به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 89 [ 14:36]
    تاریخ عضویت
    1387-3-21
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,800
    سطح
    38
    Points: 3,800, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج فامیلی

    سلام. می رم سر اصل مطلب
    من یه برادر دارم که 2 سال از من کوچکتره و 25 سالشه ومهندسه و در حال حاضر سربازه. و یک ماه میشه که با دختر داییم عقد کرده. ما از اول با این ازدواج مخالف بودیم چون رابطه خوبی بینمون نبود البته به خاطر وجود زن داییم که کل فامیلو به جون هم میندازه و همه کسانی که اونو میشناسن ازش متنفرن چون ادم خیلی موزی ورذلی هست. ولی به علت ازار و اذیت برادرم مجبور شدیم از دخترش خواستگاری کنیم . تا یادم نرفته بگم که من 9 ماه پیش ازدواج کردم و با شوهرم رابطه بسیار عاشقانه ای دارم.
    تا قبل از تصمیم برادرم برای ازدواج رابطه اون با من و بخصوص مادرم خیلی خوب بود و پسری بود که همه ارزوی اونو داشتن.اما الان به پسری گستاخ تبدیل شده و در کمال ناباوری به خانواده فحش می ده و توقع خیلی زیادی از پدر و مادرم داره .و چندین بارم بهشون گفته من به خاطره پوله که بهتون نیاز دارم وگرنه فراموشتون میکنم.البته تا قبل از عقدش میشه گفت یکی از بهترین پسرهای روی زمین بود.
    تا اینکه چند روز پیش فهمیدیم که داییم اینا بدون مشورت با ما و بدون توافق قبلی در عقد نامه شرطی رو ذکر کردن که حق انتخاب مسکن به عهده زوجه میباشد و با توجه به اینکه در البوم بله برون این شرط اینطور اعلام شده بود که حق انتخاب مسکن با نظر طرفین است و همگی ما به عنوان شاهد امضا کردیم .با فهمیدن این موضوع برادرم تهدید کرد که حق اعتراض به داییم رو نداریم وگرنه ابروریزی میکند ولی با توجه به اینکه اهانت بزرگی محسوب میشد پدرم با داییم تماس گرفت ودر کمال ناباوری داییم به او توهین کرد برادرم هم وقتی فهمید برای اینکه لج بابا و مادرمو در بیاره کلی دروغ درباره شوهر من به داییم گفت از جمله اینکه منو میزنه و به مادرم فحش داده وبه داییم گفت که پدر و مادرم هیچ کاری براش نکردن ویک عالمه حرفهای مزخرف دیگه اون روز مادر و پدرم 10 سال پیر شدن .پدرم تا قبل از این حتی قصد داشت خانه ای که در ان زندگی می کند را بفروشد و پولش را به برادرم بدهد ولی با فهمیدن این موضوع خیلی عصبانی شد و حق هم داشت. راستش وضعیت مالیشون زیاد خوب نیست ولی از جون و دل برای من و برادرم مایع گذاشتن.حالا دیگه همه از برادرم بدشون اومده چون همه حتی داییم اینا هم میدونن پدر و به خصوص مادرم از همه چیشون واسه تربیت درست و رفاه کامل اون گذاشتن ولی داییم به جای نصیحتش بهش گفت که بره پیش اونا .راهنماییم کنید به خدا مادرم داره از دست میره اون عاشق داداشمه و با کاری که اون بیچشمو رو!! کرده ابروی پدر و مادر زحمتکشمو برده کلی حرف دیگه هست که نمیشه بنویسم فقط همین بس که همه ما افسرده شدیم :حتی من که یه شوهرم خوب دارم ولی دست خودمون نیست همه ما اونو خیلی زیاد دوست داشتیم و اونم ما رو.زن دایی من مقصر اصلی این ماجراست اون حتی پیشنهاد و اصرار مادرمو برای ازمایش ژنتیک قبول نمی کرد با اینکه خودش و داییم هم فامیل بودن و یکی از بچه هاشون عقب افتاده بود و بعد از مدتی مرد.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 دی 88 [ 17:51]
    تاریخ عضویت
    1387-7-24
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    4,285
    سطح
    41
    Points: 4,285, Level: 41
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    سلام دوست عزیزم
    واقعا از خوندن این اتفاقات ناراحت شدم ولی به نظر من باید پدر و مادر شما هم جلوی خانواده دایی شما و هم جلوی برادرتون محکم بایستند چون من این واقعه را به چشم دیدم و هرچه این قضیه جلوش گرفته نشه برادر شما براش این موضوع عادی میشه و خدایی نکرده ممکنه که خیلی بی احترامی های دیگه رخ بده .به نظر من پدر و مادرتون جلوی خانواده داییتون بایستند بدون اینکه به حرف برادرتون گوش بدن خیلی بهتره .و مطمین باشید که برادرتون الان واقعا نمیفهمه که داره چه کار میکنه و خیلی طبیعیه این موضوع ولی حتما روزی میرسه که به این کارهایی که الان کرده تاسف میخوره و پشیمون میشه که چرا این کارا را کرده .
    امیدوارم که مشکلاتتون به زودی زود رفع بشه
    موفق باشید

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 89 [ 14:36]
    تاریخ عضویت
    1387-3-21
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,800
    سطح
    38
    Points: 3,800, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    ممنون از ترگل عزیز
    برادرم دیروز هم نامه ای برای مادرم نوشت که باز هم کلی بی احترامی کرده بود ونوشت فقط الان چون جایی رو برای زندگی نداره مجبوره تو اون خونه بمونه ولی بعد سربازی از اونجا میره و نوشته بود کلی خونواده داییم اونو می پرستن و کلی پشت سر ما با هم غیبت می کنن.واینکه زندگی منو نابود میکنه اگه بخواهیم حرکتی کنیم. مادرم بعد خوندن اون نامه تا صبح بیدار بوده وگریه میکرده. راستش داییم اینا هم همینو میخواستن تا برادرمو بکشونن طرف خودشون اخه با دوماد قبلیشون مشکل داشتن و همچنین الانم با عروسشون چونکه همه اونا رو شناختن ولی برادر احمق من داره براشون می میره. دلم برای پدر و مادرم می سوزه.دارن داغون میشن.

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 88 [ 10:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-05
    نوشته ها
    477
    امتیاز
    6,023
    سطح
    50
    Points: 6,023, Level: 50
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 45 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    مهسا جان
    الان برادرت توي بد شرايطيه اولا اين كه توي سربازي به اندازه كافي بهش فشار ميارن دوما اين كه از سمت زنش و خانواده دائي جونت تحت فشاره.تنها كاري كه ميتونيد بهش بكنيد اينه كه بهش محبت كنيد نذاريد زن دائي شما براش حكم مادر رو داشته باشه.ميتونيد از زنش هم كمك بگيريد در صورتي كه راز دار باشه و به برادرتون نگه.اگه هم ديدين اين روش جواب نميده خيلي جدي به همه اعلام كنيد كه كوچكترين كمك مالي از جمله عروسي براي برادرتون انجام نميديد به هر حال زن دايت هم توي فاميلش آبرم داره و از ترس اين كه دخترش مثل بيوه ها نره به خونه بخت كوتاه ميادو برادرت رو نصيحت ميكنه.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 89 [ 14:36]
    تاریخ عضویت
    1387-3-21
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,800
    سطح
    38
    Points: 3,800, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    طراوت جان سلام.
    راستش دختر داییم کپی مادرشه ولی نقش بازی می کنه اما دیگه شناختیمش.برادرم هم تو نامش نوشته بود که چون شما نمی خواین واسم خرج کنید اینجوری می کنید .ولی خدا میدونه و همه اشناها هم میدونن که اصلا اینطور نیست پدرم بارها گفته که من هرچی دارم مال 2 تا بچه هامه.
    زن داییم هم فقط یه داداش داره که با اونم قطع رابطه است و با فامیل داییم هم رابطه بدی داره وهر چند سال با چند نفر قهر میکنه بنابراین همه میشناسنش که چه زنیه. در ضمن ما هرچی به برادرم محبت میکردیم اصلا فایده ای نداشت و الان دیگه ازش بدمون اومده تو نامه هم نوشته بود که ما دیگه براش مردیم و خانواده داییم محبتشون بهش بیشتر شده طوری که دیروز براش یه ساعت گرفتند.بابامم اتمام حجت کرد که دیگه براش هیچ کاری نمی کنم.اما انگار اصلا براشون مهم نیست.
    در ضمن فراموش کردم بگم که برادرم خیلی به مادرم وابسته بود و در واقع مادرم اونو بچه ننه بار اورده بود و همه کاراشو یا مادرم انجام میداد یا پدرم و با من هم رابطه خیلی خیلی نزدیکی داشت و من همه رازهامو بهش میگفتم واسه همین تهدید کرد که اگه دوباره به داییم زنگ بزنیم همه رازهامو به شوهرم میگه و زندگی منو نابود میکنه البته من کار بدی انجام ندادم که بترسم ولی به هرحال استرس داره داغونم میکنه همونطور هم که گفتم من و شوهرم عاشق همیم و به سختی هم به همدیگه رسیدیم. مامانم هنوز داداشمو خیلی دوست داره ولی نشون نمیده اما من میفهمم وهمیشه هم بهش میگم که یه روزی پشیمون میشه اما شک دارم چون داییم و زن داییم و دخترشون خیلی به ظاهر محبت میکنن و همه میدونن که فقط از روی سیاستشونه نه دوست داشتنشون. نمی دونم چرا این داداش خنگ من گولشونو خورده.ما اطمینان داریم که حتی براش خونه هم میگیرن چون اونا می دونن برادرم پول پرسته واسه همون با پول میخرندش.

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 دی 88 [ 17:51]
    تاریخ عضویت
    1387-7-24
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    4,285
    سطح
    41
    Points: 4,285, Level: 41
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    مهسا جون سلام عزیزم
    خیلی این اتفاقات تو خانواده سخته و آدمو داغون میکنه .و برادر شما که میگید خیلی به مادرتون وابسته بوده و خانوادشو این قدر دوست داشته فقط دلیلش الان اینه که از طرف خانواده داییتون داره پر میشه و بهش یاد میدن .
    شما سعی کن که در درجه اول مادر و پدرتون را آروم کنید چون واقعا پدر و مادر هستن که برای آدم میمونن .
    کار دیگه ای هم که میتونید انجام بدید اینه که به برادرتون زنگ بزنید و خیلی دوستانه بهش بگید بیاد منزل مادرتون و یه جلسه خانوادگی بذارید و به قول معروف مادر و پدرتون تمام سنگاشون را با برادرتون وا بکنن .و این جلسه بدون حضور همسر برادرتون باشه .
    و اگر بازم رفتار های سابقش تکرار شد مدتی را تردش کنید و خیلی دورادور کنترلش کنید .
    چون اگر ایشون بخوان با روش خانواده داییتون ازدواج کنن و حتی اونا همه جوره ساپورتش کنن ولی دیگه بدون حضور پدر و مادرتون نمیتونن عروسی بگیرن و به خاطر حفظ آبروش هم که شده به زودی زود به سمت شما برمیگرده .
    امیدوارم که مشکلات همه حل بشه و مشکل شما هم به زودی زود حل بشه .

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 89 [ 14:36]
    تاریخ عضویت
    1387-3-21
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,800
    سطح
    38
    Points: 3,800, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    سلام
    ممنون از راهنمایی همه دوستان. الان 3ماه از اون اتفاق میگذره اوضاع هیچ تغییری نکرده مامانم عصبی شده و کلی هم به برادرم می رسه اما برادرم اونقدر گستاخه که حتی داره از کنار مادرم رد می شه روشو برمی گردونه طرفه دیگه ! داییم با عروس و داماد دیگش رابطه خوبی ندارن و ما فقط با اونا در تماسیم اونا هم می گن داییمو زنش کلی محبت الکی بهش می کنن وهمش از پدر و مادرم بدگویی میکنن و داداش بی غیرتم همراهیشون می کنه .مامانم داره دق می کنه حتی اشک بابام رو هم دیدم کلی دلم اتیش گرفت .من نمی دونم باید چیکار کنمو ابروی منم برده و کلی به دروغ در مورد همسرم باهاشون حرف زده. منم ازش خیلی بدم اومده نه تنها من بلکه کل فامیل. اطمینان دارم که داداشمو ازمون گرفتن .

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 89 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1387-7-15
    نوشته ها
    350
    امتیاز
    4,905
    سطح
    44
    Points: 4,905, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 121 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فامیلی

    بی احترامی به پدر و مادرو تحت هیچ شرایطی نمی پزیرم . برادرتون سخت در اشتباست . این دلیل توجیهی به بی احترامی به پدر و مادر نیست .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.