سلام.مشكل منو همسرم از سالها پيش شروع شد.وقتي جفتمون نوزده سال داشتيم باهم آشنا شديم و الان چند سالي هست كه ازدواج كرديم و يه بچه دوساله داريم.چهارده سال از آشناييمون ميگذره.با كلي سختي و مشكلات با هم اردواج كرديم.همسرم از يه خانواده كاملا مذهبي و منم از يه خانواده معمولي.معمولي يعني چادري نيستيم اما كل اعضاي خانواده همسرم چادري بودن.پدرش سردار و مادرش معلم.منم مادرم آرايشگر و كاملا مذهبي فقط بدون چادر.پدرم هم بازنشسته.هر دو فرزند اول خانواده.اون تك پسر با سه تا خواهر كوچكتر از خودش و منم تك دختر با يه برادر كوچكتر.من ليسانس مترجمي زبانم و همسرم ديپلمه اما از لحاظ فني در حد يه مهندس توي كامپيوتر و شبكه.خلاصه كنم خانواده همسرم با ازدواج ما مخالف بودن و هيچ وقت منو نديدن و فقط واسه دعوا و تهديد زنگ زدن و اومدن دم خونه ما.با همه اينا همسرم با عمو و عمش اومد خواستگاري و بعد از سه سال عروسي كرديم.تو دوران عقد هفت ماه از هم جدا شديم يعني همسرم گذاشت وفت پيش خانوادش و زنگ نزد و همش دعوا داشتيم.هر دو ساكن غرب تهران بوديم.تو اون هفت ماه من شكايت كردم و اون مقصر شناخته شد.من تنها ميرفتم كلانتري و دادگاه و اون با پدرش.با رضايت من پرونده بسته شد و كلا قيدش رو زدم و ده روز گوشيم رو خاموش كردم.كه همسرم اومد گريه و زاري كرد و التماس كرد و گفت اشتباه كرده
- - - Updated - - -
دعواهامون سر اين بود كه اونارو به من ترجيح داده بود و قبل از من كلا با خانوادش و مخصوصا پدر و متدرش مشكل داشت و هميشه دعوا داشتن.بعدم كه من وارد زندگيش شدم و همه كمر به نابودي ما بستن.تو اون چند سال دو سه بار افتاد زندان يه بار به جرم ماشين قاچاق كه داييش براش جور كرده بود يه بار به جرم چك برگشتي يه بار به جرم ضرب و شتم.من هميشه كنارش بودم.حتي سال ٨٧ده ميليون از سرمايه خانوادم رو بهش دادم تا براي جريمه ماشين قاچاقش پرداخت كنه.خلاصه تو اين چند سال بچگي زياد كرد و تو اون هفت ماه هم من سركار رفتم و اونم سرش با دوستاش و خانوادش گرم بود.بعد ازون روابطمون هر روز خرابتر ميشد.پاي خانوادش به زندگيم باز شد.من يكسال با اصرار همسرم رفتم تو خونه اي كه مال مادرش بود زندگي كردم البته قرار بود يكسال باشه اما به سه سال كشيد و بخاطر اين موضوع باهاشون آشتي كردم.البته بگم خانوادش تو هيچ مراسمي نبودن و عروسي هم نبودن.من خانوادش رو بعد ازچند سال ديدم.شروع روابط ما كار رو خرابتر كرد.هر روز دخالتهاي خانوادش.من باردار شدم و تو دوران بارداريم شوهرم بدترين رفتار رو با من داشت.زايمان كردم و سر اينكه سزارين شدم با مادرش دعوامون شد
- - - Updated - - -
خلاصه اينكه همش دعوا و كتك .بعد از زايمانم فهميدم با دو تا دختر تو تلگرام دوست بوده و بعد از فهميدن من گفت بهم زده.اينم بگم من هيچ وقت جلوش كوتاه نيومدم.چون بدترين كار هارو با مني كرد كه چند سال تو همه مشكلاتش كنارش بودم.خانوادش اينهمه بهش ضربه زدن اما اونارو ترجيح داد.الانم از اون خونه اومدم بيرون.آدرسي خانوادش ازمون ندارن.همسرم بهشون گفته من نميزارم آدرس بده.يكساله نزاشتم بچم رو ببينن.چون بچه من نوه اول خانوادشون و نتيجه اول بود اما فقط اومدن بينارستان ديدنن و چون خونه مادرم خوابيدم نيومدن اونجا و محل ندادن.هر روز همسرم رو پر ميكردن و همسرم هفته اي دو بار زوركي ميومد تا كرج ديدن من و بچم.آخرش هم منو با دعوا برد سر خونمون و به مادرم تو روش فحش داد.خونرو تو دوماهي كه من نبودم داغون كرده بود.من دو ماه نبودم چون قرار بود اسباب كشي كنيم اما اون توي اين دوماه بجاي اينكه فكر خونه باشه هي رفت خونه خانوادش و پر ميشد و ميومد ديدن ما.الان پسرم دوسالشه.خيلي دعوا داريم.من كلا ازش بيزار شدم.دوست دارم جدا شم اما طلاق نميده.ميگه بچه رو بزار و برو
علاقه مندی ها (Bookmarks)