سلام دوستان. من از عید امسال تصمیم گرفته بودم رابطم رو با پدرم بهبود بدم (شاید بعضیاتون بدونین پدرم چه مشکلاتی داره). این بهبود رابطه خیلی خیلی خوب پیش میره و البته چون من خواهان تغییر هستم بیشتر بار و قدم برداشتنا از طرف منه اما اصلا برام مهم نیست و ناراضی نیستم. ینی خیلی وقتا عذاب می کشم اما به روی خودم نمیارم و خودمو به آرامش دعوت می کنم. خیلی از مشکلاتمون رو حل کردم الان می خوام این مشکلی که ازش میگم رو حل کنم. میرم سر اصل قضیه:
پدرم اصلا اهل حموم رفتن نیس. رعایت بهداشت فردی نه تنها براش مهم نیس بلکه اگه رعایت کنه منتیه بر سر بقیه! اگه یه مرد بدون مشکل اعتیاد و مشروب و سیگار یه بار در ماه حموم نره معلومه چه وضعی پیش میاد حالا تصور کنین پدر من هزار جور آت و آشغال مصرف می کنه.
من کاملا درمونده شدم چجوری باید راضیش کنم بره حموم و به بهداشت فردیش برسه و اهمیت بده. ورد زبونشم شده میرم حموم سرما می خورم! میگم پدر من قربونت برم شما برو حموم من بخاری روشن می کنم گرم بشی (چله تابستون!!!)، موهاتو سشوار می کشم خشک بشه لباس گرم میارم واست نمیذارم سرما بخوری اما خدا شاهده این التماسارو به در و دیوار کنم به حرف میان که هیچ صدا و عکس العملی از پدر من در نمیاد. اگر هم گیر زیاد بدم و پاپیچ بشم میگه نمیرم که نمیرم! چرا تو این خونه همش حرف حرف تو باشه؟!!!!میگه به من میگی بو میدی! ...من که ضایعش نمی کنم بگم پیف پیف! هزار بار میگم قربونت برم برو حموم نمیره آخرش میگم پدرم چن روزه نرفتی بدنت عرق کرده. منی که واسه همه چی یه راه حلی پیدا می کنم الا دو روزه حالم بدجوری گرفته س و درمونده شدم.
همیشه اعتقاد دارم آدم باید برای خودش نظافت کنه اما تو این مورد که پدرم میشینه تو هال و تلوزیون میبینه و اصلا نمیشه تو هال نفس کشید میگم خدایا اگه یکی سر زده در خونه رو بزنه من چه خاکی به سرم بریزم؟ مهمون نمیگه این چه بوئیه؟ نمیگه این زن و دختراش تو این خونه چیکار می کنن که خونه بوی آشغال میده؟!.
بدتر از این: برادرای کوچیکترم هم الگوی رفتاری والد همجنسشون که پدرم باشه رو کپی می کنن. من باید دونه دونه بهشون بگم تو رو خدا لطف کنین برین حموم! (برادرام بعد از کلی حرف زدن بلاخره راضی میشن و قانع اما خدا می دونه چه انرژی از من گرفته میشه). اونام میگن سرما می خوریم. یا میگن مرد همیشه حموم نمیره یا میگن ما هفته پیش حموم بودیم!!!
چن روز پیش پدرم و با التماس فرستادم حموم (ساعت ۲ شب میره حموم! کسانی که با فرد معتاد سر و کار داشتن می دونن چرا همه کارا می مونه واسه بعد از نصف شب.) فرداش دیدم همون بو میاد. آخرش کلی فک کردم و به مامانم گفتم. اونم گفت پدرت که میره حموم فقط سرشو میشوره!. یه عمو هم دارم که خدا به حق پنج تن ازش نگذره. میاد خونمون به پدرم حرفای منفی میزنه. میگه منم حموم نمیرم! (دروغ میکه). میگه ببین جوراب منم پاره س! یه عمه هم دارم که خودش و دختراش میان میگن مبادا پدرتون بره حموما. سرما می خوره!!!! (من دیدم عمه م تو مسائل نظافت و پاکیزگی چه بلایی سر شوهرش میاره اما وقتی به ما میرسه میگه اصلا نذارین پدرتون بره حموم!)
دوستای عزیزم خواهش می کنم کمکم کنید. الان دلیل ازدواج نکردن من ۹۰ درصد به خاطر پدرم و رفتارای منحصر به فردشه. فردا شریک زندگی من پاش باز بشه به خونمون نمی فهمه چی تو خونه می گذره؟! خودش آقایی کرد درک کرد این موضوع رو، پدر و مادر و خواهر و برادرشم درک می کنن؟!
لطفا کمکم کنید ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)