باسلام و احترام خدمت دوستان گرامی.
ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید. من هیچکسو ندارم کمکم کنه. نا امیدم نکنین.
داستان خودم رو بصورت خیلی خلاصه میگم.
------------
حدود سه سال پیش برای اولین بار در دانشگاه عاشق دختری شدم و رابطه دوستی عاطفی برقرار کردم (نمیدونستم این راه درستی نیست) و بعد از یکسال شکست عاشقی عاطفی خیلی سنگینی خوردم.
حدود یکسال پیش دوباره خودم به دختری دیگر علاقمند شدم و با خانواده به خواستگاری اش رفتم و جواب منفی گرفتم.
------------
حدود دوماه پیش ایندفعه از طریق شخصی دختری به من معرفی شد و ازش خوشم اومد و به اتفاق خانواده به خواستگاریاش رفتیم.
حرفامون رو زدیم و دیدیم که تفاهم داریم و همه چیز خوب است.
چندین جلسه تحت نظارت خانواده هامون به بیرون رفتیم و رفت و آمد کردیم. همه چی خوب بود.
حالا چندروز پیش مادر اون دختر خانم زنگ زد به ما و گفت ما از روی صداقت میگیم که دخترمون بیماری رودۀ تـحریـک پـذیر دارد و بخاطر استرس و موارد عصبی هست.
پدر من بعد از شنیدن این قضیه فاز مخالفت برداشته و میگه نمیخوام اذیت بشی در آینده و این بیماری خوبی نیست.
توی این چندجلسه که بیرون رفتیم فهمیدم که این دختر خانم حسابی به من علاقمند شده و من اصلا دلم نمیخواد دلشو بشکونم.
از طرفی خودم هم بهش علاقمند شدم اما فکر نمیکنم به اندازهی اون باشه و چون قبلا مواردی برام بوده شاید بتونم راحت تر باهاش کنار بیام.
حالا به نظرتون من چیکار کنم؟ به نظرتون حرف پدرم منطقی هست؟
مگه بیماری اون دختر خانم دست خودش بوده؟؟ مگه اون نباید حق زندگی کردن داشته باشه؟؟ گناهش چیه؟؟
بخدا دیشب تاحالا بهم ریختم و همینطور اشک به چشام میاد. هیچکسو ندارم یکم باهاش دردو دل کنم. چرا باید این اتفاقات برای من بیوفته؟ چرا من اینقدر بدبختم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)