[align=justify]سلام.من واقعا دیگه نمیدونم چیکارکنم..راستش پارسال به طور اتفاقی با دختری آشناشدم که خیلی ازش خوشم اومد.همون اول کار گفتم ازش خوشم اومده ولی گفت که نامزد داره..من گفتم شاید چون من نمیشناسه و دنیا پراز گرگه قبول نکرده و از اینکه زود بهش پیشنهاد دادم پشیمون شدم ولی تازه کار از کار گذشته بود..من دانشجوی کارشناسی ارشدم واون دانشجوی کارشناسی . تصمیم گرفتم کمکش کنم ارشد قبول بشه ولی دیگه درباره احساسم چیزی نگم.همینطور به عنوان دوتا دوست پسر یا دوتا دوست دختر رابطه داشتیم ولی من هنوز دوستش داشتم.سعی کردم نظرم عوض بشه ولی نمیشد.مدتی گذشت و احساس کردم دوستم داره..اس ام اس هاش این فکر در من القا کرد.مثلا میگفت از شخصیتم ،از طرز تفکرو برخوردم و...خیلی خوشش میاد.میگفت من همونی ام که اون همیشه آرزوش بوده که تو زندگی اش بیاد.تابستون بهم گفت از انتخابش همون اول پشیمون شده بود.گفت که تا 2 ماه همه اش گریه میکرده.میگفت نه باعقلش انتخاب کرده نه با دلش.پسره ،پسر عموشه و به حالت لجبازی با خانواده و اینها انتخابش کرده.گفت هنوز نامزدی نکردن .فقط نشونش کردن.این اواخر دیدم توفکره.گفتم چی شده گفت قراره عقدم کنن.ولی خیلی ناراحت بود.معلوم بود دلش راضی نیست.بعد به من گفت که اگه حرفی به جز درس دارم بگم وگرنه دیگه تموم کنیم...!!! منم گفتم که دوستش دارم و اگه خودش راضی باشه واسه همیشه مال هم بشیم. قبول کرد روی پیشنهادم فکر کنه.ولی یه مشکلی که هست اینه که متأسفانه مذهبمون باهم فرق داره.من سنی ام واون شیعه.بعد گفت باید بره خونه فکرکنه.گرچه خانواده ش اصلا مذهب من قبول نمی کنن.همینکه رفت خونه نظرش عوض شدو گفت جوابش منفیه.گفت یه دفعه احساس کرده وجودش پر شده از عشق پسر عموش.ولی من احساس میکنم راستش نمیگه.آخه چشمهاش یه چیز دیگه میگه.وقتی گفتم چشمهات یه چیز دیگه میگه گفت چشمهام دارن شیطنت میکنن، چرت و پرت میگن، من شمارو دوست ندارم.نمیدونم چیکارکنم.من به خانواده گفتم و همه میدونن و قبول کردن ،ولی خانواده اون نمیدونن.آیا تنها اختلاف مذهب ما باید مارو دورکنه؟ مگه میشه بعد سالها یه دفعه احساس کنی از یکی خوشت اومده؟ من نمی تونم کاری کنم؟ باید به همین راحتی بی خیال عشقم بشم؟ اونم منی که همیشه واسه چیزایی که دوست داشتم همه تلاشم رومی کردم.حتی از جونم می گذشتم.احساس
می کنم از خانواده ش می ترسه.میگه با مادرش اصلا راحت نیست.همین هم باعث شد که انتخابش از روی لجبازی باشه.من چیکار کنم؟الان چندشبوروزه درست حسابی نخوابیدم.من از ته دل دوستش دارم.[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)