پرسشگری کودکان

یکی ازویژگی های کودکان، پرسشگری مستمر آنها در همه زمینه هاست. کودکان همواره می پرسند و می پرسند و پدران و مادران درباره این که چگونه به پرسش های آنها پاسخ دهند و یا پرسش های آنها را بی پاسخ بگذارند، همواره در اندیشه اند.

یکی ازویژگی های کودکان، پرسشگری مستمر آنها در همه زمینه هاست. کودکان همواره می پرسند و می پرسند و پدران و مادران درباره این که چگونه به پرسش های آنها پاسخ دهند و یا پرسش های آنها را بی پاسخ بگذارند، همواره در اندیشه اند.
با بزرگتر شدن نوزاد آموزش او را وسیع تر کنید. مثلاً به او خواندن را بیاموزید. برای این کار بهتر است که او را روی زانوی خود بنشانید و کتاب را جلوی او بگیرید و با صدای آرام شروع به خواندن کنید. به این ترتیب کودک احساس امنیت و لذت می کند و مطالعه برایش به صورت یک کار و سرگرمی جالبی در می آید.
روح نوزاد مثل یک کاغذ سفید است. در حقیقت پیش از آن که نوزاد در سینه مادر جا بگیرد، خصوصیات و ویژگی های زیادی را در خود دارد که از طریق ارث به او رسیده است. یک نوزاد بعد از تولد امکانات بیشماری برای آموختن دارد. بنابر این او تنها یک کاغذ ساده و سفید نیست، بلکه کتاب قطوری است که آماده آن است اطلاعات زیادی بر روی صفحات سفید آن نوشته شود.
مغز یک نوزاد تازه متولد شده چهار برابر بزرگتر از مغز یک انسان بالغ است و در طول دو سال وزن مغز کودک به اندازه سه چهارم وزن مغز یک انسان بالغ می شود. رشد فکری کودک نیز همین سرعت را دنبال می کند. محققان عقیده دارند که رشد فکری کودک در چهار سال نخست زندگی اش به اندازه سیزده سال بقیه عمرش است و برخی دیگر عقیده دارند که مفاهیمی که کودکان پیش از پنج سالگی می آموزند، جزو مشکل ترین مطالب می باشد، مفاهیمی مثل راست و چپ، بالا و پایین، خالی و پر و قد و وزن که درک آنها برایمان آسان است، برای یک کودک بسیار مشکل است و علاوه بر این مفاهیم، کودک ناچار است که چیزهای بسیاری بیاموزد. حتی عناصر زبانی نیز باید در ذهن و فکر کودک پرورش یابد.
برای بعضی ها زبان «سخت ترین کار فکری است که از یک موجود بشری انتظار می رود که آن را به کار ببرد.» اگر شما هم هنگام یادگیری یک زبان خارجی با مشکل روبه رو شده باشید، حتماً با این سخن موافق خواهید بود و تازه شما این فرصت و امتیاز را داشته اید که از قبل یک زبان را بیاموزید، در حالی که برای یک نوزاد چنین امکانی وجود نداشته است. با این حال کودکانی که در یک خانواده دو زبانه زندگی می کنند، پیش از رفتن به دبستان می توانند دو زبان را به طور ناقص و دست و پا شکسته صحبت کنند.
● از همین الآن شروع کنید
مادر یا پدری که به این مسأله واقف باشد که کودکش عطش زیادی برای آموختن دارد، انسان های عاقل و فهمیده ای هستند. نوزادان و خردسالان خیلی خوب همه چیز را می بینند. آنها سراپا چشم و گوش هستند. چه والدینشان متوجه این موضوع شوند چه نشوند، ذهن کودک در حال جمع آوری اطلاعات و دسته بندی و کامل کردن و نتیجه گیری کردن آنها می باشد و اگر والدین دقت نکنند، دیری نمی گذرد که کودک خردسالشان یاد می گیرد چطور با نقش بازی کردن والدینشان را وادار به انجام خواسته های خود کنند. البته نخستین درس هایی که والدین به کودکانشان می آموزند، درس عشق و محبت همراه با پاکی و صفای درون است.
با این حال لازم است که درباره یادگیری کودکشان کمی سخت گیر باشند. به عنوان مثال براین مسأله تأکید داشته باشند که کودک کلمه ای را درست ادا و تلفظ کند، یعنی به جای کلمه «بابا» نگوید «آبا». کودکی که تازه زبان باز کرده است، شما را با پرسش های خود بمباران می کند: «چرا باران می آید؟»، «من از کجا آمده ام؟»، «چه کار می کنی؟» و غیره... این سؤالات از جمله بهترین ابزاری هستند که کودک برای یادگیری مورد استفاده قرار می دهد. اگر آنها را به سؤال پرسیدن تشویق نکنیم، در حقیقت جلوی رشد فکری آنها را گرفته ایم.
سعی کنید که به کودکانتان پاسخ های ساده و مختصر بدهید. مثلاً وقتی او می پرسد که چرا باران می آید، او انتظار ندارد که یک شرح بلند بالا و طولانی به او ارائه بدهیم. مطمئناً او به پاسخ کوتاهی مثل این راضی خواهد شد:
«ابرهایی که به وسیله آب سنگین شده اند، آبشان به زمین می افتند.» ذهن کودک مدت زمان اندکی می تواند بر روی مسأله ای تمرکز کند و درست مثل زمانی که به کودکتان فقط شیر می دهید، چون بدنش نمی تواند غذاهای جامد را هضم کند، به همین دلیل باید به کودکتان پاسخ های ساده و قابل درک بدهید.با بزرگتر شدن نوزاد آموزش او را وسیع تر کنید، مثلاً به او خواندن را بیاموزید. برای این کار بهتر است که او را روی زانوی خود بنشانید و کتاب را جلوی او بگیرید و با صدای آرام شروع به خواندن کنید.
به این ترتیب کودک احساس امنیت و لذت می کند و مطالعه برایش به صورت یک کار و سرگرمی جالب در می آید و کتاب را به چشم یک اسباب بازی نگاه می کند و سپس کم کم آموزش حروف الفبا را آغاز کنید. البته این کار را به صورت یک بازی درآورید و بعد ساختن کلمات و جملات کوتاه را به او یاد دهید. سعی کنید که این آموزش ها همراه با تفریح و سرگرمی باشد.
یک زن و مرد به همین روش توانسته بودند که خواندن را به پسر سه ساله شان بیاموزند. به این ترتیب که با انگشت به کلمات مورد نظر اشاره می کردند و آن را می خواندند و سپس در بعضی جاها مکث می کردند و از کودک می خواستند که او کلمه را تلفظ کند. بعد از مدتی کودک خواندن کلمات زیادی را فرا گرفت، بطوری که در سن چهارسالگی می توانست متن های ساده را بخواند. نوشتن را همراه خواندن به کودک یاد بدهید، برای این کار از حروف الفبا شروع کنید تا به کلمات برسید. کودکی که تشنه آموختن باشد، خیلی زود یاد می گیرد اسمش را بنویسد.
کودکان با یکدیگر فرق دارند و هر کودکی شخصیت منحصر به فردی دارد، باید به او فرصت بدهیم که براساس توانایی ها و مواهب فطری خود رشد و پرورش یابد. اگر بخواهید به کودکی که توانایی یادگیری او پایین است، کلمات و درس های سختی آموزش دهید، پس از مدتی کودک از یادگیری دلسرد می شود. سعی نکنید کودکتان را در قالبی جای بدهید که از پیش آماده کرده اید. اما نباید از آموزش او کاملاً غافل شوید، با اصلاح اشتباهات و خطاهای کودکتان به او کمک کنید که از استعدادهای خود بهترین بهره را بگیرد.
اگر پدر و مادر به کودکشان بگویند که برتر و یا پایین تر از دیگران است، حس خودخواهی و رقابت را در او بیدار کرده اند. اگر چه کودکان از همان سال های اول زندگی شان نشانه هایی از خودخواهی و خودپسندی شان را بروز می دهند، اما مفهوم عباراتی مثل برتری نژادی، طبقاتی و یا میل به زیاده خواهی را نمی دانند. بنابر این از مقایسه کردن یک کودک با کودک دیگر به شدت پرهیز کنید.
اگر به کودکتان یاد بدهید که نقاط مثبت و توانایی ها و استعدادهای خود را افزایش دهد، او هیچ وقت به حال دیگران غبطه نمی خورد و نسبت به موفقیت و توانایی های افراد دیگر حسادت نمی کند و برعکس اگر به کودکتان بقبولانید که از کودک دیگر برتر و بهتر است، حس غرور را در او تقویت کرده اید و باعث شده اید که دوستانش را به چشم حقارت ببیند. پدر و مادر باید کودکشان را دوست داشته باشند و او را همانطوری که هست بپذیرند و هرگز او را با کودکان دیگر مقایسه نکنند. تنوع و گوناگونی بسیار چیز خوبی است. همانطور که در یک ارکستر ابزارهای موسیقی متفاوت باعث نواختن یک آهنگ زیبا و دلنشین می شوند، وجود شخصیت های متفاوت در یک خانواده محیط آنجا را زیباتر و جالب تر خواهد کرد.زمینه و امکانات رشد فرزندتان را فراهم سازید.
در هر لحظه و ثانیه ای که فرصت دارید، کودکتان را آموزش بدهید. معمولاً صبح ها به خاطر اینکه اعضای خانواده به سر کار و یا به مدرسه و دانشگاه می روند، فرصت کمی برای صحبت سر میز صبحانه وجود دارد و معمولاً اعضای خانواده با عجله صبحانه می خورند تا دیر نکنند.
بنابراین شب ها برای کودکان و نوزادان بهترین زمان است، چرا که والدین و خواهر و برادرهای بزرگترشان توجه خاصی به آنها می کنند. بیشتر کودکان دوست دارند قبل از خواب برایشان قصه بگویند، که وسیله خوبی برای آموزش دادن به کودکان است. آنها نیز به اتفاقات و پیشامدهایی که در زندگی واقعی برای شما اتفاق افتاده است علاقه دارند و شما می توانید بهترین درس های زندگی را در خلال این خاطرات به کودکانتان بدهید.
شاید تکرار کردن یک داستان و یا یک خاطره کار سختی باشد، اما کودکان عاشق این هستند که بارها و بارها یک قصه را برایشان تعریف کنید. شما خیلی زود متوجه می شوید همین زمانی که شب ها برای کودکتان قصه می گویید، بهترین فرصت برای ایجاد یک رابطه صمیمی بین خود و فرزندتان است.به روش های مختلف می توانید به آموزش کودکتان بپردازید. این آموزش می تواند به شکل یک بازی باشد.
به مرور زمان کودک می آموزد که افکارش را بیان کند، نقاشی کند، برخی از کارها را انجام دهد و حتی موسیقی بنوازد. کودک به تشویق و توجه شما نیاز دارد. وقتی کودک کاری انجام می دهد، مثلاً نقاشی می کشد و یا یک اسباب بازی سر هم می کند، او را تشویق کنید. با این کار کودک بسیار خوشحال می شود و علاقه اش به ادامه کار دو برابر می شود. و اگر شما کودک را سرزنش کنید و عیب هایش را خیلی تند به او گوشزد کنید، او خیلی زود ناراحت و دلسرد می شود.
شما می توانید درباره کارهایش نظر بدهید و برای بهتر شدن کارش او را راهنمایی کنید، اما هیچ وقت به او نگویید که کارش کاملاً بی ارزش است. مثلاً به جای اینکه خودتان برایش نقاشی بکشید، روی کاغذ دیگر به او نشان بدهید که چطور می تواند کارش را بهتر کند. فراموش نکنید اگر به شدت آنها را مورد انتقاد قرار دهید، شوق آموختن را در آنها خاموش کرده اید. یک کودک به تشویق نیاز دارد، بخصوص هنگامی که اولین گام ها را برای یادگیری برمی دارد. اگر کودکتان کارش را درست انجام نداد، او را تشویق کنید که کارش را دوباره انجام دهد.
● چگونه به سئوالات کودک پاسخ دهید
شما به سئوالات کودکتان پاسخ می دهید و او را تشویق می کنید که با شما رابطه برقرار کند. اما روزی می رسد که کودکتان یکدفعه از شما درباره مسائل جنسی سئوالاتی می پرسد. آیا به او پاسخ های درست می دهید و یا به او دروغ می گویید، مثلاً به او می گویید برادر و خواهر کوچک ترش را از بیمارستان آورده اید؟ آیا به کودکتان در این باره اطلاعات درستی می دهید و یا می گذارید خود کودک اطلاعاتی از دوستان بزرگتر از خودش به دست آورد؟
در واقع برخلاف آنچه که بیشتر والدین فکر می کنند، توضیح مسائل جنسی به کودک کار زیاد سختی نیست. یک کودک خیلی زود اعضای بدنش را می شناسد، مثلاً یاد می گیرد که این دست، پا، شکم، بینی و ... است. وقتی که کودک درباره اعضای جنسی خود سئوالاتی می پرسد و یا به آنها اشاراتی می کند، نباید آنها را از این کار منع کنیم و با اخم موضوع صحبت را عوض کنیم. شاید والدین از این می ترسند که وقتی کودک شروع می کند درباره مسائل جنسی صحبت کردن، ناگزیر باشد که مسائل جنسی را کاملاً برای فرزندشان شرح دهند. اما در واقع کودک کم کم و در مراحل مختلف رشدش این سئوالات را می پرسد. کافی است که کلمات و عبارات ساده ای را انتخاب کنیم و پرسش او را به طور صحیح اما کوتاه و مختصر پاسخ دهیم.
به عنوان مثال یک روز کودکتان از شما می پرسد: «بچه ها از کجا می آیند؟» شما می توانید به او بگویید: «آنها داخل شکم مامانشان رشد می کنند و بزرگ می شوند.» دیگر لازم نیست که چیزی به این توضیح اضافه کنید. و مدتی بعد ممکن است کودکتان از شما سئوال کند: «چطور یک بچه از شکم مامانش بیرون می آید؟» بهترین پاسخی که می توانید به او بدهید این است: «یک دریچه مخصوصی برای این کار وجود دارد.»
کمی بعد کودک بدون شک سئوال دیگری را مطرح می کند: «بچه چطور بوجود می آید؟» و شما در جواب به او بگویید: «وقتی یک مامان و بابا بخواهند یک بچه داشته باشند، یک دانه بذر از پدر با یک تخم در شکم مادر یکی می شوند، و از این دانه بذر بچه بوجود می آید، درست مثل بذر یک گیاه و یا گلی که بر روی درخت رشد می کند و بزرگ می شود.» به این ترتیب در هر مرحله پاسخ مناسبی به کودک داده می شود و حس کنجکاوی او ارضا می شود.
با بکارگیری این روش بدون آنکه به کودکتان دروغ گفته باشید، به کودکتان آموزش داده اید.بهتر است که کودکان از طریق پدر و مادرشان با مسائل جنسی آشنا شوند تا به صورت نادرستی اطلاعاتی از دوستان و یا تصاویر کتاب ها و یا دیدن فیلم ها کسب کند.
● انتقال مهم ترین درس های زندگی به کودکان
کودکان در بازی هایشان از بزرگ ترها تقلید می کنند و ادای آنها را در می آورند. و از آنجا که کودکان از اطرافیان خود تقلید می کنند، رفتار پدر و مادر در یادگیری کودکان بسیار مهم است. کودک شما به محض تولد شروع به آموختن می کند، نه تنها از حرف هایتان بلکه از رفتارهایتان نکات بسیار زیادی یاد می گیرد. او نحوه رفتار والدین را با یکدیگر و با دیگر افراد خانواده و فامیل می بیند.
درس هایی که او از رفتار و کردار شما می آموزد بسیار حیاتی تر از آموختن مهارت هایی مثل راه رفتن، حساب کردن و خواندن است. این نکات پایه اصلی شناخت و آگاهی او برای رسیدن به خوشبختی است. شما نمونه و سرمشق خوبی برای کودکتان هستید تا او بتواند در بزرگسالی به نحو شایسته رفتار کند.
اگر شما آدمی هستید که عادت کرده اید با داد و فریاد منظورتان را برسانید و در محیط خانه شما دائم جر و بحث وجود دارد، این رفتارها در کودک تأثیر بسیار بدی خواهد گذاشت و او را شخصی عصبی و پرخاشگر بار می آورد. و اما اگر شما در زندگی رفتار خوبی با دیگران داشته باشید، کودک شما از رفتارتان تقلید خواهد کرد. بنابراین اگر می خواهید فرزندتان بهترین اخلاق و کردار را داشته باشد، در زندگی همانطور رفتار کنید.
والدین نباید دو نوع اصول را دنبال کنند، اصولی که به کودکشان می آموزند و اصولی که خود به آن عمل می کنند. چطور می توانید به کودک بگویید که دروغ نگوید، حال آنکه خودتان دائم دروغ می گویید؟ اگر پدر و مادر به یکدیگر احترام نگذارند، چطور انتظار دارند که کودکانشان ادب و احترام را رعایت کنند؟ و یا وقتی که پدر یا مادر نسبت به فرزندانشان احساس تعهد و مسئولیت نمی کنند، نباید از فرزند خود بخواهند که به قول و پیمان های خود عمل کند.
وقتی پدر و مادر دائم تکرار می کنند که همیشه حق با آنهاست، کودکشان فکر می کنند که رفتار پدر و مادرش به بهترین نحو است و آنها اصلاً اشتباه نمی کنند.کودکان خیلی زود عشق و محبت دیگران را درک می کنند. و با دیدن کوچکترین نشانه ای از محبت از طرف دیگران خیلی راحت به این احساسات محبت آمیز پاسخ می گویند.
والدین می توانند کودکشان را غرق در اسباب بازی بکنند، اما هیچ وقت نمی توانند عشق و محبت را با پول بخرند. عشق و محبت از دل بر می خیزد نه از کیف پول. کادو و هدیه به تنهایی نمی تواند جای عشق و محبت را بگیرد. پس به جای خریدن هدیه و اسباب بازی های رنگارنگ با کودکتان وقت بگذارید و با او بازی کنید.
کودکان با دریافت محبت و توجه، عشق و محبت را به دیگران هدیه می دهند. آنها را تشویق کنید که به دیگران کمک کنند و شادی هایشان را با دیگران قسمت کنند. به آنها بیاموزید که والدین، دوستان و دیگران را در خوشبختی هایشان شریک کنند.
● ارزش های زندگی را به کودکانتان بیاموزید
امروزه بیشتر والدین چیزی از ارزش های واقعی زندگی نمی دانند، و کودکان بی آنکه هرگز این ارزش ها را بشناسند بزرگ می شوند. برخی از والدین عقیده دارند که خودشان حق شکل دادن به شخصیت کودکشان را دارند. اما اگر خودشان این کار را نکنند، کودکان دیگر، همسایه ها و فیلم های تلویزیونی این کار را برایشان انجام می دهند.
مسائل بی شماری والدین را می ترساند: فاصله بین نسل ها، سرکشی جوانان، مواد مخدر، بی بند و باری جنسی و زیرپا گذاشتن اخلاقیات. اما واقعیت این است که شخصیت یک کودک خیلی پیش از برخورد با این مسائل شکل گرفته است.در یک مجله علمی چنین نوشته شده است: «شخصیت یک فرد خیلی پیش از زمان مدرسه رفتن شکل می گیرد و در او تثبیت می شود. به همین خاطر کودکان پیش دبستانی حساس هستند و خیلی زود تحت تأثیر رفتار و حرکات دیگران قرار می گیرند و آمادگی یادگیری هر رفتار و کرداری را دارند. و این رفتارها تا مدت زمان زیادی در آنها تثبیت می شود.»
خردسالان باید اصول اولیه زیادی بیاموزند، مهمترین اصل عبارت است از: شناخت خوب از بد. اگر والدین در شناخت حقیقت و درستی و خوبی های زندگی به کودکان دیر اقدام کنند، کودک را در مقابل اشتباه و بدی بدون دفاع تنها گذاشته اند. بنابراین سال های پیش از دبستان بهترین زمان برای آموختن درس های زندگی به کودک است. به این نکته توجه داشته باشید که اگر در این کار تأخیر کنید، جبران آن در سال های بعد بسیار سخت خواهد بود.
به کودکانتان خوبی ها و ارزش های زندگی را بشناسانید. در این جهان هیچ چیز ثابت و همیشگی نیست. والدین باید بدانند که وضعیت زندگی آنها همیشه به یک منوال نیست و مشکلات و سختی هایی در زندگی انتظار فرزندانشان را می کشد، پس چه بهتر کودکشان را برای روزهای سختی آماده کنند و اصول مهم زندگی را به آنها بیاموزند.
منبع:

ماهنامه شهرزاد