکیش اینه که ازدواج مهمترین کارکردش رو برای یک خانوم (با شرایط تحصیلی مناسب و درآمد مناسب که نیازمند درآمد همسرش نباشه) امنیت و عاطفه فرض کنیم قبل از ازدواج قابل حصول نیست!! فاکتور مسائل جنسی به نسبت مسائل عاطفی در آقایون اهمیت بیشتری رو نسبت به خانومها داره که در قبل از ازدواج هم قابل تامینه!!! به هر حال شما چیزهایی رو با این کارتون از دست می دید و مسلما چیزهای زیادی رو بدست میارید. عدم ازدواج شما می تونه فرصتهای تحصیلی مناسبی رو در اختیارتون قرار بده و شما رو در کارتون جلو بندازه. چیزی که من به عینه در مورد خیلی از خانومها دیدم. اما باید دید شما چه چیزهایی براتون مهمتره." عذر می خوام ولی واقعیت اینه که برخلاف آقایون که با افزایش تحصیلات موقعیتهای ازدواج مناسبتری رو پیدا می کنند برای خانومها چون این تحصیل مستلزم گذشت زمان و افزایش سن هست تا یک حدی می تونه موقعیتهای ازدواج رو مناسبتر کنه" . من بهتون پیشنهاد می کنم فوقتون رو بگیرید یا تلاش کنید برای گرفتنش لااقل. ولی باقیش به خودتون برمی گرده

[ester]

سلام ساحل خانوم...به نظر من بد بین نباش...خوب و بد همه جا در هر جنسیتی در هر جا و مکانی ودر هر صنفی هست...همه رو با یک چوب نرونید...ازدواج هم مسئله ای نیست که شما به خاطر دیگرون انجام بدین باید خودتون احساس نیاز کنید...اگر واقعا این نیاز رو در خودتون احساس نمیکنید بهتر به درستون ادامه بدین به شناخت خودتون و تشخیص معیاراتون بپردازید.

[sahel2008]

از پاسخ شما بسیار سپاسگذارم. اما در مورد اینکه بعد از ازدواج امنیت و عاطفه برای خانمها تامین میشه شک دارم. چون مثال های نقض زیادی رو در اطرافیانم می بینم.
متاسفانه من حتی نمونه های از دوستانم که تحصیل و کار رو برگزیدند و ازدواج رو به تاخیر انداختند میبینم که موقعیت خوبی در ازدواجشون ندارند!
نمیدونم کار درست چیه؟

[sorena_arman]

عرض کردم که دلیلی وجود نداره (به خصوص در خانومها ) که افزایش تحصیلات موقعیتهای خوب رو در ازدواج بیشتر کنه. (چون خیلی از آقایون دوست دارند با فردی پایینتر از خودشون ازدواج کنند ازلحاظ تحصیلی و خیلی ها هم دخترهای کم سن و سالتر رو ترجیح می دن) در مورد امنیت و عاطفه نمی دونم چطور می تونه یک زن قبل از ازدواج امنیت و عاطفه رو تامین کنه!!! به خصوص در سن بالای 26-7 واقع بین تر باشیم! من که لجاجت نمی کنم دارم واقعیت رو می گم که مشکلتون حل شه. مثالهای نقض فراوونی که شما می بینید به این خاطره که اون حد مورد نیاز خانوم فراهم نشده نه اینکه امنیت کمتری برای خانوم تامین شده باشه به نسبت قبل از ازدواجش!!

[sorena_arman]

من تصور می کنم ادامه تحصیل شما در مقطع فوق خیلی خوب و مناسب باشه. در حین تحصیل می تونید به ازدواج هم فکر کنید.

[sahel2008]

آفای سورنا شما کاملا درست میگید! یعنی اینا واقعیت هستند. ولی این واقعیت ها در حال حاضر به ضرر دختر خانمها تموم میشه!
در مورد امنیت حرف شما در اکثر مواقع درست هست اما در مورد عاطفه واقعا نمیتونم بپذیرم. چون خیلی ها رو دارم میبینم که واقعا کم میارند. میدونید نمیدونم چرا امروزه اینقدر خیانت زیاد شده! به نظر شما خانمی که داره بهش خیانت میشه از لحاظ عاطفی چه شرایطی میتونه داشته باشه؟ میدونم خیانت عوامل خیلی مختلفی داره. اما نمیدونم چرا به جای اینکه سعی کنند مشکلشون رو حل کنند میرن سراغ کس دیگه و خیانت میکنند؟

[sorena_arman]

ببینید خانوم ساحل این تاپیک چون مال شماست من سوال شما رو جواب می دم هرچند ربطی به موضوع ابتدای تاپیک نداره.
عمده خانومها و نه همشون قصدشون از ازدواج تامین چیزهایی هست که مواردی کاملا غیر واقعی هم توشون به چشم می خوره. از همسری که تا ساعت9-10 شب باید برای اونها کار کنه که تامین مالی بشه زندگی انتظار محبت هم دارند!!خوب از توقعات مالیشم کم نمی کنه که این توقعات عاطفیش برآورده بشه.
خوب اون مرد عملا توان انجام اینکارها رو نداره. مرد ترجیح می ده به جای اینکه غرولند ها رو بشنوه کار کردن رو بهونه کنه و با دوستاش بیرون بره. وگرنه غیر از برخی از مردها که هرزه هستند یک مرد هم مسلما دلایلی از ازدواج کردنش داشته و مریض نیست که همین طوری بخواد زندگیش رو بپاشونه!!
من با مردهای هرزه ای که وجود دارند یقینا کاری ندارم. اونها رو اگر همواره تامین کنید هم باز هم مسیر پست خودشون رو می رن. ولی در مورد دلایل اینکه چرا یک مرد از کانون خونواده فرار می کنه دلایل زیادی هست.
یکیش اینه که اصولا جامعه ایران ازدواج رو با فرآیندی که طی اون یک مرد تامین خوشبختی یک زن رو به عهده می گیره اشتباه گرفتند!!! این تصور در ذهن عمده افراد جا افتاده. اولین چیزی که باید بشکنه این تصوره. ازدواج مسئولیتهای متقابل و نه الزاما یکسان هست. به همون نسبت که شما نیاز به تامین عاطفی دارید همسرتون هم این نیاز رو داره.حالا نوعش فرق می کنه.شاید به این صورت باشه که گاهی اوقات نشون بدین که در ولی با بی توجهی محض مواجه می شه. بنابراین از یک زندگی تنها چیزی که می بینه فقط رابطه گاه به گاه جنسیه که بدون شک براش ارزش خاصی نداره.من قبلا هم توصیه کردم برای اینکه ببینید چرا خیانت می شه برید تاپیک "زندگی پیست مخصوص خانومها " و " وظایف خانومها" رو بخونید. ابتدا توصیه هایی که شده و سپس جوابهای عجیب و غریبی که از طرف خانومها شده رو نگاه کنید. جوابهایی مثل"فکر نمی کنید آقایون پررو می شن؟!!"و... باقیش به انصاف خودتون.

[sorena_arman]

این رو هم بخونید

سلام شادزی
ببینید دو قضیه وجود داره:
یکی اینکه این قضیه که "ه هیچی برای شوهرشون کم نذاشتند" تا چه حد واقعیت داره!! که من با عرض پوزش تصور نمی کنم به همچین شکلی باشه. اصولا نیازهای مردشون رو نمی شناسند!!! من حاضرم اینجا تاپیکی رو باز شه و خواسته بشه که خانومها نیازهای همسرشون رو یا کلا یک مرد رو می شناسند . اینطور نیست اصلا.
اگر قرار بر واقع بین بودنه حرفهای بعدیم رو می گم
بین دوست داشتن و وابستگی !! تفاوتهای فراوانی وجود داره. دختر خاله من خودش تعریف می کنه وقتی همسرش نیست این پا اون پا می کنه خودخوری می کنه اظهار دلتنگی می کنه و... ولی وقتی همسرش میاد شروع می کنه به غرولند کردن و....
خوب این دوست داشتن نیست. به اشتباه فکر می کنید این دوست داشتنه!!! این احساس نیاز شدیده. هیچ کسیم از اینکه یکی اینقدر به اون نیاز داشته باشه و نتونه نیازهای متقابل رو بفهمه راضی نیست!!
اومدن به یک عروسی برای مردها اصلا اونقدر جذاب نیست که برای زنها جذابه!! که اگر یک مردی نیومد نشونه بچه بودنشه!! متاسفانه متاسفانه برای برخی از خانومها پختگی مرد به این معنیه که نیازهای زندگی مشترک رو متوجه باشند!! چقدر به احترام همسرتون ولو برای افزایش جذابیت خودتون مثلا باهاش پای یک مسابقه فوتبال نشستید!!! این یعنی درک نیاز مرد!!
انتظار دارید بعد از هر عروسی که می رید ، بعد از هر باری که همسرتون به خاطر شما بیرون میاد اون شروع کنه به غر غر کردن!!!؟
خوب یکبار هم شما بدون غرولند کردن پا به پای اون فعالیتی که اون دوست داره رو انجام بدین. مسیر خیلی سادست. کافیه واقع بین باشید.
پس در مرتبه اول نیازهای همسرتون رو شناسایی کنید و صادقانه سعی در برطرف کردن اونها داشته باشید.

البته حالت دومی هم وجود داره که همون تنوع طلب بودن برخی از مردها علت اصلیشه و جمع شدن عقده ناشی از افزایش مسئولیت بدون برطرف شدن نیازها علت دومش. عموما مردی که در سن پایین ازدواج می کنه یا با دید نامناسب ازدواج می کنه به همچین معضلی گرفتار می شه.

[sahel2008]

ممنون از پاسخ های ارسالی شما. درسته که این بحث داره از موضوع ابتدایی مطرح شده فاصله میگیره! اما برای من خیلی مهمه بنابراین ادامه اش میدهم.
ببینید آقای سورنا الان خیلی از خانمها شاغل هستند و به نوعی درامد دارند. مسئولیت خونه هم براشون قانون نا نوشته هست. عده زیادی هم بچه دارند. که البته همه مسئولتیهای بچه هم با اونهاست. حالا شما به قول خودتون انصاف داشته باشید. یک آقا فقط به قول شما کار میکنه. شب هم که بر میگرده انتظار داره همه چی فراهم باشه! خونه مرتب باشه. غذا آماده باشه. بچه ها تمیز و مرتب باشند و مشکلی نداشته باشند. همسر هم تمیز و مرتب و خندان منتظر همسر باشه! حالا اگه مشکلی هم پیش بیاد میگم خانم من مشکل داره!