به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بر سر دوراهی در مورد شغل و زندگی با همسرم...

    سلام دوستان
    خواهش میکنم بیاید و نظرتون رو بگید
    خیلی به راهنمایی تون نیاز دارم

    تو تاپیک قبلی م درمورد مشکلاتم با همسرم حرف زدم (مشروب قلیون،؛ محل زندگی، فرهنگ و ...)

    اینم گفتم که تو تهران یه شغل خوب داره قطعی میشه واسم... و تصمیم بر این شد که بعد از قطعی شدنش بیام تهران و اگر همسرم اومد که فرصت دوباره بدم به زندگیمون و اگر نیومد جدایی....
    و گفتم فعلا برمیگردم خونه مون تو شهرش. تا رابطه مون رو یکم بهتر کنم تا بلکه بتونم راضیش کنم به تهران اومدن. الانم اومدم و اینجا پیشش هستم...

    دوستان یه اتفاق جدید افتاده ... من چندماه قبل، قبل از اینکه مسایلمون خیلی حاد بشه آزمونی رو شرکت کردم واسه همین شهر همسرم و همینجایی که الان زندگی میکنیم و امروز نتیجه ش اومد که قبول شدم.... البته مصاحبه ش مونده هنوز.... چیکار کنم.... به همسرم هنوز نگفتم... دیشب اصلا نخوابیدم از بس فکر کردم... اگه همسرم بفهمه کاری میکنه که همین جور بشه و اون یکی که تو تهرانه رو نرم...

    میخوام فعلا بهش نگم که قبول شدم

    این شغل هم به خوبی همون شغلیه که تو تهران داره جور میشه. (با این تفاوت که این سازمان سر خیابونمونه تو این شهر)

    من قرار بود شغل رو بهونه کنم که شاید راضی بشه بیاد باهام تهران. اما حالا اگه اینو متوجه بشه دیگه دلیلم برای تهران رو از دست میدم و نمیذاره اونو برم......

    اینجا شاید اگه کار کنم، حالم یکم بهتر بشه.. اما بقیه مسایلمون چی؟
    البته تو تهران هم بقیه مسایلمون قرار نیست کاملا حل بشه... اما امیدوارم بودم وقتی از این محیط بریم شاید یکم بهتر یشه...


    باید تصمیم بگیرم...
    بین تهران زندگی کردن و کار کردن ( با همسرم یا بدون همسرم که با احتمال 95 درصد بدون همسرم، با شناختی که ازش دارم عمرا بیاد)

    یا ایتجا زندگی کردن و کار کردن با همسرم (باوجود سایر مسایلی که داریم)


    بدجوری گیر کردم......
    ویرایش توسط یاسمن.س : چهارشنبه 05 مهر 96 در ساعت 11:31

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام یاسمن بانو بهتون تبریک میگم بخاطر قبول شدن تا انجام مصاحبه و قطعی شدن به همسرت چیزی نگو چون من کسی رو میشناختم که تو ازمون قبول شده بود حتی مصاحبه هم داد ولی اخرش یکی رو با سهمیه جاش فرستادن و اون رو رد کردن.
    منظورم اینه که اون شغلی رو که صد در صد قطعی شد رو بچسب

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون masamasa ی عزیز به خاطر پاسختون
    بله هنوز اینی که تو شهر همسرمه قطعی نشده
    اما شغل تهرانم تقریبا قطعی شده و ففط یه مرحله کوجیکش مونده.
    اصلا بهش نگفتم که اینجا قبول شدم. جون در اون صورت تهرانو نمیذاره برم.
    مادرعزیز، میس بیوتی عزیز لطفا بیاید و نظرتون رو بگید.
    به نظرتون مصاحبه ی این شغلو برم؟ )همونی که تو محل زندگی فعلی و شهر همسرمه.

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 07:50]
    تاریخ عضویت
    1396-7-05
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    335
    سطح
    6
    Points: 335, Level: 6
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یاسمن بانو سلام عزیزم
    من تاپیکهای قبلی شما رو دنبال کردم
    به نظر من این مصاحبه رو هم برو چون یک درصد ممکنه کار تهرانت خدای نکرده درست نشه...
    ولی خواستم بگم توی یکی از تاپیکهات گفته بودی:
    «ایشون تمایلی به تغییر نداره اصلا و منطقی ترین راه بنظر خودم هم جداییه. اما دلم میخواست «تلاش آخرم برای تهران اومدنش» رو بکنم و اگه نشد بعدش دیگه راهی نمی مونه واسم...»


    این حرف قشنگت یادت نره یاسمن جان... آخرین تلاشتو بکن عزیزم...

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام یاسمن جان

    رفتن به مصاحبه هیچ اشکالی نداره . بهتره بری ولی همسرت رو در جریان نزار. کار خوبی کردی بهش نگفتی. اگر یکی از شغلها رو قبول شدی که تکلیف مشخصه و اگر هر دو رو قبول شدی اون وقت باید تصمیم بگیری.

    داشتن شغل تو اون شهر باعث میشه جداشذنت سخت تر بشه چون اگر شرایط تغییر نکنه و تصمیم به جدایی بگیری طلاقت با از دست دادن شغلت همزمان خواهد بود و تحملش کمی سخت تر هست من این رو تجربه کردم . یعنی بخاطر طلاق شغلم رو هم از دست دادم و یک سال بیکار بودمو با وجود اینکه پس انداز کافی داشتم و از نظر مالی مستقل بودم ولی خود از دست دادن شغل همراه با اضطرابی هست که وقتی با طلاق همزمان میشه تحملش کمی مشکله.

    در ضمن فکر نکن اگر شاغل باشی مشکلاتت کم خواهد شد اتفاقا با وجود خلق و خوی همسرت فکر نمیکنم احترام چندانی برای شغلت قایل بشه و دردسرهایی برات ایجاد خواهد کرد. پول خودش برای خانمی که شوهری با اعتماد به نفس پایین داره مشکل ساز میشه. مردهای ضعیف ییشتر وقتها از پیشرفت همسرشون نگران میشن و سعی میکنند مانع پیشرفت و استقلال خانم بشند. در حقیقت میدونند انچه که خانمشون رو مجبور به تحمل شرایط ناگوار میکنه ناتوانی و ناچاری هست حالا این ناچاری میتونه مالی و خانوادگی یا روحی و روانی و یا فرهنگی باشه.

    منتظر تصمیم گیری هات هستم. ما رو بی خبر نگزار. موفق باشی.

  6. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    میس بیوتی (یکشنبه 16 مهر 96)

  7. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    یاسمن جان ، عزیزم ، باز هم می گویم همه چیز به خودت بستگی داره
    شوهرت چه اینجا باشه ، چه بیاد تهران ، چه برید یه سیاره دیگه ، همین خصوصیات اخلاقی رو داره ، اگرچه محیط نیز بر آدم ها تاثیر می گذارد ، اما این تاثیر اون قدری نیست که بتونه به سرعت تمام خصوصیات منفی شوهرت رو از بین ببره
    تو باید خودت تصمیم بگیری که در هر شرایطی بتوانی آرامش داشته باشی و از زندگی ات رضایت داشته باشی
    ببین عزیزم توی پرانتز دارم بهت می گم ، شرایط مشابه شما رو هم از نوع دیگرش من هم داشتم ، این قضیه که شما اول راهی ، من تا آخرش رفتم ... توی شهر شوهرم ، دارم کنار همسرم و فرزندانم زندگی می کنم ، همین جا هم سر یه کار خوب می رم ، توی شهر وجه و آبرو اعتبار دارم ، غم و غصه و مشکلات زندگی هم دارم ... یه مدت خیلی طولانی هم درگیری داشتم با خودم که آیا برگردم به تهران ، اونجا برم سرکار ، و پدر و مادر و همه بستگانم هم در کنارم باشم ، یا اینکه همین جا بمونم ... واقعا خیلی سخته ، من حتی با اینکه انتقال به کلان شهر هم ممنوع هست ، به خاطر شرایطم ، انتقالی ام هم جور شد ...یه جور تعارض داشتم با خودم .. چقدر هم اومدم اینجا مشاوره گرفتم ... راهکاری که آموختم این بود
    همه معایب و مزیت های اینجا بودن رو با توجه به شرایطم بنویسم === از همه نظر (عاطفی-خانوادگی-مالی-اقتصادی- اجتماعی و...)
    همه معایب و مزیت های اینکه برم تهران رو با توجه به شرایطی که پیش رو خواهم داشت بنویسم
    یه مدتی وقت بگذارم و مرتب لیستم رو بررسی کنم ، بالا و پایینش کنم
    بعد هر کدوم رو بر اساس الویت های خودم رتبه بندی کنم و نمره بدم ، توی همین مرحله هم باز باید فرصت داد ، زمان داد تا تصمیماتی که گرفته میشه لحظه ای و مقطعی نباشه بلکه با توجه به همه جوانب باشه
    بعدش در مجموع ببینم کدوم قسمت بیشترین نمره را آورده است و طبق همون عمل کنم
    این لیست رو هم نگه دارم ، تا هر وقت دچار تردید شدم بهش نگاه کنم و دلایلم رو دوباره مرور کنم


    نسبت به شش هفت سال پیش که من تصمیم گرفتم ، خیلی اتفاق ها برایم افتاد ، خیلی وقت ها از غم و غصه ناراحتی ،اذیت می شدم.... در کنارش هم خیلی لحظه های خوب و ناب و پر از آرامش رو هم تجربه کردم .. در مجموع رضایت نسبی دارم از تصمیمی که گرفتم ، چون در شرایط من با توجه به ویژگی های خودم این تصمیم برایم بهترین بود


    حالا شما هم خودت رو بسنج ، خواهش می کنم ، ازتون حداقل یک بار مزایا و معایب رو برای خودت بنویس .. بسنج و حلاجی اش کن ....

  8. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    صبا_2009 (دوشنبه 10 مهر 96)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه دوستای خوبم به خاطر راهنمایی های دلسوزانه شون ممنونم

    yas عزیز ممنونم عزیزم به خاطر همدلی هات.

    مادر عزیز ، بله دلم میخواد که مصاحبه رو برم و بعد تصمیم بگیرم. اما اگر در مرکز استان باشه از اونجایی که خیلی دوره (3ساعت راهه)، نمیتونم تنهایی برم و اگر قرار باشه به همسرم نگم شاید مجبور بشم نرم مصاحبه رو. چون متوجه میشه... اما کاش حداقل تو تهران باشه تا بتونم برم... اما حدس میزنم که تو استان باشه... در اون صورت درصورتی میتونم برم که بهش بگم... مگه اینکه بهش بگم خارج از ظرفیت دعوتم کردن و جزو اصلی ها نیستم.. (گرچه با توجه به نمره م میدونم که نفر اول این شهر شدم!!!!)

    بقیه صحبت هاتون هم درسته عزیزم. قبول دارم.

    بال های صداقت عزیز
    به خاطر اینکه تاپیکم رو میخونید و نظر میدید خیلی ممنونم عزیزم. چقدر خوبه که نسبت به تصمیم که سالهای پیش گرفتید رضایت دارید دقیقا حس هایی رو که شما داشتید رو منم دارم.. دقیقا یه نوع تعارض... چشم، حتما کاری که گفتید رو انجام میدم و این نکات رو واسه خودم می نویسم... همسرم از وقتی که برگشتم داره سعی میکنه بهتر باشه، باهام مهربون تره، بیشتر بهم اهمیت میده، در کل الانم که محرمه و مشروب هم نمیخوره مشکل خاصی نداریم با هم، کلا من با دقت به خودم این رو متوجه شدم که با اخلاقا و رفتاراش میتونم کنار بیام و مشکل بزرگ زندگیمون که باعث میشه احساس ناامیدی کنم و ازش دور بشم مشروب خوردنشه و همچنین محل زندگیمون. یعنی اگر این دو حل بشن میتونم نسبت به زندگیم رضایت داشته باشم.

    این رو هم دقیقا میدونم که به قول شما حتی اگه بریم یه سیاره دیگه هم زندگی کنیم شوهر من همین آدمه. اما اگر تهران زندگی کنیم با اون یه مشکلم(مشروب خوردنش) راحت تر میتونم کنار بیام...

    درمورد اینکه گفتید معایب و مزایای مثلا تهران رفتن رو بنویسم، کاش میدونستم که همسرم 100 درصد نمیاد تهران و یا مثلا ممکنه که بیاد، اونموقع راحت تر میتونستم تحلیل کنم و تصمیم بگیرم...

    اما خب در هرموردی باید جوانب کاری که فکر میکنم احتمالش بیشتره رو درنظر بگیرم... مثلا میدونم که به احتمال زیاد نمیاد...

    فک میکنم اگه خودش تنهایی تصمیم میگرفت شاید همراهیم میکرد. اما عاملی که خیلی رو تصمیمش تاثیر میذاره خانواده ش و مخصوصا پدرش هست. که بنظرم به هیچ عنوان اجازه ندن پسرشون ازشون جدا بشه...


    کاش راهی بود تا میتونستم راضیش کنم...

    ویرایش توسط یاسمن.س : سه شنبه 11 مهر 96 در ساعت 11:51

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای خوبم

    اومدم تا یکم باهاتون درد و دل کنم . به راهنمایی ها و همدلی هاتون نیاز دارم

    دوستان من منتظر جواب نهایی و قطعی شدن کارم هستم...

    اما میخوام از حسی که الان دارم باهاتوم حرف بزنم.... الان کنار همسرم هستم، یعنی خونه مون تو شهرهمسرم.. خیلی سعی میکنه بهم محبت کنه و بهتر باشه و بهم توجه کنه... اما من خیلی ذهنم پریشونه... دست خودم نیست... شکی که بهش دارم داره خیلی اذیتم میکنه...با اینکه الان چیزی پیش نیومده که شک کنم... اما همش یاد اتفاقات قبلی میفتم... یاد حرفایی که تو اون فیلم مسافرت خارجیش زده بود (تو تاپیک قبلیم همه رو توضیح دادم.)، یاد وقتی که اومدم خونه دیدم ک.ا.ن.د.و.م کم شده و گفت دادم به دوستم... یاد دروغی که گفت دیسکو نرفتم اما رفته بود... ( و بعد که فهمیدم گفت 10 دقیقه بیشتر نموندیم و اومدیم بیرون و تازه دیسکوش اصلا از اونا نبود )

    چیکار کنم؟ واقعا وقتی بهشون فکر میکنم دیوونه میشم... چطوری مطمعن بشم آخه... من اگه مطمعن شم حتی یک بار، اینکارو کرده یه لحظه هم نمی مونم کنارش... اما واسه همه اینها دلیل میاره و انکار میکنه و قسم میخوره که هیچ خطایی نکرده..

    من خیلی بهش اعتماد داشتم میگفتم هرکاری بکنه این کارو نمیکنه چون همیشه تو حرفاش به شدت از خیانت بیزاری میکنه و میگه تنها چیزیه که نمیشه بخشید... اما همش فکرای بد میاد تو ذهنم.. میگم شاید وقتایی که من اینجا نبودم و تهران بودم... یا مثلا تو مسافرت خارجیش مشروب زیاد خورده یا تو حال خودش نبوده... این حسم رو چندروز پیش بهش گفتم... ناراحت شد و گفت مگه تا حالا دیدی من وقتی مشروب میخورم از حال خودم در بیام؟ فک میکنی اینقدری میخورم که خودمو نشناسم؟ من تو اون حال نمیذارم کسی حتی بهم نزدیک بشه چه برسه به ...

    نمیدونم... خیلی حس بدیه... شک کردن و اعتماد نداشتن بدترین حسیه که تو یه زندگی میتونه باشه....

    حتی اینکه محبتهاش زیاد شده همش میگم شاید کاری کرده و عذاب وجدان داره...
    آخه من از کجا مطمعن بشم... از خدا میخوام اگه چیزی بوده هرچی زودتر مطمعن شم...

    اصلا فک نمیکنم ادمی باشه که اینکارو بکنه.. اما تو این مساله که شاید یه بار نتونسته خودش رو کنترل کنه یا خطایی کرده باشه شک دارم....


    حتی درمورد اون بیماری زگیل تناسلی هم احساس میکنم خودشم فک میکنه از این راه گرفته اما از گذشته ش... و قبل از ازدواجمون... این رو به من نمیگه مستقیم... اما من حس میکنم اینجوری فک میکنه...

    دوستان همین مساله هم آزارم میده( بعد بیماریش فهمیدم که قبلا روابطی داشته ) همش به این فک میکنم که درسته گذشته بوده و من نبودم، اما خب من که اینجوری نبودم... من که به کسی اجازه ندادم حتی دستش بهم بخوره...

    و این رو بهم بگم که خیلی واسه فرق میکنه اگه بدونم روباط گذشته ش مثلا با کسی بوده که دوستش داشته یا مثلا روابط آزادی بوده که با خیلی ها داشته... گرچه اصل قضیه توی هردو مورد بد و زشته، اما این ها خیلی با هم تفاوت دارن. با تصور کردن بدترین حالت، میخوان نظرتون رو درمورد این سوالم بگید:
    به نظرتون کسی که تنوع طلبی رو تجربه کرده قبل از ازدواج، میتونه تا اخرعمرش به یه نفر وفادار باشه؟

    گرچه همیشه خودش از گذشته ش به عنوان یه اشتباه بزرگ یاد میکنه(با دختری دوست بوده و باهاش قصد ازدواج داشته و به خاطرش جلوی خانواده ش می ایسته.. حتی یک ماه خونه رو ترک میکنه... اما بعدها خودش پشیمون میشه و منصرف میشه. فک میکنم دختره با کس دیگه ای بوده یا همسرم یه چیز بدی رو درموردش متوجه میشه. اینا رو ناخواسته متوجه شدم وقبلا نمی دونستم.
    همیشه میگه کاش خیلی وقت پیش تو رو دیده بودم.. کاش زودتر اومده بودی تو زندگیم.. گذشته من یه اشتباه بزرگ بوده...

    اما من چطوری با این همه حس بد کنار بیام؟ حتی نسبت به گذشته ش هم حس های بد دارم. میدونم که نباید کنکاش کنم و مهم باشه واسم... اما همش میگم کسی که تو گذشته روابطی داشته میتونه همیشه پایبند باشه به زنش؟
    و اینکه با این اتفاق هایی هم که پیش اومده نسبت به الانشم بدبینم و میگم نکنه خیانت کرده باشه بهم....

    این فکرا شبا تا صبح از سرم بیرون نمیره... ناخوداگاه میبینم دارم اشک میریزم... حتی وقتی میخوابم کابوسشو می بینم...

    چیکار کنم دوستان

  11. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام
    دوست عزیز شما با خیلی بدتر از خیانت کنار اومدید چرا فکر می کنید خیانت (اون هم از جانب همسر شما که هم روابط متعدد را تجربه کرده و هم مشروب می خوره وهم سفر تنهایی خارجی رفته ) یک غول بی شاخ و دم تر از اونهاست؟

    اشتباه خیانت رو خیلی بزرگ تر از از سایر اشتباهات همسرتون ندونید.

    اتفاقا خیانت برای خیلی ها قابل هضم تر از مسایلی است که شما در رابطه با همسرتون به مدارا رسیده اید.

    بالهای صداقت چندین بار گفتند بدترین حالت رو در نظر بگیرید ، فرض کنید همسر شما خیانت هم کرده است حالا تصمیم بگیرید که چه تصمیمی برای زندگی تون می خواهید بگیرید؟

    اتفاقا همسر شما اگر خیانت هم کرده باشد نوع کتمان ایشان نشان می دهد نمی خواهد زندگی با شما وشما را از دست بدهد و آن نیز مانند مشروب خوردنش فقط از روی هوس ولذت های آنی وزود گذر است.

    اما باید در نظر داشته باشید که از لحاظ جسمی در روابطتون باید احتیاط کامل را داشته باشید واین رو در نظر داشته باشید که در ادامهباید بیشتر مراقب سلامتی تون باشید.

    مهم اینه که آیا در کنار چنین همسری آرامش دارید و آیا نیازهای اساسی تون رو همسرتون پاسخگو هست و این هم نه آیا ماندن در این زندگی چقدر برای رشد و تعالی خودتون از دیدگاه کمال گرایانه می تونه مفید باشه.
    گاه در میان علف های هرز گل های رشد می کنند که بر همه کشش ها ی منفی اطرافش مبارزه کرده و سر از خاک بیرون می زند معمولا این گل ها از نوع نایاب هستند. اما گل های معمولی ممکنه نتونند مبارزه کنند درنتیجه دچار کم آبی می شوند و زود خشک می شوند.

  12. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Shayeste (شنبه 15 مهر 96), ترنم بهاری (شنبه 15 مهر 96)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بی نهایت عزیز
    ممنون به خاطر پاسختون

    درمورد اینکه گفتید بدتر از خیانت رو تحمل کردید، از نظر خودم اینطور نبوده و هیچکدوم از مشکلاتی که داشتیم رو نمیتونم با خیانت مقایسه کنم... درسته مشروب میخوره و این از مشکلات خیلی بزرگیه که باهاش دارم... اما تقصیر خودمه که خوب تحقیق نکردم و این رو بعد از عقد متوجه شدم.. و این رفتارش هم در اثر محیط و پدریه که داشته... اینحا آدم های سرشناس و مهمشون هم تو مراسما مشروب میخورن و اصلا واسشون یه کار ناپسندیده و زشت نیست، باید بیاید اینجا زندگی کنید تا درک کنید چی میگم.... بله من خیلی سخته واسم پذیرشش... خیلی غصه میخورم وقتی اینکارو میکنه.. ازش دور میشم .. بیزار میشم... اما سعی میکنم خودم رو با بعضی از رفتاراری دیگه ش آروم کنم... مثل نماز خوندناش... دعاهایی که بعد از نماز میکنه و با خدا حرف میزنه... بعضی از رفتارهای خوبی که داره... محبت هایی که بهم میکنه... اینا باعث میشن یکم آروم بشمم...

    اما خیانت رو از همه مسائلی که تا حالا داشتیم جدا می دونم... اگه مطمعن بشم اینکارو کرده هیچوقت تحمل نمیکنم.. چون اون موقع وفادار بودنش بهم و دوست داشتنش و محبت ها و ابراز علاقه هایی که بهم میکنه هم میره زیر سوال.


    بله حرفای شما رو قبول دارم که میگید بدترین حالت رو درنظر بگیرید و فرض کنید که خیانتم کرده و بعد تصمیم بگیرید. اما باید بگم که اگه بدونم که خیانت

    کرده صددرصد جدا میشم و اگر بدونم اینکارو نکرده با وجود مشکلات دیگه مون زندگی میکنم (اگه بیاد تهران) و بقیه مسائلمون رو می پذیرم و تلاش میکنم

    برای بهتر شدن زندگی مون.

    اما درصورتی که خیانت بوده باشه حتی اگه بیاد تهران، حتی اگه مشروب نخوره، به هیچ وجه حاضر نیستم زندگی کنم و جدا میشم. حسم رو تونستم بگم

    بهتون؟؟؟ منظورم اینه که وقتی مطمعن نیستم خیانت کرده یا نه، اگر بدترین حالت رو درنظر بگیرم و بگم اینکارو کرده، تصمیمم این خواهد بود که جدا بشم

    ازش.. اما اگر نکرده باشه و اینطوری نباشه چی؟؟؟
    ویرایش توسط یاسمن.س : یکشنبه 16 مهر 96 در ساعت 13:54


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.