به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با مادر شوهر بد اخلاقم چه کنم؟ احساس افسردگی می کنم.

    با سلام خدمت دوستای عزیزم.من جدیدا عضو این سایت شدم و از مطالب آموزندش خیلی استفاده کردم و به نظرم رسید که منم مشکلم رو مطرح کنم و از مشاوره ی دوستای عزیزم استفاده کنم.
    من ۲۶ ساله هستم و همسرم ۳۶ و دو سال هستش که ازدواج کردیم.من و همسرم مشکل خاصی با هم نداریم و تنها مشکلمون مادر ایشون هستن. مادرشون خیلی آدم بد اخلاقی هستن و با این اخلاقشون زندگیمونو خیلی تحت تاثیر قرار دادن.از من انتظار دارن که هر روز برم پیششون و خونواده ی خودمو محل نذارم و فقط به ایشون توجه کنم.اگه چند روز نرم باهام خیلی بد برخورد می کنن تحویلم نمی گیرن و تیکه می اندازن.راستشو بخواین منم چون تو این چند وقته خیلی اذیت شدم سعی کردم که دفعات رفتنمو کم کنم چون این طوری خیلی آرامش دارم.هر موقع میرم پیششون تا چند روز حالم بده و همش با خودم کلنجار میرم و شایدم ناخواسته شوهرمو اذیت می کنم ولی خوب چه کنم دست خودم نیست..دفعه ی آخر که خونشون بودیم یکی از دوستای من و همسرم به من تلفن کردن که خونه ما بیان.ما هم مجبور شدیم خداحافظی کنیم و زود به خونمون بریم.به خاطر این مادرشوهرم خیلی عصبانی شدن چون که می خواستن که ما شام رو اونجا باشیم. و با همسرم بحثشون شد ولی من خواستم از دلشون در بیارم گفتم که شما شام تشریف بیارین منزل ما دور هم باشیم.ولی قبول نکردن و تقریبا هرچی دلشون خواست به بنده تحویل دادن و به دوستم توهین کردن وگفتن که تو از ما ارث می بری باید با ما صمیمی باشی(واقعا نمی دونم چه ربطی داشت ).
    و بعد از این موضوع با اینکه من باردار هستم حالمم خیلی بده و اصلا نمی تونم از خونه برم بیرون ایشون حتی یه تلفنی هم نزدن که حالم رو بپرسن و تقریبا سه ماه هستش که بی خبریم با اینکه پنج دقیقه خونمون با هم فاصله داره.
    ببخشید اگه متنم طولانی شد خیلی دلم پره ازشون.می خواستم راهنماییم کنین چه رفتاری باهاش در پیش بگیرم؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان کسی نیست راهنماییم کنه؟به کمک نیاز دارم واقعا نمی دونم چیکار کنم؟ اصلا دلم نمی خواد من پیشقدم بشم چون احساس می کنم خیلی خودمو کوچیک می کنم؟ تا کی می تونم در مقابل بی احترامیش سکوت کنم؟ البته آخرین بار خیلی سرد باهاش برخورد کردم و همین سرد برخورد کردنم باعث شد با همسرم قهر کنه( واقعا نمی دونم اون بیچاره چه گناهی داره) البته همسرم رفت و از دلش درآورد ولی همچنان با من قهر تشریف دارن سر این موضوع ساده.البته بی احترامی و توهینای مادرشوهرم خیلی زیاده این مورد فقط یه نمونش بود.واقعا درمونده شدم.البته چون اخلاقم یه جوری هست که به خانوادم بروز نمیدم که اونا ناراحت نشن ولی خودم دارم داغون میشم.به همسرم هم که میگم (البته می دونم نباید شکایت خانوادشو بکنم )میگه حالا این دفعه رو تو زنگ بزن حالش رو بپرس.ولی اصلا دلم نمی خواد اینکارو کنم.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب لالن سه ماهه ندیدیش دیگه چه مشکلی داری. راحت باش زندگیتو بکن. خودت دلت واسش تن شده ایا

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون نیم پز جان
    درسته که الان سه ماهه ندیدمش ولی هر صبح که از خواب پا میشم یاد توهین ها و تحقیرای مادر شوهرم می افتم تا شب که می خوابم.خیلی ذهنم رو درگیر کرده، میگم چرا باید اینقد یه نفر بی عاطفه باشه که حتی یه تلفنم نکرده بعد به خودش که می رسه انتظار داره هر روز برم ببینمش.مطمینم اگه این کارو من انجام می دادم رسوای عالمم می کرد.

    - - - Updated - - -

    درسته که الان سه ماهه ندیدمش ولی هر صبح که از خواب پا میشم یاد توهین ها و تحقیرای مادر شوهرم می افتم تا شب که می خوابم.خیلی ذهنم رو درگیر کرده، میگم چرا باید اینقد یه نفر بی عاطفه باشه که حتی یه تلفنم نکرده بعد به خودش که می رسه انتظار داره هر روز برم ببینمش.مطمینم اگه این کارو من انجام می دادم رسوای عالمم می کرد

    - - - Updated - - -

    درسته که الان سه ماهه ندیدمش ولی هر صبح که از خواب پا میشم یاد توهین ها و تحقیرای مادر شوهرم می افتم تا شب که می خوابم.خیلی ذهنم رو درگیر کرده، میگم چرا باید اینقد یه نفر بی عاطفه باشه که حتی یه تلفنم نکرده بعد به خودش که می رسه انتظار داره هر روز برم ببینمش.مطمینم اگه این کارو من انجام می دادم رسوای عالمم می کرد

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید من عجله داشتم و غلط املایی....
    ترنم جان تو از رفتا مادر شوهر ناراحتی درسته؟ یعنی اینکه اون حرکاتی رو انجام میده که تو اذیت میشی سه تا راه داری
    1- مثل اون رفتار کنی باهاش درگیر بشی فکرتو درگیر کنی و انرژیتو بذاری روش
    2- کاملا ازش دوری کنی و مجبور شی بده بشی و خودتو جدا بگیری و به مرور شوهرتو حساس کنی
    3- درایت به خرج بدی خودتو در معرض رفتارهاش قرار ندی و روابطتتو باهاش کنترل کنی
    احترام خودتو نگه داری تو عروسی نه دختر طرف و عروس فقط وظیفه داره احترام مادرشوهرشو نگه داره و در روابط اون و پسرش مداخله منفی نکنه
    روابط تو با خانوادت دوستات و بقیه افراد اجتماع به خودت و همسرت ربط داره نه هیچکس دیگه.. سعی کن مث یه شخص سوم به این قضیه نگاه کنی یه خانمی که ازدواج کرده واسه دیدن دوستاش از یه نفر غیر از شوهرش اجازه یا مشورت میگیره .. چه احساسی داری؟
    رفت و امد به اندازه یه عروس کافیه
    چی بهت بگم؟ بگم وای چه مادرشوهر هیولایی؟ نه اونم یه ادمه وقتی به یه ادم اجازه بدی ازت سواستفاده میکنه پس بهش اجازه سواستفاده نده موضع نگیر و بحث نکن درباره دلخوریات زیاد به شوهرت نگو ... البته نذار کاملا بی خبر باشه ولی مث یه مقصر باهاش حرف نزن ...
    دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه

  6. کاربر روبرو از پست مفید نیم پز تشکرکرده است .

    ترنم۲۱۷۰ (چهارشنبه 22 شهریور 96)

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام
    من حدسم اینه که زیادی خودتو درگیر قضاوت دیگران میکنی.

    فکر میکنم اگر دیگران و قضاوتشون زیادی برامون مهم بشه یه جورایی هر چند خیلی خفیف اما برای خدا شریک قائل شدیم و کم کم خودمون هم مثل دیگران میشیم و در واقع درگیر بازی های روانی همدیگه میشیم و این بازیا ادامه داره و توقعات و ...
    پیشنهاد من اینه که هم خودت رو در نظر داشته باش و هم به جا و درست به دیگری محبت کن اما نه به خاطر اینکه اگه نکنم ناراحت میشه یا فلان امتیاز و از دست میدم بلکه ببین کار خداپسندانه و انسانی و وجدانی چیه و اون طور رفتار کن.
    اینطوری به مرور هم توقعات بیجای اطرافیان برطرف میشه و هم وجدان خودت راحت است چون بر اساس راستی و درستی و رضایت خدا رفتار کردی.

    ان شاالله که با آرامش و سلامتی دوره بارداری را طی کنید.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
    ویرایش توسط zolal : سه شنبه 21 شهریور 96 در ساعت 21:31

  8. 3 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 25 شهریور 96), فرشته اردیبهشت (شنبه 01 مهر 96), بالهای صداقت (یکشنبه 26 شهریور 96)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نیم پز جان حرفات رو قبول دارم و همیشه خیلی حواسمو جمع می کنم که رفتار خاصی نکنم تا باعث سو برداشت بشه ولی طرف مقابل اگه بخواد خیلی راحت می تونه یه چیزی ازش برداره و به راحتی یه شری درست کنه.یه مثال می زنم من وقتی میرم اونجا سعی می کنم که کمتر حرف بزنم تا سو تفاهم پیش نیاد مثلا تلویزیون تماشا می کنم و ... با این روش ایشون بهونه اشون اینه که اصلا با ما گرم نمی گیره صمیمی نمیشه و...اگه برم باهاشون صحبت کنم و به اصطلاح گرم بگیرم شروع می کنن به گفتن این که عروس فلانی این کارو برا مادرشوهرش می کنه و ... تو هم باید از اون یاد بگیری مثل اون باشی من درستت می کنم و از این حرفا.یا مثلا وقتی اونجا هستم بعد غذا خوردن سعی می کنم ظرفا رو بشورم و تا حد امکان آشپزخونه رو تمیز کنم ولی راضی نمی شن هیچ موقع میگن عروس فلانی غذا رو هم درست می کنهیعنی عملا هر کاری می کنم یه حرفی ازش در میاره که اذیتم کنه.یا مثلا یه بار اومده بود خونه ما چند نفری هم مهمون داشتیم یهو برگشت جلو مهمونا گفت که به نظرم بی حیا و بی شرفه هر زنی که بخواد از مردش تو خونه کار بکشه با این کارش می خواد اونو خورد کنه.هر موقع هم به همسرم میگم ایشون میگه که تو اگه هر روز بری ببینیش این موضوع ها پیش نمیاد مامانم فقط می خواد تو هر روز بهش سر بزنی.واقعا درمونده شدم.
    Zolalجان حرفای شما هم کاملا صحیح هست ولی واقعا دیگه نمی تونم حتی یه ذره بهش محبت کنم یعنی اصلا ته دلم راضی نمیشه از بس که با حرفا و کاراش منو رنجونده.درسته که باید بی تفاوت باشم ولی توی اون لحظه و اون موقعیت واقعا جز خود خوری کاری از دستم برنمیاد چون با توجه به اخلاقش اگه یه حرفی بزنم یه دعوای خیلی بزرگ درست میشه عملا باید ساکت بمونم.همیشه میگم ایشالا اون یکی عروسش مثل خودش باشه.اینم بگم که تو فامیل خودشون با یکی دو نفرشون رابطشون خوبه با بقیه قطع رابطه کرده.مثلا بیست ساله با برادر خودش قهر تشریف دارن.

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از دوستان عزیز کسی هست کمکم کنه؟

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو مهمونی . وقتی میری مهمونی ظرف نشور خواهشا نشور اشپزخونه هم تمیز نکن. اگه کسی کمک بخواد بهت میگه. الانم یه درد واسه خودت بتراش بگو نمیتونم سرپا بمونم. خیلی مهم بهش سر بزنی؟ خودتو بزن به مریضی با یه تماس سر و تهشو هم بیار
    ارزش خودتو حفظ کن که وقتی یه ظرف میشور صدبار بگن فلانی دستش درد نکنه ظرف شست.
    یه ظرف میشور کمرددر بگیر دستات بسوزه بچه لگد بندازه اگه لازمه سردرد شو و اینا رو برشون بگو که بدونن
    دخترجان کار مفتی بی ارزشه ... میفهمی چی میگم؟
    یه دردسر واسه خودت بتراش که وقت نکنی خونه مادرشوهرت بری هرچی که میتونی
    بیکار نباش شده کل زندگیتو بندازی بیرون بشوری اما بیکار نباش
    اقا من کار دارم.... وای زن بیچاره ام از صب تا شب مشغوله. اصلا و ابدا و هرگز گلایه به شوهرت نکن کاری کن که مادرشوهرت گلایه کنه و شوهرت جوابشو بده. مثلا یه کار برای شوهرت بکن. چه میدونم روابطط با شوهرت چطوریه یه کار بکن که شوهرت بدونه سرت خیلی شلوغه
    اصلا هرروز برو دکتر
    بابا خودتو بذار جای یه غریبه فک کن یه عروس اویزون از نظر خانواده شوهر چطوریه اون کارا رو نکن . ببین یه زن با کلاس و سر شلوغ چه شکلیه . اون شکلی شو میفهمی ایااااااااااااا

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 96 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم میدونی مشکل چیه؟ میگه هر موقع میری خونه مامانت اینا،باید خونه ما هم بیای.چند وقت پیش یکی از فامیلاشون از شهر دیگه اومده بود مهمون،ما هم فرداش رفتیم به دیدنشون.جلوی مهموناشون خیلی خیلی بد برخورد کردو خیلی تیکه انداخت و اصلا محل نذاشت میدونی چرا؟؟؟؟؟ چون باید همون روزی که اومدن باید می رفتیم نه فرداش. فک کن با این آدم چه جوری میشه تا کرد از هر حرکتی یه حرفی در میاره خیلی خستم کرده.
    اصلا آدم این مدلی تو عمرم ندیدم نمی دونم پدرشوهرم چه جوری این همه عمر تحملش کرده؟
    نیم پز جان رابطه ام با شوهرم خوبه ولی همیشه دعواهامون سر مادرشه بدون استثنا.همیشه میگه اگه تو زود زود بری ببینیش همه چی حل میشه و دیگه تیکه نمی اندازه.خیلی خوش خیاله بنده خدا
    یه بار از شرکت شوهرم اینا شامپو و صابون و ... دادن منم چون تو خونه داشتم گفتم بدم به مادرشوهرم من که لازم ندارم.می دونی دفعه بعد که منو دید چی گفت؟؟؟؟؟؟ گفت دستت درد نکنه شامپویی که دادی خیلی خوب بود موهای سگمون رو باهاش شستم.
    واقعا با این موجود نمی دونم چه جوری تا کنم؟ دیونه ام کرده.ببخشید که سر شما رو درد میارم ولی تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که بیام و اینجا بنویسم هم خودم خالی بشم هم از شما دوستای عزیزم راهنمایی و مشورت بگیرم.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.