به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 87 [ 08:30]
    تاریخ عضویت
    1387-9-13
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    3,122
    سطح
    34
    Points: 3,122, Level: 34
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هر فرشته اي که مي تونه و حرفي داره برا گفتن بنويسه و کمکم کنه .



    ايمان دارم که هنوز فرشته هايي هستن که توي نجات زندگيم کمکم کنن و اين آخر خط نيست .

    مشکلم در حقيقت ريشه و پايه توي 5 سال گذشته داره يا حتي شايد 6 سال گذشته ولي ايمان دارم که ميشه الان حلش کرد ولي مي دونم که يک گام اشتباه بدترش ميکنه و بهتر نميشه .

    همون ابتدا که با پدر شوهرم آشنا شدم آشنايي جالبي نبود و با دعوا شروع شد و متاسفانه با عکس العملهاي بد من .
    بعدش که به خواهر همسرم کشيده شد بدتر شد چون خيلي نيش داشت و من هم بدتر برخورد کردم آخه اصلا فکر نمي کردم يه زماني باهاش ازدواج کنم و ضرورتي نمي ديدم که بخوام توهين هاي يه غريبه رو تحمل کنم . اين قضيه گذشت تا همسرم موضوع خواستگاري و ازدواج با من رو مطرح کرده بود که مسلما با برخورد خيلي شديد روبرو شده بود و من در طول زمان با اصرار هاي شوهرم بر دوست داشتن من و اينکه خانواده اش براش مهم نيست هر روز بر علاقه ام نسبت بهش افزايش پيدا مي کرد تا اونجايي که بعد از اينکه موضوع مخالفت خانواده اش رو بيان کرد من بيشتر لجبازي کردم که بهش برسم و يعد از يک جنگ طولاني مدت با يک خواستگار قلابي با عنوان بابا و مامانش تونستيم بريم و عقد کنيم خانواده بعد از فهميدن اين موضوع که خانواده واقعي همسرم اون شب همراهش نبودن شديدا مخلفت خودشون رو اعلام کردن که بايد طلاق بگيريد و من در طول اين مدت تونستيم زودتر شرايط و وسايل زندگي رو مهيا کنيم و خانواده همسرم که فهميدن فقط در افسوس اين بودن که توي ازدواج تنها پسرشون هيچ نقشي نداشتن همه افسرده و حتي جنون داشتن مي گرفتن تا اينکه بعد از به دنيا اومدن دخترم تونستم راه نفوذ به خونه پدر شوهر رو پيدا کنم ولي حالا بعد از 5 سال هنوز نتونستم قلبشون رو به دست بيارم چون هنوز هم باباي من باباي همسرم رو نمي شناسه شايد بارو نکنيد ولي اين يه واقعيته ولي هنوز هم خانواده هاي ما روي طلاق ما مصر هستن ولي من مي خوام بجنگم و ايستادگي و صبر کنم شايد پيروز شم . و باور کنيد که هزار راه نرفته رو براي مادر شوهر و پدر شوهر پياده کردم ولي تاثيري نداشته همسرم هم در ضمن هيچ گاه تلاش نکرده که اين مشکل رفع بشه و کمکم هم نمي کنه چون تا حالا اونقده رو مغزش مانور رفتن که همه چيز رو گذاشته براي تقدير و راهت مي تونه رو مسئله طلاق فکر کنه .

    حالا اگر فرشته اي هست برا راهنمايي حرفاشو برام بنويسه يا ميل کنه . ممنون از همه شما عزيزانم .

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: هر فرشته اي که مي تونه و حرفي داره برا گفتن بنويسه و کمکم کنه .

    عزیزم، یه کمی گنگ صحبت کردی یا من درست متوجه نشدم.
    چرا خانواده هاتون هنوز همدیگه رو ندیدن؟ چرا همسرت هیچ کمکی بهت نمی کنه؟ چرا همسرت هم به طلاق فکر می کنه؟ چرا با خواهر و پدرشوهرت دعوا کرده بودی؟

    اگه توضیح بدی ممنون میشم عزیزم

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: هر فرشته اي که مي تونه و حرفي داره برا گفتن بنويسه و کمکم کنه .

    درود

    بنا شدن زندگی که بدون اذن هر دو خانواده بوده است را نمیتوان موضوعی راحت عنوان کرد .

    باید اینطور باشد که هر دو خانواده حاضر نباشند همدیگر را ملاقات کنند !

    پدر و مادر شما در افکار خود این را دارند که چگونه این پسر بدون اذن پدر و مادرش دست به این کار زده و دیگر آنکه چرا پدر و مادر ، برای ازدواج او را همراهی نکرده اند
    و
    پدر و مادر همسرتان از این که ، پدر و مادر شما چگونه حاضر به این وصلت شده اند در صورتی که اشخاصی که آمده بودند هیچ ارتباطی با این موضوع نداشتند .

    مواردی که بیان شد می توان درصد زیادی به بهم ریختن زندگی قایل شد اما شاخ و برگ های بسیار دارد که از حوصله جمع خارج است .
    فقط به همین نکته بس که ، باید این موارد را ترمیم کنید و هر دو را بدون زور و بدون عجله آرام کنید . همانند زخمی که بسیار عمیق است ابتدا باید لایه های زیرین را جوش داده و ترمیم کنید تا لایه های رویی بسته شود و گرنه اگر قصد هم آوردن موضوع و بستن زخم را فقط مد نظر دارید این زخم دچار خونریزی داخلی میشود .
    راه کار به دست خودتان است ، چون این شما هستید که به اخلاق و طرز فکر آنان اشراف دارید ، پس بهتر است در کنار همسرتان و یک مشاور مجرب ، طرحی مثبت را اتخاذ کنید و به کار گیرید .
    پدر و مادران قلبی رئوف و مهربانی دارند که تمام زندگیشان شما فرزندان هستید و از دیدگاه آنها شما هنوز همان کودکانی هستید که در خانه مشغول بازی هستید .
    امیدوارم با توکل به خداوند بزرگ بتوانید این موضوع را با شکیبایی و دقت فراوان برطرف سازید .

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: هر فرشته اي که مي تونه و حرفي داره برا گفتن بنويسه و کمکم کنه .

    خشت او چون نهد معمار كج
    تا ثريا رود ديوار كج

    مطمئنا الان درست كردن اين رابطه بسيار مشكل است و بعيد نيست كه همسر شما هم از جنگ و جدل با خانواده ها خسته شده و راه جدايي را پيش بگيرد.

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: هر فرشته اي که مي تونه و حرفي داره برا گفتن بنويسه و کمکم کنه .

    بد نيست كه واقعا از آنها به خاطر كاري كه كرده ايد عذرخواهي كنيد چون واقعا شما اشتباه كرده ايدو هم خانواده شماو هم خانواده شوهرتان نتوانستند نتيجه و ثمري از يك عمر زحمتشان راببينند.
    بخشيدنش مشكل است اما مي توانيد. شوهرت از خانواده خودش عذرخواهي كند و زماني كه او بخشيده شد زمينه را براي بخشيده شدن همسرش كه شما باشيد را بايد فراهم كند
    شما هم همين كار رابكنيد
    به شوهرت دلگرمي بده تا به زندگيش سرد نشود و هر چيزي كه ديگران مي گويند همان نشود.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستان زندگيمو مينويسم وبراي هميشه ميرم.
    توسط roze sepid در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: شنبه 15 تیر 92, 16:14
  2. (کتاب من کودک من نويسنده : جان برادشاو) قابل توجه ani عزیز
    توسط s@h@r در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 30 تیر 91, 19:51
  3. هنر نويسندگي!
    توسط fnh63 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 173
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 خرداد 91, 16:22
  4. سايت دکتر مصفا نويسنده کتاب تفکر زائد ،رابطه و .....
    توسط termeh در انجمن معرفی سایت های روانشناسی،مشاوره ازدواج و خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 تیر 88, 16:54

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.