ر سالهاي اخير در بحث نگرشها و تفسير وظايفي كه از زن در خانه و اجتماع وجود دارد، تغييرات كوچك و بزرگ بسياري اتفاق افتاده است كه يكي از اين دگرگونيها، موضوع «اشتغال زنان» است.
پژوهش نگرشها و ارزشهاي ايرانيان نيز با بررسي تغييرات در بحث خانواده و ازدواج، موافقت با كار زن در خارج از خانه را مهمترين روند اعلام كردهاست. زن امروزي درگذار از مرحله سنتي به مدرن تحتتأثير عوامل مختلف، در شرايط جديد قرار گرفته است.
تحولات اقتصادي، پايگاه اجتماعي (آگاهي از حقوق خود، ارتباط با تشكلها و جنبشهاي زنانه و مقاومت در مقابل نقشهاي سنتي) و تحولات فرهنگي (افزايش سطح تحصيلات، آزادي انتخاب همسر، تغيير هنجارهاي خانوادگي، دگرگوني در نوع ازدواج به ميزان زياد) و تحولات دموگرافيكي (تنظيم مواليد، كاهش مواليد و خانوادههاي هستهاي) سبب شدهاست كه تحول و دگرگونياي در نقش و پايگاه آنها در خانواده ايجاد شود. در رابطه با بررسي آثار و نتايج مثبت و منفي اين موضوع در جامعه، تحقيقات و پژوهشهاي مختلفي صورت گرفتهاست اما بُعدي كه نسبت به ساير جنبهها كمتر مورد توجه صاحبنظران بوده، تغيير در ملاكهاي ازدواج است.
ازدواج يك ارتباط دوطرفه است و زمانيكه نقشهاي مورد انتظار و نيز ايفاي نقشها براي يكي از طرفين تغيير كرد اين عمل بر نگرش طرف مقابل كه قرار است بهعنوان شريك زندگي او باشد نيز تأثير خواهد گذاشت.
با گسترش حضور بانوان در جامعه كه خود معلول عوامل مختلفي همچون افزايش سطح تحصيلات و آگاهي آنها نسبت به شرايط خود در جامعه است، روي آوردن به اشتغال در بين ايشان و نيز روي آوردن به مشاغل مختلف، تغييراتي را در ملاكهاي انتخاب همسر ايجاد كردهاست.
چنانكه نتايج پژوهشي در قالب پاياننامه با موضوع «بررسي روند تحولات سن ازدواج و عوامل اجتماعي و جمعيتي مؤثر بر آن طي سالهاي 75-55» كه بر پايه آمار و ارقام صورت گرفتهبود، نشان ميدهد: باوجود اين كه در سال 1355 ميزان بيكاري و اشتغال زنان هيچ تاثيري بر ميانگين سن ازدواج آنها نداشته و در سال 1365 نيز متغير ميزان بيكاري زنان همانند سال 1355 همچنان بيتاثير بوده اما در همان سال ميزان اشتغال زنان بر ميانگين سن ازدواج آنها تاثير گذاشته و در سال 1375 ميزان اشتغال زنان بر بالارفتن سن ازدواج مؤثر است و در همين سال است كه ميزان بيكاري عاملي براي بالانرفتن سن ازدواج زنان محسوب ميشود.»
علت اصلي اين امر به گفته اين پژوهش، استقلال مالي و بينيازي از حمايت شوهر و بالارفتن توقعات زنان از انتخاب همسر در سايه افزايش سطح تحصيلات عالي آنان طي دوره 75-65 و افزايش ميزان اشتغالشان در بخشهاي تخصصي و خدماتي است كه در نهايت منجر به بالا رفتن سن آنها در ازدواج شدهاست.
اين تحولات بالطبع در بين مردان هم تغييراتي را سبب شدهاست، چنانكه تحقيقات و پژوهشهايي كه در اين رابطه صورت گرفته نشان ميدهد: نجابت، خوشاخلاقي و خانهداري سه ويژگي مهم زن ايدهآل در جامعه ايراني در تحقيقات سالهاي 1353 و 1358 به شمار ميرفت و اصالت خانوادگي، تحصيلات و زيبابي در مرتبه دوم اهميت قرار گرفته بود. در تحقيق مشابهي كه توسط دكتر محسني و ابوالقاسم پوررضا انور در سال 82 منتشر شده، ديگر خانهداري بهعنوان ملاك مهمي در انتخاب همسر، محسوب نميشود. به عبارت بهتر، ديگر خانهداري مزيتي براي انتخابشدن نيست.
بررسي نتايج پژوهشي در زمينه معيارهاي انتخاب همسر در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه علوم پزشكي اصفهان كه توسط دكتر داريوش عابدي و كيومرث فرحبخش منتشر شده نيز بر اين ادعا صحه ميگذارد، چراكه 61درصد پسران همسري را ترجيح ميدهند كه يا شاغل باشد يا دنبال شغل و پيدا كردن كار باشد.
يافتههاي بررسي در سطح كلانتر در سال 82 كه در قالب كتاب «جنسيت و نگرش اجتماعي» منتشر شده نيز نشانگر آن است كه باور به كاركردن زنان بيرون از خانه افزايش يافتهاست. در اين دو سال(79 و 82 ) كه در سطح ملي به بررسي ارزشها و نگرشها پرداخته شدهبود پرسش به اين صورت مطرح شدهاست: «نظر شما راجع به خانهداري زنان چيست؟» در سال82 ، 5/63درصد مردان و 6/80 درصد زنان مخالف خانهداري زن بودند، درحاليكه در سال 79، 1/60 درصد مردان و 4/77 درصد زنان با اين قضيه مخالفت داشتند.
بنابر موارد يادشده و با استناد به آمار و ارقام درجشده در اين مقاله، ميتوان به اين جمعبندي رسيد كه مردان علاقهمند هستند تا با زنان شاغل ازدواج كنند و از طرفي زنان شاغل به جهات گوناگون كه يكي از مهمترين آنها بحث استقلال مالي است تمايل كمتري به ازدواج دارند و اين تضاد فكري در ميان مردان و زنان بهطور كلي ميتواند عامل مهمي براي افزايش سن ازدواج باشد.
بررسي علل اصلي تغيير اين نگرش در بين پسران مختلف و متنوع است اما ميتوان چند عامل كلي را در بين ايشان بهعنوان عوامل اثرگذار و مؤثر در اين موضوع بيان كرد:يكي از مهمترين عوامل، تاثيري است كه فرد از جامعه و محيطي كه در آن زندگي ميكند، ميپذيرد. به عبارت بهتر اگر در محيطي به اشتغال همسر آينده بهعنوان يك امر مثبت و مفيد نگريسته شود به احتمال قريب به يقين فردي كه در آن جمع قرار دارد نيز چنين ديدي را نسبت به اشتغال همسر آيندهاش پيدا خواهد كرد.
از طرفي وظيفه گروه را «فيركانت» گسترده كرده و معتقد است گروهي كه فرد در آن قرار دارد (اعم از خانواده، دوستان ، همكاران و...) عامل مهم دريافت هنجارها و تكاليف و اصول به فرد است. از اين گفته ميتوان به اين استدلال رسيد كه يكي از عوامل مؤثر در تغيير ملاكهاي انتخاب همسر در ميان مردان، مهاجرت به شهرهاي ديگر و آشنا شدن با فرهنگهاي ديگر و در مورد خاصتر آشنا شدن با مزايا و معايب اشتغال زنان است كه بعد از مراجعت به محل زندگي خود تفاوتهاي فاحشي با اطرافيان خود در معيارهاي انتخاب همسر پيدا ميكنند.
از جهت ديگر ميتوان پذيرش هنجارها در گروه را براساس صحبتها و توجه بهنظرات بيانشده افراد داخل گروه دانست، چنانكه بهنظر ميرسد در انتقال تجربه افراد متأهل به مجرد اينطور تفهيم شدهاست كه اشتغال زن باعث ميشود او درك بهتري از شرايط روحي همسرش پيدا كرده و در مواقع بحراني، مشاور و همراه خوبي براي او باشد، چرا كه خود زن هم در شرايط مشابهي در محل كارش قرار دارد. به عبارت بهتر دليل اصلي لحاظ كردن ويژگي اشتغال در معيار مردان درك متقابل همسر آينده از مشكلات كاري ايشان است.
شايد علت ديگر در اين مورد، تفسير ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري زنان شاغل باشد، همانطوركه در پژوهش «بررسي معيارهاي انتخاب همسر در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه علوم پزشكي اصفهان» آمدهاست، 63 درصد پسران همسري را ترجيح ميدهند كه فعال، برونگرا و اجتماعي و اهل رفتوآمد باشد و بهنظر ميرسد كه روابط عمومي قوي در حال حاضر با شاغل بودن زن تعريف ميشود.
اينكه خود فرد، بدون تاثيرپذيري از نگرش محيط اجتماعي(اعم از گروههاي دوستي، انجمنهايي كه در آنها عضو است، محيط كاري و...) كه در آنها به سر ميبرد و خانوادهاي كه عضو آن است، چه نگرشي به ازدواج دارد، ميتواند نشأت گرفته از بينش خود فرد نسبت به عوامل اقتصادي و اجتماعي جامعه و روش مقابله با بحرانهاي احتمالي اقتصادي در جامعه باشد، چراكه بهنظر ميرسد بيشترين اهميت توجه پسران در مورد شاغل بودن همسر آينده از بعد اقتصادي آن است!
زيرا با نبود امكان استخدام در بسياري از مشاغل و موقتيبودن شغل براي مردان، آنها خواهان حداقل پشتوانه مالي در اين قضيه هستند، بهصورتيكه اگر قرارداد آنها در محلكارشان تمديد نشد تا پيداكردن شغل مناسب بعدي، از جهت مالي خانواده با بحران مواجه نشود.اما براساس آمار و ارقام موجود (كه چندان هم جديد نيست و زياد هم نميتوان بر صحت آنها در جامعه فعلي استناد كرد)، اين دليل، قوي بهنظر نميرسد! چراكه در نتايج تحقيقات دگرگونيهاي نگرشهاي اجتماعي آمدهاست: «موافقت بسياري از مردان با اشتغال زنان بهدليل مشاركت در تامين مخارج خانه نيست، بلكه در عين موافقت با اشتغال زنان معتقد به تامين مخارج خانه از سوي مردان و عدممشاركت زنان در اين هزينهها هستند.»
موضوع بسيار جالب ديگر در اين رابطه، موافقت زنان با ضرورت شركت در تامين مخارج خانواده در كنار مردان است، به طوري كه زنان بيش از مردان با اين عقيده موافق هستند (3/2 برابر) و بدين ترتيب چندان موضوع حمايت مالي خانواده با اشتغال زن مورد توجه مردان نبوده و نسبت به بقيه عوامل تاثير كمرنگتري دارد.از طرفي نتايج يك پژوهش نشان ميدهد كه براي مردان داشتن شغل داراي منزلت اجتماعي با درآمد كم در مقابل شغل با درآمد بالا اما از نظر اجتماعي پايين براي همسر آيندهشان مزيت محسوب ميشود و اين نشان دهنده صحت مطلب گفته شده و نيز توجه و اهميت به شان و منزلت اجتماعي همسر آينده براي پسران است.
در هر حال با توجه به عوامل ياد شده بهنظر ميرسد كه ديد افراد جامعه نسبت به ازدواج تغيير كردهاست و نقش احساسات و تامين امنيت عاطفي در بحث ازدواج جاي خود را به تامين امنيت مالي و امور مادي داده است كه بالطبع مباحث، مسائل و مشكلات گستردهاي را در پي خواهد داشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)