به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1396-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم فقط با فامیلای من رفت و آمد نداره چه کنم ؟

    سلام من تازه عضو شدم چقد سخت بود
    من 8 ماهه ازدواج کردم و از همون دوران عقد خیلی مشکلات با همسرم داشتم ؛ همه ی اون مسائل و مشکلات خاموش شده و خودمونو زدیم به فراموشی
    مشکلی که بعد از ازدواج با همسرم دارم البته یکی از مشکلا اینه که شوهرم با فامیلای من رفت و آمد نمیکنه اما با دورترین فامیلای خودش هم روابط صمیمی و گرمی داره و کلا آدم بگو بخندیه
    اما خونه خانواده خودم هم نهایتا ماهی یکبار یا دوماه یکبار میاد
    دخترخالم جدیدا عقد کرده و برا بله برون و عقد و شب یلدا مراسم دارن یه جشن تولدم هست تو این ماه باز خونه همون خالم ؛ حالا من عزا گرفتم ک میخوام چیکار کنم اگه باز بگه نمیام و تو هم وقتی من نرم حق نداری بری

    - - - Updated - - -

    تو این 8 ماه چند بار خاله ها و داییم برا پاگشا دعوتمون کردند و چقدر منو اذیت کرد با نرفتناش آخرش با دعوا و میانجی شدن خانواده ها و مقابله به مثلای من قبول کرد بیاد اما تو هر دعوت مهمونی از طرف فامیلای من کلی دعوا داریم و من از یه ماه قبل استرس میگیرم
    برا مراسم سالگرد مامان بزرگم ساعت 8و نیم شب آماده شد که بره در صورتی که همه از 4 اونجا بودند و من که بزرگترین نوه باشم نرفته بودم ساعت 8 و نیم هم چون من عصبی بودم و به قول خودش قیافه گرفته بودم نیومد و منم نزاشت برم
    کلا آبروی منو برده

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1396-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میشه یکی راه حل بده بهم ؟ خانوادم هم تو این مدت ک هرجا رفتن و من دعوت بودم و نرفتم خیلی اذیت شدن
    ولی واقعا موندیم چیکار کنیم
    من واقعا دوس ندارم همیشه حرف حرف همسرم باشه و اون اجازه بده که کجا برم و کجا نرم

    - - - Updated - - -

    میشه یکی راه حل بده بهم ؟ خانوادم هم تو این مدت ک هرجا رفتن و من دعوت بودم و نرفتم خیلی اذیت شدن
    ولی واقعا موندیم چیکار کنیم
    من واقعا دوس ندارم همیشه حرف حرف همسرم باشه و اون اجازه بده که کجا برم و کجا نرم

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam 7165 نمایش پست ها
    میشه یکی راه حل بده بهم ؟ خانوادم هم تو این مدت ک هرجا رفتن و من دعوت بودم و نرفتم خیلی اذیت شدن
    ولی واقعا موندیم چیکار کنیم
    من واقعا دوس ندارم همیشه حرف حرف همسرم باشه و اون اجازه بده که کجا برم و کجا نرم
    سلام .

    به تالار همدردی خوش آمدید.

    دوست عزیز ، خیلی خوبه که دنبال راه حل هستید .

    اگر امکان داره بیشتر راجع به خودتون و خانواده ها بگویید؟
    چرا همسرتان دوست ندارد خانه اقوام شما بیاید؟
    آیا از همان اول اینگونه بوده اند؟

    این جمله ای را که از شما قرمز کرده ام به آن توجه کنید.

    شما یازه وارد زندگی مشترک شده اید و روزهای پر فرازو نشیب زیادی در پیش خواهید داشت این نمونه کلام شما در ادامه زندگی حتی در ذهنتان هم در برابر مشکلات ناکارآمد می باشد

    در زندگی اولویت ها بر اساس اون نقش و وظایفی که میان زوجین تقسیم شده مشخص می شود نه بر اساس میل و رغبت و ایده آل نگری های ما.

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1396-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب به نظر شما منطقیه که ایشون هر جا دعوت میشن بهونه بیارن
    اولای ازدواجون بهونشون این بود که کادوی عروسی که دادن خیلی کم بوده بخاطر همین رفت و آمد نمیکنم دیگه

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    شما در 24 ساعت محدودیت 3 پست دارید.

    معلومه منطقی نیست. توی زندگی همه ماها خیلی موارد هست که اصلا منطقی نیست در برخی موارد باید بپذیریمش در برخی موارد باید دنبال راه حل بگردیم.

    برای اینکه یک مساله را حل کرد اول باید صورت مساله درست و کامل مشخص بشه.

    بعد از اون باید راه حل مناسب را انتخاب کنیم.

    اجرا کردن راه حل نیاز به مهارت داره پس باید حتما به فکر این باشیم که مهارت هامون رو هم افزایش بدهیم و گرنه دانستن راه حل به تنهایی هم نمی تونه کمک زیادی به ما بکنه.

    اگر از شما پرسیده می شه چرا اینجوریه ، برای مشخص شدن صورت مساله هست.

    خیلی خوب کاری کردید که مشکلتون را اینجا مطرح کردید.

    جدای از این مشکلتون سعی کنید قبل از هر چیزی تمرین کنید صبور بودن رو . در چنین حالتی بهتر می تونید مسایل را تحلیل و بررسی کنید و واکنش درست نشون بدهید.

    زمان بگذارید در این حین که تاپیک زده اید مقالات تالار را مطالعه بفرمایید.

    مقالات این قسمت آگاهی ها، مهارتها و روشها برای شروع بسیار خوب است.

    حالا بفرمایید شما و همسرتان چند سال دارید؟

    سطح تحصیلات .

    آیا خانواده ها هم کفو و از لحاظ فرهنگی و اعتقادی نزدیک به هم هستند؟

    در زمان عقد و آشنایی نظر ایشان در این باره چه بود؟

    آشنایی شما به چه شکل بوده؟

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوست عزیز خوشامدی به همدردی

    شاید نظرم کارشناسانه نباشه اما نظرم رو میگم امیدوارم کمک کننده باشه.

    در مورد مشکل شما چندتا سوال پیش میاد

    1-از نظر شما مشکل اصلی همسرت با خانوادت چی هست؟
    2-رابطه شخص شما با خانواده همسرت چطوره؟
    3-از لحاظ روابط جنسی و عاطفی با هم خوبید؟

    من فکر می کنم همسرت برای رفت و آمد کمش با خانواده شما دنبال گرفتن احترام بیشتری هست.
    متاسفانه بعضی آقایون در جمعشون این حرف ها رو می زنند که کم رفت و امد کنیم بهتره و یا خیلی چیزهای دیگه.

    فکر می کنم شما دقیقا داری خلافش رو بهش نشون میدی چون این جمله رو نوشتین

    من واقعا دوس ندارم همیشه حرف حرف همسرم باشه و اون اجازه بده که کجا برم و کجا نرم

    به نظر من شما به همسرت نشون بده ایشون حرف آخر رو میزنه و برای شما حرفش مهمه.حتی خیلی وقتا که جایی می خوای بری ازش اجازه بگیر یه مدت اینکارو بکنی خیالش راحت میشه و دیگه بهت سخت نمی گیره.وقتیم که میرید خونه اقوام شما برا مهمونی بهش احترام زیادی بذار و جلو دیگران تاییدش کن.اینجوری تشویق میشه برای رفت و آمد.

    برای بهبود روابط خانوادت با همسرت همیشه طوری نشون بده به همسرت که خانوادت دوسش دارن و دلتنگشن.گاهی برای تولدش هدیه بخر بده مامانت بده به همسرت از طرف خودش.مثلا با مامانت هماهنگ باش شبایی که میرید خونشون غذای مورد علاقه همسرت رو بپذن و سر سفره با حالت شوخی و بچگونه به مامانت بگو من دخترتونم اما غذا مورد علاقه دومادتونو همش می پذین.مجبورش نکن زیاد بیاد خونتون ترغیبش کن با رفتارات بذار اگه کم هم میاد وقتی میاد بهش خوش بگذره تا کم کم ترغیب شه بیشتر بیاد.

    به نظر من گاهی اگه میگه این مهمونی رو نریم بگو من خیلی دوست دارم بریم اما اگه آقامون صلاح نمیدونه خب نریم.بذار بفهمه برات اولویته.


  7. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    بی نهایت (دوشنبه 29 آبان 96)

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1396-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد من 25 ساله هستم و همسرم 31 ساله من لیسانس عمران دارم و ایشون کاردانی روابط عمومی
    تو عقد و آشنایی من از خیلی چیزا حرف میزدم همسرم هم همیشه میگفت هر چی تو بگی و قبول میکرد؛ یمدت از عقدمون که گذشت به طور کل عوض شد و بخدا خیلی اذیتم کرده
    الان که 8 ماهه ازدواج کردیم تو کل فامیل من خوار و ذلیل شدم از بس هر جا دعوت شدم نرفتم
    یکی از بهانه هاش اینه که ماشین ندارم
    یا اونا فامیل دورن به ما چه ربطی دارن ولشون کن
    خانواده هامون در یک سطح هستند چه اقتصادی چه مذهبی و چه فرهنگی
    ایشون پسر عمه من هستند و ازدواجمون سنتی هستش
    حالا چیزای دیگه هم هستش مثلا بعد ازدواج میره قهوه خونه و بعد 2 ساعت میاد وقتی میگم من دوس ندارم بری
    میگه واقعا زندگیمونو دوس دارم اما نمیتونم نرم اگه سختته با این شرایط کنار بیای برو یه زندگی دیگه بکن با یکی دیگه
    بعد چند ماه از ازدواجمون متوجه شدم یواشکی سیگار میکشه اینم سرش زیاد حرف زدیم میگه میدونم ضرر داره و فلان اما فعلا میخوام بکشم
    خیلی اذیت میشم از این همه تغییر

    - - - Updated - - -

    واقعا من مشکلی نمیبینم خودش میگه فقط چون ماشین ندارم
    و همیشه ام اعتراف میکنه و میگه که دیگه مادر زن از این بهتر پیدا نمیشه که انقد احترام بزاره حتی تا بستنیشم میخرن میزارن یخچال میگن سهم هفته های قبلته ک نیومدی
    هر دفعه میاد مامانم کلی براش تدارک میبینه
    آخه بی دلیل نمیاد منم موندم چطور قبول کنم باهاش کنار بیام و هی بگم باشه
    باشه هم نگم دعواهای شدید پیش میاد

  9. کاربر روبرو از پست مفید maryam 7165 تشکرکرده است .

    بی نهایت (دوشنبه 29 آبان 96)

  10. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    من فکر می کنم هر کجا که دعوت هستید پدر شما که ظاهرا دایی ایشون هم میشه تماس بگیره با ایشون و دعوت کنه (یا حتی مادرتون)
    اینجور نباشه که اونا به شما بگن و شما به ایشون
    اگر حتی خانوادت به شما دعوتها رو اطلاع دادن بگو لطفا با همسرم در میون بذارید در این باره هر تصمیمی ایشون بگیرن من هم انجام میدم

    راستشو بخوای من خودم شخصا وقتی خانوادم بهم پیشنهاد مسافرت میدن ازشون میخوام مستقیما به همسرم بگن
    وقتی مادرم میگه همسرم هم احترام میذاره به حرف و هم برای رد کردنش اگر نظرش منفی باشه قاعدتا باید یه دلیل منطقی بیاره
    به هر حال من این وسط تحت فشار قرار نمی گیرم

    تصمیم رو هم واقعا میذارم خودش بگیره
    اگر هم بگه نه اعتراضی نمی کنم چون میدونم در شرایطی که یه بزرگتر تماس گرفته حتما ایشون با دلایل منطقی داره میگه "نه"
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  11. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 29 آبان 96), بی نهایت (دوشنبه 29 آبان 96), صبا_2009 (دوشنبه 29 آبان 96)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1396-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد مرسی که کمکم میکنید همسرم مشاوره هم نمیاد میگه پول ندارم
    راستش خیلی از زندگی باهاش سرد شدم میگم این چه رندگی هست که من همه چیزو باید با دلهره و استرس بگم یا خواسته هامو با کلی درگیری فکری و شب نخوابیدن و فک کردن میگم و آخرش بازم قبول نمیکنه
    مطمئنم که انتخابم اشتباه بوده اما خیلی تلاش میکنم خوب باشیم با هم و مشکلاتمونو حل کنم اما نمیشه
    واقعا دارم اذیت میشم
    به نظر من خیلی سخته که هیچوقت خواسته هات برآورده نشن یا با دعوا و میانجی گری های بقیه قبول بشن
    واقعا پشیمونم که ازدواج کردم به من بگید چیکار کنم
    کلی تو کانالا و سایتا میچرخم اما هیچ راه حلی کمکم نمیکنه
    اینکه همیشه یه نفر بگه باشه و اون یکی کار خودشو بکنه برا من لا اقل خیلی بی انصافیه

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 96 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. بهترین راه حلی که به نظرم میرسه گفتگوست ... خیلی محترمانه و با محبت به نظرم با همدیگه صحبت کنید دلیلش رو بشنوید. تو هیچ خانه ای نیست که مشکلی وجود نداشته باشه اما حل مشکلات زن و شوهر بهترینش گفتگو بوده و هست به شرطی که به مشاجره کشیده نشه. طعنه و توهینی نباشه و منطقی باشه. شاید ایشون دلیلی داشته باشند برای توجیه کار خودشون.



    خانه هوشمند
    : 18:: 18:: 18:


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.