به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 مرداد 98 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,009
    سطح
    17
    Points: 1,009, Level: 17
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با رفتارهای خودخواهانه همسرم مشکل دارم😕

    سلام من ۲۷سالمه و همسرم ۳۴سال سن داره،یک ماهه عروسی کردیم و یک سالو نیم نامزد بودیم،ازدواجمون سنتی نبود،اما فرهنگ خانواده ها مشابه،سطح مالی همتراز،من شاغلم همسرم شغل آزاد داره و هردو دارای مدرک کارشناسی از نظر ظاهری هردو در یک سطح و خوب
    درطول این یکماه که ازدواج کردیم رفتارهایی میبینم که آزارم میده و باعث دلسردی من شده
    همسرم خیلی نسبت به من بیتفاوته،از صبح تا شب سرکاره شبم میاد یه‌شام باهم میخوریم بعد اون همسرم دائم پای تلویزیونه و سیگار میکشه و اصلا حواسش به من نیست
    هروقت میخام هرچیزی بخرم باهام مخالفت میکنه و همش میگه برای چی میخای؟؟؟شبا من بخاطر اینکه صبح برم سرکار مجبورم زود بخابم اون بدون اینکه براش مهم باشه به فیلم دیدنش ادامه میده و من تمام این یکماه رو تنها خابیدم
    شبا تا دیر وقت بیداره پای تلویزیون ازاونور صبحا تا ظهر که من از سرکار میام خابه من که میام زود میره مغازه تا شب،رفتاراش همه انفرادیه مثلا هروقت خوراکی میخوره برا خودش تنها حاضر میکنه
    من الان یک ماهه مریضم اصلا براش مهم نیست امشب میگفت مگه بچه ایخودت برو دکتر من چیکار دارم تورو ببرم دکتر...این رفتارا طبیعیه؟؟؟
    مثلا ما برای اولین بار که خاستیم بریم ماه عسل دوست نداشت تنها باشیم یکی غز دوستاشو آورد....نمیدونم چیکار کنم باهاش؟؟؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام عزیزم بنظرم همسرت هنوز به زندگی مشترک عادت نکرده
    با روش مهربان و زبان خوش قانع اش کن
    مثلا بگو مریض شدم آقاییم یا سایه سرم منو میخاد ببره دکتر
    و یا رفت چایی بیاره بگو واسه منم بیار
    بعد یه مدت عادت میکنه نگران نباش فقط به مرور عادتش بده با تو بودن یکم زمان میبره اما درست میشه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 مرداد 98 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,009
    سطح
    17
    Points: 1,009, Level: 17
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی همدم نمایش پست ها
    سلام عزیزم بنظرم همسرت هنوز به زندگی مشترک عادت نکرده
    با روش مهربان و زبان خوش قانع اش کن
    مثلا بگو مریض شدم آقاییم یا سایه سرم منو میخاد ببره دکتر
    و یا رفت چایی بیاره بگو واسه منم بیار
    بعد یه مدت عادت میکنه نگران نباش فقط به مرور عادتش بده با تو بودن یکم زمان میبره اما درست میشه
    آخه اول زندگی من دیدم که همه مردا اشتیاق دارن،ذوق دارن ولی همسر من اصلا...تا حالا نشده یه شاخه گل به من بده...یا مثلا ازبیرون بیاد بگه اینو برات خریدم ...فقط خوراکی میخره برام....کلا درطول دوران نامزدی هم یکبار نشد منو سوپرایز کنه ....این بی هیجانیش کم کم داره انرژی منم میگیره و منو افسرده میکنه

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 مرداد 98 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,009
    سطح
    17
    Points: 1,009, Level: 17
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کس دیگه جواب منو نمیده؟؟؟

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوست عزیز منم تا چندماه اخیر همسرم کارش آزاد بود و من شاغل و کارمند..یه جورایی واقعا آزارم میداد رفتاراش..اینو میخام بگم که بعضی چیزایی که گفتی رو منم تو همسرم میدیدم و واقعا اذیت میشدم ولی حس میکنم این طبیعتع این زندگی هاس..یعنی خانمی که مثل من و شما مجبوره صبح زود پاشه بره سرکار و باید شب زود بخابه صد در صد دچار چنین بی تفاوتی از جانب همسری که دوست داره شب تا دیر وقت بیدار باشه و او اون ور تا لنگ ظهر بخوابه به خاطر شرایط کاریش میشیم...تفاوت همسر من با همسر شما این بود که شبا وقتی تازه ساعت ده میومد و تا یازده شام میخورد تازه توقع داشت من با روی گشاده در خدمتش باشم درصورتیکه من از شش صبح بیدار بودم و واقعا نای نشستن هم نداشتم وقتی هم که بچه اومد دیگه هیچ..نمیدونم این حس مشترکی بود که منم تا سالها تجربه کردم...مدیریتش سخته واقعا حقیقتش اینه که من نتونستم خیلی هم سعی کردم ولی واقعا نمی شد زندگی و ساعت کاری اون به من نمخیورد بماند که در حال حاضر همسرم مغازشو فروخت تا بره سرکار اداری و رفت ولی اون شرکت ورشکست شد و حقوقی بهش نداد بعد از یه ماه اومد بیرون و الان بیکاره...و من همچنان شاغل به همراه یه فرزند که یه جورایی تمام مسئولیتش با منه...سعی کن کدیریت کنی روابط رو تا سردی برات به ارمغان نیاره

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 مرداد 98 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,009
    سطح
    17
    Points: 1,009, Level: 17
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abs نمایش پست ها
    دوست عزیز منم تا چندماه اخیر همسرم کارش آزاد بود و من شاغل و کارمند..یه جورایی واقعا آزارم میداد رفتاراش..اینو میخام بگم که بعضی چیزایی که گفتی رو منم تو همسرم میدیدم و واقعا اذیت میشدم ولی حس میکنم این طبیعتع این زندگی هاس..یعنی خانمی که مثل من و شما مجبوره صبح زود پاشه بره سرکار و باید شب زود بخابه صد در صد دچار چنین بی تفاوتی از جانب همسری که دوست داره شب تا دیر وقت بیدار باشه و او اون ور تا لنگ ظهر بخوابه به خاطر شرایط کاریش میشیم...تفاوت همسر من با همسر شما این بود که شبا وقتی تازه ساعت ده میومد و تا یازده شام میخورد تازه توقع داشت من با روی گشاده در خدمتش باشم درصورتیکه من از شش صبح بیدار بودم و واقعا نای نشستن هم نداشتم وقتی هم که بچه اومد دیگه هیچ..نمیدونم این حس مشترکی بود که منم تا سالها تجربه کردم...مدیریتش سخته واقعا حقیقتش اینه که من نتونستم خیلی هم سعی کردم ولی واقعا نمی شد زندگی و ساعت کاری اون به من نمخیورد بماند که در حال حاضر همسرم مغازشو فروخت تا بره سرکار اداری و رفت ولی اون شرکت ورشکست شد و حقوقی بهش نداد بعد از یه ماه اومد بیرون و الان بیکاره...و من همچنان شاغل به همراه یه فرزند که یه جورایی تمام مسئولیتش با منه...سعی کن کدیریت کنی روابط رو تا سردی برات به ارمغان نیاره
    ممنونم از پاسختون...

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abs نمایش پست ها
    دوست عزیز منم تا چندماه اخیر همسرم کارش آزاد بود و من شاغل و کارمند..یه جورایی واقعا آزارم میداد رفتاراش..اینو میخام بگم که بعضی چیزایی که گفتی رو منم تو همسرم میدیدم و واقعا اذیت میشدم ولی حس میکنم این طبیعتع این زندگی هاس..یعنی خانمی که مثل من و شما مجبوره صبح زود پاشه بره سرکار و باید شب زود بخابه صد در صد دچار چنین بی تفاوتی از جانب همسری که دوست داره شب تا دیر وقت بیدار باشه و او اون ور تا لنگ ظهر بخوابه به خاطر شرایط کاریش میشیم...تفاوت همسر من با همسر شما این بود که شبا وقتی تازه ساعت ده میومد و تا یازده شام میخورد تازه توقع داشت من با روی گشاده در خدمتش باشم درصورتیکه من از شش صبح بیدار بودم و واقعا نای نشستن هم نداشتم وقتی هم که بچه اومد دیگه هیچ..نمیدونم این حس مشترکی بود که منم تا سالها تجربه کردم...مدیریتش سخته واقعا حقیقتش اینه که من نتونستم خیلی هم سعی کردم ولی واقعا نمی شد زندگی و ساعت کاری اون به من نمخیورد بماند که در حال حاضر همسرم مغازشو فروخت تا بره سرکار اداری و رفت ولی اون شرکت ورشکست شد و حقوقی بهش نداد بعد از یه ماه اومد بیرون و الان بیکاره...و من همچنان شاغل به همراه یه فرزند که یه جورایی تمام مسئولیتش با منه...سعی کن کدیریت کنی روابط رو تا سردی برات به ارمغان نیاره

    اینجور که میگید نیست کلا به روابط شما با همسرتون برمیگرده ... من از 7 صبح تا 4 بعد از ظهر سرکارم همسرم تا 10 شب در طول روز همدیگرو نمیبینیم ولی هنوز تو این یک سال و خورده ای بیاد ندارم شبی بدون همدیگه خوابیده باشیم . اگه منم هیچی نگم همسرم به هیچ عنوان قبول نمیکنه .. حتی اگر ظهر هم خونه باشیم باید باهم بریم بخوابیم .. اینا به روابط زن و شوهر ربط داره ... ممکنه یوقتایی خیلی خسته باشیم ولی همدیگرو نادیده نمیگیریم .

    شما روابط جنسی دارین ؟ روابط عاطفی تون چطور ؟ زمانی که همسرت تی وی میبینه شما سمتش میری ؟
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.