به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با شوهر بددهن و پرخاشگرم چطوري رفتار كنم

    سلام.مشكل منو همسرم از سالها پيش شروع شد.وقتي جفتمون نوزده سال داشتيم باهم آشنا شديم و الان چند سالي هست كه ازدواج كرديم و يه بچه دوساله داريم.چهارده سال از آشناييمون ميگذره.با كلي سختي و مشكلات با هم اردواج كرديم.همسرم از يه خانواده كاملا مذهبي و منم از يه خانواده معمولي.معمولي يعني چادري نيستيم اما كل اعضاي خانواده همسرم چادري بودن.پدرش سردار و مادرش معلم.منم مادرم آرايشگر و كاملا مذهبي فقط بدون چادر.پدرم هم بازنشسته.هر دو فرزند اول خانواده.اون تك پسر با سه تا خواهر كوچكتر از خودش و منم تك دختر با يه برادر كوچكتر.من ليسانس مترجمي زبانم و همسرم ديپلمه اما از لحاظ فني در حد يه مهندس توي كامپيوتر و شبكه.خلاصه كنم خانواده همسرم با ازدواج ما مخالف بودن و هيچ وقت منو نديدن و فقط واسه دعوا و تهديد زنگ زدن و اومدن دم خونه ما.با همه اينا همسرم با عمو و عمش اومد خواستگاري و بعد از سه سال عروسي كرديم.تو دوران عقد هفت ماه از هم جدا شديم يعني همسرم گذاشت وفت پيش خانوادش و زنگ نزد و همش دعوا داشتيم.هر دو ساكن غرب تهران بوديم.تو اون هفت ماه من شكايت كردم و اون مقصر شناخته شد.من تنها ميرفتم كلانتري و دادگاه و اون با پدرش.با رضايت من پرونده بسته شد و كلا قيدش رو زدم و ده روز گوشيم رو خاموش كردم.كه همسرم اومد گريه و زاري كرد و التماس كرد و گفت اشتباه كرده

    - - - Updated - - -

    دعواهامون سر اين بود كه اونارو به من ترجيح داده بود و قبل از من كلا با خانوادش و مخصوصا پدر و متدرش مشكل داشت و هميشه دعوا داشتن.بعدم كه من وارد زندگيش شدم و همه كمر به نابودي ما بستن.تو اون چند سال دو سه بار افتاد زندان يه بار به جرم ماشين قاچاق كه داييش براش جور كرده بود يه بار به جرم چك برگشتي يه بار به جرم ضرب و شتم.من هميشه كنارش بودم.حتي سال ٨٧ده ميليون از سرمايه خانوادم رو بهش دادم تا براي جريمه ماشين قاچاقش پرداخت كنه.خلاصه تو اين چند سال بچگي زياد كرد و تو اون هفت ماه هم من سركار رفتم و اونم سرش با دوستاش و خانوادش گرم بود.بعد ازون روابطمون هر روز خرابتر ميشد.پاي خانوادش به زندگيم باز شد.من يكسال با اصرار همسرم رفتم تو خونه اي كه مال مادرش بود زندگي كردم البته قرار بود يكسال باشه اما به سه سال كشيد و بخاطر اين موضوع باهاشون آشتي كردم.البته بگم خانوادش تو هيچ مراسمي نبودن و عروسي هم نبودن.من خانوادش رو بعد ازچند سال ديدم.شروع روابط ما كار رو خرابتر كرد.هر روز دخالتهاي خانوادش.من باردار شدم و تو دوران بارداريم شوهرم بدترين رفتار رو با من داشت.زايمان كردم و سر اينكه سزارين شدم با مادرش دعوامون شد

    - - - Updated - - -

    خلاصه اينكه همش دعوا و كتك .بعد از زايمانم فهميدم با دو تا دختر تو تلگرام دوست بوده و بعد از فهميدن من گفت بهم زده.اينم بگم من هيچ وقت جلوش كوتاه نيومدم.چون بدترين كار هارو با مني كرد كه چند سال تو همه مشكلاتش كنارش بودم.خانوادش اينهمه بهش ضربه زدن اما اونارو ترجيح داد.الانم از اون خونه اومدم بيرون.آدرسي خانوادش ازمون ندارن.همسرم بهشون گفته من نميزارم آدرس بده.يكساله نزاشتم بچم رو ببينن.چون بچه من نوه اول خانوادشون و نتيجه اول بود اما فقط اومدن بينارستان ديدنن و چون خونه مادرم خوابيدم نيومدن اونجا و محل ندادن.هر روز همسرم رو پر ميكردن و همسرم هفته اي دو بار زوركي ميومد تا كرج ديدن من و بچم.آخرش هم منو با دعوا برد سر خونمون و به مادرم تو روش فحش داد.خونرو تو دوماهي كه من نبودم داغون كرده بود.من دو ماه نبودم چون قرار بود اسباب كشي كنيم اما اون توي اين دوماه بجاي اينكه فكر خونه باشه هي رفت خونه خانوادش و پر ميشد و ميومد ديدن ما.الان پسرم دوسالشه.خيلي دعوا داريم.من كلا ازش بيزار شدم.دوست دارم جدا شم اما طلاق نميده.ميگه بچه رو بزار و برو

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ديشب سر يه موضوعي دعوامون شد و جلوي بچه منو زد.من هميشه وقتي منو ميزنه يا فحش ميده صد در صد تلافي كردم.چون قبلنا كوتاه ميومدم و هي ادامه ميداد.صبح پا ميشه فحش ميده شب موقع خواب فحش.چيزي باب ميلش نباشه فحش ميده و اگه سكوت كنم هي ميگه.اما كافيه جلوش وايسم و اونم تموم ميكنه و تازه كم مياره و مياد حرف ميزنه.ديشب با پسرم اومدم بيرون كه برم خونه مادرم.زنگ زده بود به مامانم كه دخترت اين موقع شب وفته بيرون و منم وايسادم تا مامانم اومد.كلي جلوي مامانم توهين كرد و هميشه به من گفته رواني و بي ادب.در صورتي كه هميشه خودش كاك زده و فحش داده و من نفر دوم بودم.گفتم ميرم خونه مامانمينا تا دادگاه تكليف معلوم كنه.تهديد كرد اگه فردا بر نگردي ميام آبروريزي ميكنم.ترسي ازش ندارم قبلن هم اينكارو كرده بود و فقط مادرم خونه بود كه همسايه ها زنگ زدن ١١٠ و اون منو برد خونه همون دوران زايمان.فردا تولد پسرمه.مهمون دعوت كردم.بهش اس ام اس دادم كه ايندفعه هم كوتاه ميام.بخاطر پسرم.گفتم من فحش نميدم تو هم نده.من كاري با كارات ندارم تو هم نداشته باش.حالا موندم برگزدم يا نه؟كلا مخالف قهر كردن هستم و بعد از ازدواج هيچ وقت خونرو ول نكردم.امروز كلا زنگ نزده و پي ام رو نخونده

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 98 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1391-9-30
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    6,685
    سطح
    53
    Points: 6,685, Level: 53
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 251 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوست گرامی
    درون شما دختر آشفته و پریشانی رو میبینم که لحظه ای تصمیم میگیره.
    یک انسان محترم هرگز فحش نمی ده. فحش دادن توهین به خودتان است. سالها با همسرم مشکل داشتم سر دخالت خونوادش و بی احترامی ها و فحشهای خودش حتی تا مرز برخورد فیزیکی، هرگز هرگز فحش نداده ام.
    می توانید ناراحتی تان را از مسئله ابراز کنین ولی با فحش دادن اجازه می دهید شوهرتون به شما بدترین توهینها رو بکنه.
    به نظر میاد شوهرتون با ناپختگی باعث عدم تعادل در برقراری ارتباط با مادرش شده و طی سالها این مساله دامنه دار شده است.
    کمی صبوری پیشه کنید و آرام باشید بجای تصمیمات لحظه ای به عواقب حرفها و رفتارتون فکر کنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید suzana تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (شنبه 11 آذر 96)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزيز من هيچ وقت شروع كننده نبودم و خيلي مواقع سكوت كردم اما متاسفانه همسرم تكرار مكرراته و پشت هم توهين ميكنه.بعضي اوقات فحش دادن بعضي آدما شايد هفته اي يه بار اتفاق بيفته اما براي همسر من روزانه شده.اونم بدترين حرفها.شما فكر كن هر روز زشت ترين حرفهارو بشنوي اونم بي دليل.مثلا من به همسرم ميگم كجايي؟يا مثلا بچم در حال بازي ميفته زمين .يا يا.....حرفاي روزانه همسرم به من فقط فحشه.مگه يه آدم چقدر صبر داره؟من ديشب برگشتم خونه چون امروز تولد پسرمه .صبح قبل از رفتن بهش گفتم نرو بريم خريد تولد بچه رو كنيم.من امروز مهمون دارم.خودش در جريان بوده.اما بدون حرفي گذاشت رفت.حالا موندم دست تنها چيكار كنم؟احتمالا شب نمياد تا مهمونا برن .ميخواد آبروي منو ببره چون خانواده و فاميل منن.نميدونم چيكار كنم.نميخوام بهش اصرار كنم كه بياد.اون خودش رو مقصر نميدونه و داره به خودش حق ميده.اصلا از حرفا و كاراش پشيمون نيست

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نميخوام ديگه منت بكشم.هميشه از ترس آبروم باهاش حرف زدم كه جلوي فاميل و خانوادم آبروم نره و اونم هميشه بل گرفته.حتي يه روز قبل از بعله برونمون دعوامون شد تهديدم كرد كه نمياد تا آبروم بره.واقعا ديگه حسي بهش ندارم.نميگم من مقصر نيستم اما اشتباهات شوهر من هر روز بيشتر شده و هيچ وقت پشيمون نبوده.هميشه مطمئنه من موندني هستم.رابطمون خيلي خرابه و خيلي حرفا زده شده كه ديگه نميشه جمعش كرد.واقعا هميشه زنها بايد از خونه برن و بعد واسه طلاق يا مهربه اقدام كنند؟من فقط تو خونه خودم راحتم و شوهرمم كه شب دير مياد و اصلا بودنش مهم نيست.دوست دارم با بچم تو خونه خودم باشم.درسته خونه اول آدم خونه پدر و مادرش بوده اما بعد از ازدواج به نظرم آدم يجور سرباره.من بچم تو خونه خودم با وسايلش بازي ميكنه و اتاق خودشه و ميدونم خونه خودمه و راحتم.به نظرتون چيكار ميشه كرد كه تكليف رابطمون معلوم شه.مشاوره هم زياد رفتيم و يه مدت كوتاه شوهرم خوب ميشه اما بازم شروع دوباره.البته آخرين بار يكسال و نيم پيش رفتيم كه بي نتيجه بود و اكثرا شوهرم جلوي مشاور اشتباهات خودش و خانوادش رو قبول ميكنه اما بازم يادش ميره،

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در ضمن شوهر من پنج شيش تا خط داره و دو سه تا گوشي كه هميشه لاك هستن و من هيچ وقت نميتونم دست به گوشياش بزنم.هر وقت هم مچش رو گرفتم ديدم با كسي ارباط داره البته تلگرامي.تو اين چند سال سه چهار بار ديدم و هميشه قول داد كه ديگه پسورد نزاره اما گذاشت.اينم بگم زياد پسره شيطوني نبوده و هميشه خودش رو مودب و سر به زير جلوي اطرافيان نشون داده.همچين آدم خاصي هم نيست و از لحاظ ظاهر معمولي.از لحاظ مالي هم معمولي.نميدونم اينهمه اعتماد به نفس از كجا اومده!!!در مورد خانوادش هم مادر خودش نزديك بيست ساله با خانواده شوهرش قهره و اونا اجازه ندارن خونه پدر همسر من بيان.جالبه زندگي منم مثل اوناست و دقيقا پسر كوندارد نشان از پدر....پدرش هم خيلي تحريكش ميكنه كه زن تو مثل زن منه و ازين حرفا.فقط وجهه اجتماعي دارن و از داخل خانوادشون داغونه.هميشه منو محكوم كردن كه بي حجابم و خودشون سه تا دختراشون چادر رو گذاشتن كنار و مانتويي شدن.نميدونم چرا درس نميگيرن و انقدر از خود راضي هستن

    - - - Updated - - -

    يكي از خواراش يك سالي ميشه عروسي كرده .گفتم خواهرتش ازدواج كنن خودش درست ميشه و ميبينه اونا با هم و كنار همن ازينكه تنها بره خجالت ميكشه و واسه زن و بچش ارزش قائل ميشه.اما روابطش رو بيشتر كرد.تو تلگرام گروه ميزنن.خواهراش يه گروه زدن فرزندان فلاني و فلاني(اسم پدر و مادرشون)بعد شوهر من و سه تا خواهران.دوباره يه گروه زدن مامان و بابا و داداش و دختران.واقعا اين كارا از ديد من مسخرست.اونم واسه آدمايي كه عشق و علاقه اي ندارن و فقط تظاهره.فقط ميخوان من حرص بخورم.آخه شوهر من مبايد عاقل باشه؟٣٣سال سن كمه؟

    - - - Updated - - -

    در ضمن شوهر من پنج شيش تا خط داره و دو سه تا گوشي كه هميشه لاك هستن و من هيچ وقت نميتونم دست به گوشياش بزنم.هر وقت هم مچش رو گرفتم ديدم با كسي ارباط داره البته تلگرامي.تو اين چند سال سه چهار بار ديدم و هميشه قول داد كه ديگه پسورد نزاره اما گذاشت.اينم بگم زياد پسره شيطوني نبوده و هميشه خودش رو مودب و سر به زير جلوي اطرافيان نشون داده.همچين آدم خاصي هم نيست و از لحاظ ظاهر معمولي.از لحاظ مالي هم معمولي.نميدونم اينهمه اعتماد به نفس از كجا اومده!!!در مورد خانوادش هم مادر خودش نزديك بيست ساله با خانواده شوهرش قهره و اونا اجازه ندارن خونه پدر همسر من بيان.جالبه زندگي منم مثل اوناست و دقيقا پسر كوندارد نشان از پدر....پدرش هم خيلي تحريكش ميكنه كه زن تو مثل زن منه و ازين حرفا.فقط وجهه اجتماعي دارن و از داخل خانوادشون داغونه.هميشه منو محكوم كردن كه بي حجابم و خودشون سه تا دختراشون چادر رو گذاشتن كنار و مانتويي شدن.نميدونم چرا درس نميگيرن و انقدر از خود راضي هستن

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هيچ مشاوري تو گروه نيست؟

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 98 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1391-9-30
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    6,685
    سطح
    53
    Points: 6,685, Level: 53
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 251 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دوست عزیز
    من مشاور نیستم و فقط یکی از اعضای سایت هستم که میتونم باهاتون همدردی کنم. دقت به زندگی فامیلهای شوهرتون رو رها کنین شما زندگی خودتون رو دارید با شرایط خودتون. قرار نیست مقابله به مثل کنین و بنظر میاد چون خونواده همسرتون هم دقیقا در این مسیر حرکت می کنن مرتب دچار مقایسه میشین.
    بیشتر به فرزندتون توجه کنین و گاهی به رفتارهای بچه گانه اطرافیان بخندید. کجایی شاید در ظاهر حرف ساده ای باشه ولی در مکان و زمان و لحن خاصی باعث دامن زدن به افکار منفی همسرتون میشه.
    تولد گرفتن با نصف فامیل هم خودش تنش زا هست. وقتی خونواده همسرتون نمیان چه لزومی به مهمونی گرفتن هست. میتونستین مهمونی رو بزارین برا سال بعد که شاید روابطتون بهتر بشه و الان یه جشن سه نفره می گرفتین.

  10. 3 کاربر از پست مفید suzana تشکرکرده اند .

    abs (شنبه 11 آذر 96), Erica (شنبه 11 آذر 96), tavalode arezoo (شنبه 11 آذر 96)

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    راستش منم مشاور نیستم و از اعضای سایت هستم ولی دوست دارم باهاتون همدردی کنم...دوست عزیز به نظر من هم تولد گرفتن تو خونتون اونم با خانوادتون که همسرتون باهاشون مشکل داره اصلا کار درستی نبوده با این شرایطی که تعریف کردید معلومه که همسرتون استقبال نمیکنه و حتی خرید هم باهاتون نمیاد ای کاش بیشتر باهاش همراه باشید میدونم همراه بودید و چیزی کم نزاشتید ولی این که میگید من زندگیمو میکنم تو هم زندگیتو بکن کاری به کارم نداشته باش عین طلاق عاطفیه و به نظر من اسیبش کمتر از طلاق رسمی نیس...چرا دقیقا ننوشتید همسرتون مشکلش چیه با چیه شما مشکل داره خوب چرا نمیشینید منطقی باهم صحبت کنید ببینید دلیلش چیه که چند تا خط داره و داره خیانت میکنه...شما وقتی فهمیدی با کسی ارتباط داره چیکار کردی؟؟ ببخشید اینو میگم ولی فکر میکنم شما اونجاهایی رو که باید سفت و سخت وایمیستادی و مشکل رو حل میکردی کوتاه اومدی و همین باعث گستاخ تر شدنه همسرت شده و اونجاهایی رو که باید کوتاه میومدی و با سیاست و زبون بازی نرمش میکردی مثل مواقعی که فحش میده مقابله به مثل کردی...از قدیم گفتن ادب از که آموختی گفت از بی ادبان..شما هرچی در مقابل فحش هاش سکوت کنی ولی ولی ولی وقتی شرایط مساعد بود باهاش منطقی صحبت کنی که کارت بده من عذاب میکشم یا کارت از لحاظ شرعی مشکل داره و باعث کم شدن برکت مالت میشه حتما اروم میشه بهتر میشه و خودش خجالت میکشه البته خیلی پیشرفت ارومی داره این قضیه و یه شب طرف این عادته زشتش رو ترک نمیکنه...به هر حال شما اول مشکلات بنیادین دیگه رو فکر چاره براش باش بعد ناسزاگویی همسرت رو البته این نظر من...بعد همسرت کارش چیه؟ مواد مخدر استفاده نمیکنه؟

  12. 3 کاربر از پست مفید abs تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), tavalode arezoo (شنبه 11 آذر 96), بارن (شنبه 11 آذر 96)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 96 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1396-9-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه همسرم اهل چيزي نيست با خانواده منم مشكلي نداره چون واقعا خانواده من هميشه بهش احترام گذاشتن هميشه رابطه داريم و سال اول هم بدون خانواده اون تولد گرفتيم ما حتي عروسيمونم بدون اونا بوده.گفتم كه از روز اول با خانوادش نيومد خواستگاري و اصلا قرار بود اونا نباشن.دو روز پيش هم اومد رفتيم خريد كرديم و وااسه تولد بود.كسي نبود فقط حودمون و پدر و مادر و برادرم و خانومش .همسرمم بود اما خب همش به من فحش ميده و ميگفت تو الان آرومي چون ميخواي خرت از رو پل بگذره و بعد بازم داد و بيدادي.اما من هنوزم آرومم و اون هر روز فحش ميده كه منو عصبي كنه.بچرو عليه من تحريك ميكنه.شب تا صبح به بچم شير ميدم و وقتي يجا سر پسرم داد ميزنم يا دعواش ميكنم كه وسيله هاتو پرت نكن ازم فيلم ميگيره.واقعا آدم نرمال اين حركاتو انجام نميده.موقعي هم كه ديدم با كسي چت ميكنه شماره طرف رو گرفتم و گفتم طرفت شوهر منه و بچه داره

    - - - Updated - - -

    با شوهرمم هم برخورد كردم و ابراز پشيموني كرد.اما گفتم خلايق هرچه لايق.مردي كه با يه دختر تو تلگرام چت كنه و لذت ببره شخصيت و لياقتش در همين حده.صد در صد اون دخترم با كساي ديگه چت ميكنه و خب دو طرف در حد همن.هميشه واسه اينكه منو آزار بده اينكارارو ميكنه.وقتي واسه تولد اوكد ازش تشكر كردم و هي باهاش آروم حرف زدم اما در كل به نظرم مشكل شخصيتي داره و سراسر كمبود و عقدست


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.