من و شوهرم فامیل هستیم و 6 سال است که ازدواج کرده ایم و یک فرزند 3 ساله دارم اگرچه فامیل هستیم ولی من تقریبا هیچ شناختی از ایشان نداشتم و از آنجاییکه تمام فامیل روی اسمش قسم می خوردند ازدواج کردم حالا بماند که روزی صدبار خودم را مواخذه می کنم شوهر م آدم خانواده دوست، بسیار دست ودلباز، دل مهربونی داره ولی در عین حال مغرور و یکدنده است و بیش از حد به خودش اعتماد به نفس دارد و عیب مهمترش این است که چند سالی است به مواد مخدر روی آورده است اوایل که من فهمیدم و بهش گفتم بسیار عصبانی می شد و جدا انکار می کرد تا اینکه من چند بار سند و مدرک نشان دادم تازه قبول کرد که تفننی می کشه و هر وقت اراده کنه می تونه کنار بگذاره ولی این موضوع به یک دعوای همیشگی ما تبدیل شده اون همیشه هر پنج روز یکبار بیرون میره و من از حالاتش می فهمم که کشیده حالا سوالی که دارم آیا با این میزان مصرف آیا شوهر من واقعا" معتاد است و یا به قول خودش تفننی است خیلی باهم حرف می زنیم که در نهایت به یک دعوای دیگه ختم می شه و یک موقع ها هم می گه باشه کمترش می کنم شاید برای چند هفته کم بشه ولی دوباره شروع می کنه و تازه هم همیشه من را مقصر می دونه و می گه تو خیلی بهم گیر میدی و همیشه نیمه خالی لیوان را نگاه می کنی و نقاط مثبت من را نمی بینی شاید هم راست بگه تا موقعی که فکر می کنم به من دروغ می گه و به بهانه های مختلف بیرون میره احساس می کنم اصلا احساسات و شخصیت من برایش مهم نیست و من چطور می توانم نکات مثبتش را هم در نظر بگیرم در حالی که با ااین کارش تمام خوبیهایش را از بین میبره و از این موضوع هیچکدام از خانواده هامون مطلع نیستند و همیشه من خودم به خاطر ترس از آبروم با هیچکس مطرح نکرده ام ولی الان فکر میکنم به پایان خط رسیده ام و با وجود وابستگی شدید بچه ام به پدرش باید طلاق بگیرم لطفا کمکم کنید از مدیر سایت خواهشمندم کمکم کند
علاقه مندی ها (Bookmarks)