سلام مطلب زیر که توسط ستاره به صورت خلاقانه ای تهیه شده است، به لحاظ غنی بودن از مفاهیم عمیق ، عینا در ذیل می آورم. با تشکر فراوان از ایشون:
نوشته اصلی توسط setarehسلام به همه
ای کاش بتونیم راهی برای درک واقعی معنا و مفهوم دوست داشتن یا عشق(این کلمه مقدس) پیداکنیم.اری معنای واقعی عشق نه تنها تفاهم بلکه یکی شدنه.اما چگونه؟؟؟به راستی چگونه می توان حق مطلب را دراین مورد ادا کرد؟حال اگر بخواهیم این معنا رو در ازدواج پیگیر باشیم.واقعا باید چگونه عاشق بود .و چگونه عشق ورزی کرد؟راهش چیه؟ابزارش چیه؟از کی بیاموزیم؟ چه تدابیری بیاندیشیم که این عنصر پاک الوده نشه ؟چه پیش گیری هایی می شه انجام داد ؟با چه واکسنی می شه واکسینه اش کرد؟ منبع تقویت کنند ه کجاست ؟و.....
اگه دوستان خوبم اجازه بدن تجربه فردی خودمو بگم . من تو این سالها به یه نکته پی بردم که می شه با عشق تو قلب سخت ترین ادما نفوذ کرد. می شه سر سخت ترین اونها رو مثل موم تو دست نرم کرد . دو نفر اگه بلد باشند باغبونی کنند و از نوزاد عشقشون خوب پرستاری کننداون موقع هست که می تونند تا ابد عاشق هم باشند وخوش و خرم زندگی کنندو رشد کنند. اما این کار خیلی هزینه برمی داره و خیلی هم اسون نیست!!!!.گاهی باید در این راستا باغبون بود و علفهای هرز را هرس کرد. گاهی پرستا ر بود و موقعی که عشقمون تبداره تاصبح به بالینش بیدار موند. گاهی نگهبان شب بود تا صبح پلک روی هم نگذاشت و اجازه نداد کسی به این حریم تجاوز کنه. گاهی باید اشپز بود و اش پرروغن برای تغذیه ی عشق پخت. گاهی مانند دلقک شد و برا ی این که عشق خوابش نبره لباسهای مسخره پوشید. گاهی باید مثل بچه باهاش همبازی بشی .گاهی باید هنرمند بشی و تابلوی قشنگی به یاد موندنی براش بکشی.گاهی باید معمار بشی و قسمت هایی که لازم داره رو تعمیر کنی.گاهی بایدمهندس بشی و نقشه های قشنگ برای اینده و وسعت دادن به عشق طراحی کنی. گاهی باید پست چی بشی و هرروز پیامهای عاشقونه براش ارسال کنی .گاهی باید موسیقی دان بشی و بهترین موسیقی رو براش بنوازی .گاهی شاعر بشی و براش غزل و قصیده بخونی گاهی باید خیاط بشی و لباسی از محبت بدوزی و تن عشقت کنی .گاهی باید ارایشگر بشی و بشینی و خوب عشقتو بزک کنی و زیباترش کنی و..............
«معاشقه و عشق ورزی شاید عمیق ترین و اغنا کنند ه ترین احساس انسانی می باشد.به هنگام معاشقه و عشق ورزی فاصله و جدایی میان ما و معشوق ازمیان برداشته شده و انچه تجربه می شود نه تنها فراتر از لذت و نزدیکی و صمیمیت مطلق است ،بلکه تجربه ی درهم امیختن با معشوق است.دراین حالت به ناگهان خلقت و تمامی هستی ،معنا و مفهوم پیدا می کنند و ما در می یا بیم که چرا و برای چه این جا روی این کره ی خاکی هستیم.انگاه همه هستی بسیار ساده و قابل فهم می شود.اری دوست داشتن و عشق ورزی نیز موهبتی جز این نیست.شاید تنهادلیل خیالبافی ها ،رویا پردازی ها و جستجوی بی وقفه تمامی انسان ها به دنبال همسر ایده ال یا همان گمشده ی همیشگی نیز تنها تجربه لحظاتی از این حالت «بودن»است .جهان و جهانیان این رویای ما را با فیلم ها ،کتابها،روزنامه ها ،مجلات نمایش های تلویزیونی ،اگهی های تجارتی و تبلیغاتی نیز تشویق و تایید می کنند .تمامی این عوامل تنها حاوی و دربردارنده ی یک پیام برای ما هستند :«زندگی عشق و دیگر هیچ» .
عشق ورزی تجربه ای شگفت انگیز ،کامل ،ایده ال ،بی عیب و نقص و فراموش نا شدنی است.اما این واکنش خیال انگیز ما ،روی دیگری نیز دارد:طرد شدن و ترک شدن .حال باید چه تدبیری در این راستا اندیشید که عشق و دوست داشتن رو ی اول را بنمایاند؟
عاشق شدن چه اسان ،اما عاشق ماندن ،بسی مشکل است.همگی ما می خواهیم در عشق پایدار بمانیم و هیچ کداممان حاضر نیستیم از قبل برای شکست در عشق برنامه ریزی کنیم.
چرا خیلی ها عشق رو شروع می کنند و خوب پیش می رند اما بعداز مدتی این سوال تو ذهنشون میاد که که اون عشق اولیه چه شد کجا رفت؟
اول راه عاشق شدن بسیار ساده بود نه؟؟؟ان زمان اشتباه ،کاستی و خطا های معشوق همه گویی «ناز»و« جذبه »به نظر می امد.مثلا وقتی افکار و احساساتش را درمیان نمی گذاشت ،فردی متفکر جلوه می کرد.حال چه اتفاقی افتاده ؟ان خصوصیات «ناز»و»جذبه»به یک باره چرا و چگونه ناراحت و ازادهنده شدند؟چگونه هیجان و جاذبه ی فی ما بین به بی تفاوتی و کسالت بدل گشت؟چرا اعتماد و احترام متقابل به دل شکستگی و رنجش خاطر و انزجار بدل شد؟چرا و چگونه عشق اولیه به سردی گرایید و مرد؟
خوب خیلی هاا معتقدند که :این بسیار عادیه که رابطه ای بعد از گذشت سالها عادی و یکنواخت شود.و این غیر واقع بینانه است که همواره به میزان و شدت روزهای نخستین عاشق یکدیگر باشند.اما ایا واقعا باید اجازه داد ؟واز معجزه ی عشق باید غفلت کرد؟
نه باید این چنین گفت:عشق را باید ،باید ،بایدزنده نگه داشت.عاشق ماندن کاملا امکان پذیر است.پس باید سخت برروی این پروژه کار کرد.
چه رازهایی در این زنده نگه داشتن عشق نهفته است؟
*عاشق ماندن ،اموختن این است که چگونه درهمه حال عشق بورزیم.
*چنانچه هرگزنیاموزیم که عشق را به گونه ای اموزنده مورد استفاده قرار دهیم ،انگاه عشق ما را مورد استفاده قرار می دهد.
هفت عنصر اساسی عشق:
1- انرژی:عشق واقعی به ما انرژی جسمانی فذهنی ،احساسی و عاطفی خواهد بخشید.
2- شور و اشتیاق :رابطه ی شالم ،نگرش و برخوردی سالم تر و مثبت نسبت به زندگی درما می افریند.
3- هیجان و خوش بینی به اینده:هنگامی که عاشق هسنیم با هیجان چشم انتظار اینده ای شاد خواهیم بود.
4- اعتماد به نفس.و خود باوری:یک رابطه خوب و سالم اعتماد به نفس و خود باوری بهما خواهد داد.
5- سخاوت احساسی و عاطفی :هنگامی که عاشق هسنیم و احساس عشق می کنیم بهمراتب برایمان ساده تر است که دیگران را درغنای روحی خوود سهیم ساخته و انگاه احساس عشق و بخشندگی بیشتری می کنیم .
6- خودمان بودن:هنگامی که از طرف یک رابطه سالم حمایت می شویم ،راحت تر می توانیم در کنار همسرمان ،دوستان و دیگران«خودمان»باشیم.
7- راحتی روانی و احساسی:هنگامی که احساس عشق می کنیم ،با تمامی وجود ارام و قرار داریم .احساس عشق مارااز صلح و ارامش درونی سر شار ساخته و ارامش فکری و روحی به ما اهدا می نماید.
8- این هفت عنصر اساسی عشق دریک رابطه ی به راستی سالم و طبیعی با گذشت زمان خلق خواهد شد.عشق در وضعیتی خاص تولید و بالنده می شود .برای عاشق ماندن می بایست شرایط لازم را برای رشد این هفت عنصر اساسی را اگاهانه درزندگی و روابط خود فراهم کرد.
عشق همواره برای ما یک معما خواهد بود ،مگر ان که خود را متعهد به حل این معما و اموختن مهارت های هنر عشق ورزیدن سازیم.
چنانچه امادگی ان را داریم که درهمه حال عشق بورزیم ،پاداشی بسیار عظیم خواهیم گرفت و سطوحی عمیق تر از احساسات و اعتماد را در تمامی روابط خود احساس خواهیم کرد .به خصوص در ازدواجی که دران قرار داریم،احساس سرزندگی و انرژی بیشترو خلاقیت فزاینده ای خواهیم نمود و خود را بسیار و بیش از پیش دوست خواهیم داشت.عشق بزرگترین اعجازی است که درتمامی عالم وجوددارد .چنانچه عشق رادر اولویت اول زندگی خود قرار دهیم ،عشق ورزیدن درلحظه لحظه ی زندگی ما حضور خواهد یافت.بدین ترتیب همواره در حال عشق ورزیدن خواهیم بود ایا چیزی بهتر و فوق العاده تر از این حالت را سراغ دارید؟»
علاقه مندی ها (Bookmarks)