به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من بعد از شش ماه جداييجدا

    همدردي سلام
    اينبار اومدم اينجا تا واقعاً حس همدردي بگيرم نه مشاوره براي زندگي مشترك محكوم به فنا يي كه حدود ٥ ماهه دندون لقش رو كندم و انداختم دور
    اخرين پستمم تو اين سايت مربوط به روزي بود كه سر قراني جداشدم. من سر قران اون روز از اون اقا جداشدم در حضور دو شاهد تمام و كل كه شاهد عقدمم بودن( پدرم و پدر اون اقا) صبح روز بعد رفتيم پيش يه عالم ديني تا صدق كلام طلاق رو بگيريم با تموم بي شرمي دوباره در كمال خونسردي ارامش براي تصديق كلامش جلوي عالم ديني و شاهدها واژه طلاق رو با تموم قدرت و يه حس تنفر تكرار كرد باورم نمي شد اين همون مردي بود كه من چند سال از زندگيمو صرف عشق يك طرفه اش كرده بودم شوكه بودم وقتي واژه ها تو گوشم به طور وحشتناك تكرار مي شد به عربي و معنيش مي كردم براي خودم كه خاااك بر اون سرت ببين عاقبتت به كجا كشيد؟! بعدشم يه نامه از عالم مبني بر طلاق عرفي و كلامي كه روند قانوني طلاق رو با كمك پدرم تموم كرد.يعني هيچ اميدي به برگشت نبود عيچ
    شرايط خيلي بدي رو تجربه كردم حس شكست تو زندگي نگاه خانواده پدري كه از اولش با ابن ازدواج مخالف بودن و طعنه هاي عمه و عمو هام و شكايت و شكايت كاري اون بي چشم و رو كه سر جدا كردن شراكت تجاريش با داييم انجام داد اونقدر بي وحود بود كه زندگي و مشكل شخصي رو به دنيا ي كارش ربط داد و حرمت هارو شكست اون پرونده هنوزم بازه.
    عيد نوروز حالم داغون بود به خاطر من رفتيم سفر ولي اونقدر غرق افكار و غم بودم كه به هيچكس خوش نگذشت .. بعد از اون ساعات كاريمو بردم بالا تا افسرده تر نشم اغراق نيست اگر بگم از عيد نوروز تا اواخر خرداد روزانه ١٤ تا16 ساعت تو محيط كار بودم فقط به خاطر اينكه فراموشم بشه چه ظلمي به خودم و احساسم كردم . و اما اون بيً چشم ورو بلافااصله بعد از جدايي خانوادشو تحت فشار گذاشته بود كه بايد برام بياين خواستگار همون دختري كه دوستش دارم همون خانم همكلاسي قديمي و همكار با شنيدن اين خبر هرچي بغض داشتم تبديل به خشم شد مي ٣ بار خواب ديدم دارم مي كشمش و از خواب پريدم . كه اخرش دست عمشو گرفته بود برده بود خواستگاري دختره هم خيلي راحت گفته بود من خودشو دوست دارم و با خودش زندگي مي كنم برام مهم نيست خاتوادش مخالفاً و يا قبل زن داشته و اضافه كنم پشت سر من حرف زده بود كه اره زماني كه با زن اولش بوده درباره ي زندگيش مي دونستم و خودم پيشنهاد دادم جدا بشه ولي نمي دونستم هنوزم به خودم علاقه داره ! يعني ادم انقدر بي وجود كه خودش اعلام كنه من با مرد زن دار بودم و من بهش پيشنهاد دادم از زنش جدا شه ... در حالي كه همش دروغ بود از اول هم باهم ارتباط داشتن ...
    ٣ تير ازدواج كردن يه ازدواج خانوادگي در منزل پدري اون خانم كه فردي كه برام تعريف مي مرد مي گفت عمه هاش چنان مجلس رو گرم مي كردن كه انگار نه انگار پدر داماد رو به زور نشوندن تو مجلس!
    حس الانم فقط و فقط تنفره و بس نه حس عشق نه حس بخشش هيچ عصبي شدم رفتار هام تنده مي دونم حالم خوب نيست و نياز به مشاور دارم ولي نمي تونم .. ماه به ماه مي شه غير از خونه و محيط كار و دانشگاه جايي نمي رم شبا خوابم نمي بره و فقط خود خوري مي كنم ولي چيزي پيش پدر و مادرم بروز نمي دم خصوصاً پدرم كه خيلي غصه مي خوره وقتي منو مي بينه .. مادر بزرگم يه مورد رو براي ازدواج پيشنهاد داد كه اونقدر سرد برخورد كردم كه خودش از معرفي كردن اون بدبخت پشيمون شد.مادرم مي گه واگذارش كن به خدا ولي نمي تونم ازش بگذرم دنيا گرده ابمان دارم به خدايي كه بالا سرمه چون اون شاهد همه ي دل شكستن ها و گريه و تنهايي هاي من تو اون خونه كذايي بود. ولي ارومي ندارم يه چيزي تو وجودم اتيشم مي زنه داره ديوونم مي كنه . قران مي خونم اروم شم ولي نمي شم برام دعا كنين فراموش كنم گذشته رو خاموش بشه اين نفرت

  2. 2 کاربر از پست مفید z.f تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 23 مهر 96), بارن (یکشنبه 23 مهر 96)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام عزیزم

    6 ماه زمان خیلی کمیه که شما بخوای به حالت عادی برگردی.البته نباید به حس و حالت هم پرو بال بدی.زندگی گذشته تو هرچی بوده پرونده اش بسته شد.
    یک پیشنهاد بسیار مهم :
    همه راههای دسترسی ات به اون اقا رو ببند.هیچ خبری ازش دریافت نکن.اینکه ایشون ازدواج کرده و عمه اش رو برده خواستگاری و مجلسشون گرم بوده و ....هیچکدوم به شما دیگه ربطی نداره.هرچی بوده تمام شده.و اون اقا الان یک غریبه است.
    زندگی جریان داره و اون اقا این موضوع رو خوب فهمیده.چرا بشینه غصه بخوره؟رفته و ازدواج کرده .حالا شما بشینی غصه بخوری و روزهای زندگیت رو تلف کنی به نظرت چیزی درست میشه؟چیزی تغییر میکنه؟ادمی که نفرت در وجودشه اول از همه خودش رو نابود میکنه.
    اگر واقعا میخواهی به ارامش برسی حتما راهایی که منجر به خبر از سمت اون اقا میشه رو کاملا بببند.مطمئن باش هر خبری بهت برسه حالت رو خراب میکنه.بهت قول میدم اگر این رو رعایت کنی کم کم تا حداکثر 6 ماه اینده به ارامش میرسی.انشالله کم کم شرایط زندگی ات بهتر میشه.
    منم مثل تو بود حالم و شاید بدتر.ادمی که در عرض دو هفته 15 کیلو وزن کم کنه خودت تصور کن چه حالی داشته....فکر میکردم که ای وای بدبخت شدم و ....اما حالا میبینم چقدر خوب شد که اون تصمیم سخت رو گرفتم و الان میفهمم تازه همسر و زندگی یعنی چی..اگر منم زانوی غم بغل میکردم و از همه جا میبریدم قطعا بعد از یک مدت کارم به تیمارستان میکشید.اما همت کردم.تو هم همت کن و با توکل به خدا بلند شو.خدا به هرکسی به اندازه ظرفیتش مشکلات میده.شک نکن.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (یکشنبه 23 مهر 96), نادیا-7777 (یکشنبه 23 مهر 96), ملودی 94 (یکشنبه 23 مهر 96), Ye_Doost (یکشنبه 23 مهر 96), بالهای صداقت (دوشنبه 24 مهر 96), بارن (دوشنبه 24 مهر 96)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام عزیزم

    من متوجه نشدم شما به صورت قانونی هم جدا شدین؟

    شرایط الان شما کاملا طبیعیه و مطمئن باشین که از این مرحله هم میگذرید . فقط نمیدونم چه لزومی داره در جریان کارهای اون آقا و حرفهای بی ارزش خانومی که باهاش

    بوده قرار بگیرید.

    هر راهی که این خبرها رو به شما میرسونه ببندید.همینکه متوجه شدید اون آدم ارزش زندگی و دوست داشتن رو نداشته کافیه.

    و اینکه میدونین اون بدون هیچ عذاب وجدان و ناراحتی داره زندگی میکنه و شما که گناهی این وسط نداشتین دارین خودتون رو زجر میدین شاید باعث بشه به خودتون

    بیاین و از این حال و هوا بیاین بیرون.

    من تاپیک های قبلیتون رو تا حدی یادمه.چیزی که شما داشتین زندگی مشترک نبود.به امید خدا وقتی از این حال و هوا در میاین متوجه میشین این جدایی برای شما

    رهایی به معنای واقعی بود.چون شما نفعی توی اون زندگی نداشتین و در عوض باید درد و رنج و ناراحتی رو تحمل می کردین.

    کم کم شروع به انجام دادن کارهای کنید که میدونید حالتون رو بهتر میکنه.به خدا به معنای واقعی نزدیک بشین و باهاش حرف بزنید و حسش کنید.

    اگر امکانش رو دارین سعی کنید کارهای خیر انجام بدین و به بقیه کمک کنید.

    به امید خدا هر چه زودتر حالتون بهتر بشه و آماده برای یک شروع جدید بشید

  6. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (یکشنبه 23 مهر 96), ملودی 94 (یکشنبه 23 مهر 96), بارن (دوشنبه 24 مهر 96)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    طلاق اولش سخته اما بعداز مدتي زندگي به روال عادي بر ميگرده .
    من خودم بنا به پاره اي از مشكلات از همسر سابقم جدا شدم اما به يك ماه نخورد كه روال زندگيم به روال عادي برگشت .
    بهتون توصيه ميكنم كه كلا به زندگي سابقتون و همسرتون و خاطراتش فكر نكنيد . من خودم با خودم قرار گذاشتم كه هر بار به زندگي سابقم فكر كردم صلوات بفرستم و خودم جريمه نقدي كنم(براي هر بار فكر كردن دوهزار تومن جريمه)تو مدت يك سال و خورده اي نزديك 1/5جريمه شدم .
    شما هم به روش خودتون . خودتون جريمه كنيد اينطوري تو ضمير ناخودآگاهتون ديگه به اين موضوع فكر نمي كنيد.
    همسر سابقتون ديگه مثل يك غريبه هست من جاي شما بودم به جاي احساس تنفر و انتقام براشون آرزوي خوشبختي مي كردم .(من خودم شخصا براي همسر سابقم آرزوي خوشبختي كردم.)

    براي ازدواج مجدد هم اگه شرايط سنيتون اجازه ميده صبر كنيد تا مورد مناسب پيدا بشه.
    ویرایش توسط sia518 : یکشنبه 23 مهر 96 در ساعت 22:22

  8. 2 کاربر از پست مفید sia518 تشکرکرده اند .

    ملودی 94 (یکشنبه 23 مهر 96), بارن (دوشنبه 24 مهر 96)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامz عزیز.تاپیکات بیشتر شبیه یه درام تلخ بود.بعضی جاهاشو که میخوندم بغضم میگرفت.همین الانشم قلبم داره چنگ میشه.یه رمانی بود به اسم بوسهءتقدیر،زندگیت هیچ شباهتی به اون داستان نداره ولی همونقدر قلب ادم رو فشار میده.
    من بارها وبارها وبارها بهم ثابت شده تحصیلات وخانواده ءخوب داشتن صرفا نمیتونن باعث خوشبختی بشن.برای خوشبخت شدن ما نیاز به اموزش داریم.که متاسفانه هم مدرسه هم خانواده از بار این مسئولیت شونه خالی میکنن.از نوشته هاتون خیلی راحت میشه فهمید که شما وهمسرسابقتون چقدر شبیه هم بودین.بزرگترین نقطهءمشترکتون هم غرور بوده.به نظرم تو تمام اون مدتی که داشتین باهم زندگی میکردین همسرتون هم همون حس شما رو داشتن.شاید ایشون هم منتظر یه جرقه بودن ولی خوب همچنان شما سرد بودین.
    البته اگه قبل از این جدایی میتونستم براتون بنویسم قطعا خیلی حرفهابرای گفتن داشتم ولی خوب الان دیگه فایده ای نداره.اون چه که مسلمه شما باتوجه به لول اجتماعیه خوبی که دارین میتونید ازدواج خوبی داشته باشین.اما به نظرم قبلش کمی برای خودتون وقت بذارید.زن بودن خیلی ترفند داره.از نوشته هاتون برمیاد خیلی سرد هستین.اینو بدونید باحلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه.گفتن این که من عاشق شوهرمم اون رو مجنون نمیکنه.منم تا حالا هیچ کسی اشکم رو ندیده.واقعا کسی ندیده ها.جز شوهرم.اونم تو اغوشش.بهترین جای دنیا برای اشک ریختن یک زن اغوش همسرشه.نیاز زن رو کوچک نمیکنه بلکه مردش رو بزرگ میکنه.به همسرایندت حتما ابراز نیاز کن.نه فقط مالی .نه.هر نیازی که بتونه بهش حس سلطه بده.دوس دارم بیای اینجا واز ازدواج خوبت بگی.خودتو بساز.یه زن خوب‌.اینو بدون زنهای زیادی بودن که بدون قیافهءخیلی خوب بدون تحصیلات بالا تونستن قلب همسرشون رو تسخیر کنن.به نظرم بهتره به دور وبرت بهتر نگاه کنی.الگو بردار.صرفا نه یه شخص واحد.از هرکس بهترین خصلتشو بردار.گذشتهءتو تموم شده.الان فقط یه تجربه ست.بی خوده اگه بگم فراموشش کن چون فراموش نشدنیه.امابه خودت قول بده خوشبخت بشی.وقتی به خوشبختی رسیدی دیگه لازم نیست فراموشش کنی چون دیگه برات وجود نداره.حتی نمیتونی به یادش بیاری.

  10. کاربر روبرو از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده است .

    بارن (شنبه 13 آبان 96)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از من بپرس تا بگممممم این ادم چنان به دست و پات بیفته که خودت شاخ دربیاری...
    خدایی که من میشناسم سخت تاوان میگیره اونم درباره دل شکستن سخت

  12. کاربر روبرو از پست مفید نیم پز تشکرکرده است .

    Erica (شنبه 13 آبان 96)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    دوست خوبم شرایطت رو درک می کنم
    برای زن دوم اون مرد بدترین مجازات همین داشتن همسر توئه ببین اینو کجا.و کی بهت گفتم حسرت زندگی کذایی کسی رو نخور
    همسر منم بعد از طلاق سریعا ازدواج کرد با کسی که دوست دختر خاله اش بود و توی مراسم عقد ما حضور داشت
    برای تحقیق هم خانواده دختره به خود ما زنگ زدن و پدرم هم حقایق رو بهشون گفت و گویا با تموم مخالفت خانواده اش خود دختره اصرار کرده و عقد کرده بودن.
    با اینکه من تمام راه های ارتباطی از سمت اون ها رو بستم ولی تا اونجا خبر دارم که دختره تو تنهایی خودش زایمان کرده و شوهر بی مسئولیت سابق من توی یک ماه حتی نرفته بوده بهش سر بزنه و یا اینکه صاحب خانه ای که خونه اش رو ازش واجاره کرده بودن تمام وسایلشون رو ریخته بوده بیرون به این دلیل که یک سال پول اجاره نداده بودن !!! من که خیلی خوشحال شدم خداییش می گم چرا تموم غم و غصه ها برای دل من باشه ؟؟؟؟
    کسی که زیر پای شوهر سابقم نشست با اینکه پدر من تموم واقعیات رو به پدرش گفت که اون دیگه مثل من توی دام نیوفته ولی خودش کرد و خودش خواست و چه تاوانی بهتر از این ؟؟؟؟
    اگر کسی مرد شما را دزدید هیچ انتقامی بهتر از این نیست که بگذارید نگهش دارد مردان واقعی هرگز دزدیده نمی شوند.
    البته خدا اون دختر رو خیرش بده که شوهر بی مسئولیت من رو از چنگم در اورد و به من یه خوشبختی و آرامش و یه زندگی عالی هدیه داد

    از من به شما نصیحت :
    تمام راه های ارتباطی رو ببندین
    شوهر سابق من از آشنایان نزدیک بود و من هر کسی که در موردشون حرف می زد رو یه خط قرمز دورش می کشیدم اینطور خودم در آسایش بودم چون حقیقتا هر چیزی که به گوشم می رسید تا مدتها اعصاب و روانم رو به هم می ریخت

    بعضی وقتا بعضی ادم ها تو زندگی ما میان به این دلیل که به ما ثابت کنن لیاقتمون خیلی بیشتر از این چیز هاست
    این کتاب رو حتما بخون خیلی کمکت می کنه "کتاب چطور به اینجا رسیدم از باربارا دی انجلیس " این کتاب واسه بازسازی من خیلی کمکم کرد واسه همین به همه پیشنهاد می کنم بخوننش
    http://www.rozbook.com/how-did-you-get-this-book.html

  14. 3 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 13 آبان 96), نادیا-7777 (یکشنبه 14 آبان 96), بارن (شنبه 13 آبان 96)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 مهر 97 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1396-7-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 90 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    تنها درمان کننده این شرایط خوده خوده خودتـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی...
    منو امثالم هرچقد هم صحبت کنیم باید خودت تصمیم نهایی رو بگیری.
    قبول دارم عشق بی انتهایی رو پاش ریختی. راستی گفتی عشق یک طرفه این عشق از طرف شما بوده یا اون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با یکی از دوستان که گفتن بذار اون زن همسرتو برداره بره کاملا موافقم. چراغی که برا تو نور نداشت برا بعد تو هم روشنی نمیده.
    یه روز بشین با خودت خلوت کن از اول تا تهش رو مرور کن تا همین روزی که ازدواج کرده.... حالا یا همه رو بنویس یا با یه کاسه اب حرف بزن.... میدونم شاید بخندید به حرفم اما اثر داره. اگه نوشتی بعد تموم شدن حرفات اون دفتر یا کتابچه ک نوشتی رو اتیش بزن یا ببر بندازش تو یه رودخونه اب با خودش ببره. اگه با کاسه اب حرف میزدی بریزش داخل یه گلدون. نفس عمیقی بکش و بگو تموم شد.
    عزیزم کار زیاد اصلا هم خوب نیست.
    برای خودت تفریح بذار.... برو گردش... یه مدت کوتاه برا خودت مشخص کن تا حالت بهتر شه. وقتی بهتر شدی. خودتو بساز.... یه موقعیت عالی با یه اشنایی عالی. البته گفتی مادربزرگتون کسی رو معرفی کرده باید اینو بدونی ک شما یه بار قبلا شکست خوردی نباید تکرارش کنی.
    این بار با دل نه با عقل تصمیم بگیر یه زندکی برا خودت بساز که اون حسرتتو بخوره.... که همه جا اسمت به گوشش برسه حسرتت به دلش بمونه. یه موفقعیت بزرگ...
    برای ادم ها وقت بذار اما دیگه خودتو نذار.... از تک تک این روزا استفاده کن. بایدبلند شی عزیزم ما هرقدم صحبت کنیم تا خودت نخوای هیچی عوض نمیشه. بلند شو از یه جایی شروع کن. اینو یادت باشه فقط تو نیستـــــــــــــــــــــ ـی که تو این شرایطی من اینجا زنهایی رو میبینم با کلی درد بین همینا بچرخ ببین بعضیاشون چقد محکم شدن. چقد با اراده شدن ..... یادت باشه خودت باید خوشبختی رو به خودت هدیه کنی... از همین الان شروع کن. بیچاره بابات چه گناهی داره؟ لبخن بزن به خودت برس برو باشگا تفریح.... به خدا نزدیکتر شو بهت قول میدم بهترینارو. جذب میکنی. موفق شی

  16. کاربر روبرو از پست مفید dr-samira تشکرکرده است .

    بارن (شنبه 13 آبان 96)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
    چه نکوتر آنکه مرغی زقفس پریده باشد

  18. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (یکشنبه 14 آبان 96)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    اشتباه پشت اشتباه

    * اشتباه کردید که تحقیق نکرده و به صرف شناختن خانواده ها ازدواج کردید و نه شناختن کسی که قراره باهاش ازدواج کنید.
    * اشتباه کردید که می دونستید قبلا کسی دیگه رو دوست داشته ولی اهمیت ندادید که هنوز هم علاقه داره یا خیر؟
    * اشتباه کردید که همون شب اول با اولین نشانه های خطر به خانواده تان چیزی نگفتید. خودتان هم اقدام جدی و عملی نکردید.
    * اشتباه کردید که متوجه نشدید/شدید که حتی بعد از ازدواج عاشق کسی دیگه است و بازهم ادامه دادید.
    * اشتباه کردید که متوجه نشدید برای ایشون نه فقط جاذبه ندارید بلکه دافعه دارید. ازتون خوشش نمیاد و میخواد از سر وازتون کنه.
    * اشتبه کردید اجازه دادید راحت جدا بشه و شما همه بارهای ضرر رو به دوش بکشید.

    از همه بدتر هنوز هم
    * اشتباه می کنید بهش فکر می کنید.

    خودتون رو از گذشته خلاص کنید تا بتونید آینده داشته باشید. با این همه احساس خشم و تحقیر شدگی بیجا، یا نمی تونید کسی رو دوست داشته باشید و ازدواج کنید یا مجددا ازدواج اشتباه دیگه ای انجام میدید.

    اگر همانطور که گفته بودید دوشیزه هستید حتما از پزشک قانونی گواهی بگیرید و شناسنامه تان رو هم اصلاح کنید. (ابدا توصیه نمی کنم در آینده به خواستگاران تان دروغ بگید)

    با وضعیت جسمی (دوشیزه بودن) و موقعیت خانوادگی، تحصیلی و اجتماعی که دارید بگذارید اون دوران براتون فقط یک کابوس تمام شده و عبرت باشه، همین و نه بیشتر.

    موفق باشید

  20. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    بارن (یکشنبه 14 آبان 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاييدم کن وگرنه مي ميرم
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 تیر 92, 11:17
  2. با مادر شوهر کنار بياييد
    توسط صبا_2009 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:41
  3. هرگز از ماه عسل عشق بيرون نياييد
    توسط حنان در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 آبان 87, 21:47
  4. بياييد "قدردانی" را تمرين كنيم
    توسط erfan25 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 مهر 87, 16:17
  5. تاييد مدير همدردي
    توسط honarmand در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: جمعه 27 اردیبهشت 87, 01:53

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.