دخالت مادرم
سلام
من 2ماه است که عقد کردم همسرم دو سال پیش به خواستگاری من آمد و به خاطر وضعیت خیلی بد مالیش از طرف خانواده رد شد. ایشون برادر هم دوره ای دانشگاهم است توی این دو سال کم و بیش از دوستم می شنیدم که از وقتی امده خواستگاری من و جواب رد شنیده دیدش به زندگی فرق کرده و به فکر جمع کردن پولهاش افتاده. بعد از دو سال دوباره آمد خواستگاری (من همون دو سال پیش هم ازش خوشم امده بود اما شرایطش واسه ازدواج خوب نبود) و دیدم تغییر کرده تونسته بود با یکی از اقوامش خونه ای را مشترکا بخرن و به نظر من این یک حرکت مثبت بود دانشگاه هم قبول شده و 1 سال است که دانشجو است اینها واسم خیلی خوشایند بود و مهمترین مسئله این که با معیارهای من حتی از بچگی همخون بود( 1- همسرم خیلی دوستم داشته باشه.2-اهل نمازو روزه باشه.3-سالم و چشم پاک باشه.4-دنبال مال حرام نباشه و....).و اینکه بعد از دو سال دوباره آمده سراغم واسم خیلی شیرین بود خلاصه ما نامزد کردیم در تمام دوران نامزدی اطرافیان مخصوصا مادرم مسئله بی پولی ایشون را تو سرم زد و تقریبا من هر شب سر این مسئله توی خونه در مدت 1ماه و نیم نامزدیم دعوا و گریه داشتم.تا عقد کردیم من پدرم 5 سال است که فوت کرده و همه به خودشون اجازه دخالت توی زندگی ما را می دن و از اونجایی که من نوه اول از هر دو طرف هستم و بچه بزرگ خونه این دخالتها تشدید شده و متاسفانه مادرم بسیار دهن بین است .مشکلم اینه که اینقدر مادرم این انتخاب را توی سرم زده با اینکه من میدونم همسرم داره تلاش می کنه و خیلی از معیارهامون با هم همخون است و شاید همونی باشه که من می خواستم متاسفانه دچار تردید شدم و همش می ترسم نکنه انتخابم اشتباه بوده
کمکم کنید و بهم بگید با مامانم چطور رفتار کنم
(بارها ازش خواستم خودش را موقعیت من قرار بده و ببینه چقدر بهم فشار میاد و افسرده میشه اگه یکی باهاش این رفتارو بکنه ، باهاش بحث کردم اما فایده نداره تا بیکار میشه گیر می ده به شوهرم)
خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر که داده ات رحمت است و نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان
علاقه مندی ها (Bookmarks)