به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بی انگیزگی برای ادامه زندگی مشترک

    با سلام
    بعد از مدتها من دو باره اومدم و هنوز هم مشکلم با همسرم حل نشده باقی مونده

    قبلا تا حدودی مشکلاتم رو گفتم ولی خلاصه بگم:
    ۱. برخلاف معیاری که من برای ازدواج داشتم شوهرم کاهل نمازه. منم از نماز اول وقت خوندن منع میکنه. از قرآن خوندن و .... برای خودش هم عادیه که یه روز بخونه یه روز نخونه!میگه با نماز من کار نداشته باش.منم دیگه کار ندارم ولی از درون حرص میخورن و ناراحتم
    ۲. دائم میخواد عوضم کنه. اکثرا دارم انگار نقش بازی میکنم.تقریبا از چیزی لذت نمیبرم دیگه.
    ۳.چیزی بر خلاف میل خودش باشه با شدیدترین لحن عکس العمل نشون میده ولی من نصف شدت همون عکس العمل نشون بدم بدترین رفتار هارو باهام میکنه.نمونه اش امروز که طبق معمول حرفهایی از این قبیل زد: من بدبخت شدم....تو درست نمیشی....وجود تو توی زندگین بزرگترین شکستم بود و ....
    ۴.هردو شاغلیم. تقریبا هم یک اندازه کار میکنیم ولی میایم خونه توی خونه هم من فقط باید کار کنم. حتی دستمال کاغذی هاشو از روی زمین جمع کنم یا از کشو چیزی برمیداره پشت سرش من ببندم آشغالارو میزارم جلو در خونه که ببره سر کوچه تلنبار میشه رو هم بو کل آپارتمان رو ور میداره انگار توی آشغال دونی زندگی می کنیم. خودش هم میگه به من چیزی نگو خودم انجام میدم به وقتش!
    ۵‌.اعتقاد داره نباید هیچ وقت بچه دار بشیم. حتی روزایی توی این یکسال خوب بودیم ولی گفته من و تو نمیتونیم بچه دار بشیم و علتش هم اینه که من مادر خوبی نمیتونم باشم!
    ۶. محبت کردن بلد نیست!
    ۷. هیچ سرگرمی باهم ندارم!از اول تابستون قرار گذاشتیم ۲۰ جا بریم ولی شاید باورتون نشه حتی تا پارک سر خیابون هم نرفتیم!
    و شاید خیلی چیزای دیگه!

    خیلی خسته شدم. واقعا دلخوشی ندارم! از نظر تحصیلات من بالاترم ولی اونقدر اعتماد به نفسم رو پایین آورده که خودم رو هیچی نمیبینم!
    اصلا دلم نمیخواد این زندکی رو ادامه بدم. حتی اگه یه ته مانده علاقه ای باشه!چون حسم اینه که توی این خونه فقط یه ربات کارگرم!!!!

    ببخشید اگر غلط نگارشی داشتم. بل گوشی تایپ کردن سختمه

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام ماهگل عزیز

    مشکلات و اختلافات زن و شوهر انقدر زود حل نمیشه...منتظر نباش انقدر سریع شما و همسرت رفتاراتون باب میل همدیگه بشه...پدر مادرهامون هنوز بعد از 30 سال زندگی مشترک باهمدیگه اختلاف دارن.پس زود نا امید نشو.

    در مورد موضوعاتی که مطرح کردی قبل از هرچیزی یادت باشه که در این شرایط متلاطم و اشفته نه به همسرت پینشهاد بچه دار شدن بده نه باهاش در این مورد صحبت کن و نه اصلا به این موضوع فکر کن.قبل از اینکه با همسرت به یک ثبات فکری نرسیدی و مطمئن نشدی میتونی کنارش "بی انگیزگی" نکنی اصلا این کار رو نکن.

    نکات منفی همسرت رو از دید خودت بیان کردی...اگر بخوای سهم خودت از مشکلات رو ببینی ، به خودت چند میدی؟

    یکروز که با همسرت اختلافی ندارید و دلخور نیستین، نوشیدنی مورد علاقه اش (چایی.قهوه.ابمیوه و ...) درست کن و پای صحبت اون هم بشین.در یک فضای گرم و صمیمی.شاید همسرت از چیزی ناراضیه و چیزی ازارش میده.از دید همسرت هم به اختلافات نگاه کن.مردها چون زیاد اهل بروز ناراحتی هاشون نیستن ، اون ها رو به شیوه دیگه ای بیان می کنن.ولی ما زنها از هرچیزی ناراحت میشیم بلافاصله به زبون میاریم.
    در هر صورت یه جای کار میلنگه.ممکنه شما تا به حال رگ خواب همسرت رو به دست نیاوردی .درسته شما هم زحمت میکشی..سرکار میری و میای و پخت و پز و شست و شو ...هم به عهده شماست.ولی باید دید انتظار همسر شما چیه و در واقع چی داره ازارش میده....اولین کارت این باشه که این موضوع رو با زیرکی از طرف همسرت بشنوی و روش کار کنی.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 10 شهریور 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از راهنماییتون.
    راستش الان تقریبا ۳ سال و نیمه که عقد کردیم و ۲سال و نیمه که خونه خودمون هستیم و از اولین روز اوضاعمون بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده.
    همسرم صحبت نمیکنه.اوضاعمون خوب باشه میگه تلخ نکن. اوضاع هم بد باشه میگه من با تو حرفی ندارم.بگم از چی ناراحتی و ..... میگه نمیفهمی دیگه چیکارت کنم!
    در مورد بچه هم که الان نه. ولی خب یه مدت روزای خوبمون زیاد بود همون موقع هم گفتم گفت نه. اعتقاد داره من خودم وقتی خوب نیستم چطور بچه میخوام تربیت کنم.
    برام خیلی خیلی سنگینه!ولی دیگه بیخیال بچه دار شدن شدم منم.چون یه مشکلی هم دارم که چندتا دکتر بهم گفتن هرچی سنت میگذره احتمال بچه دار شدنت خیلی خیلی کم میشه.حالا بگذریم. من کلا نمیخوام زندگی رو ادامه بدم...منظورم بیشتر دیدگاه همسرم نسبت به من بود
    حتی توی روزای خوبمون هم میگفت این زندگی زندگی نیست که میخواست و ...
    تعریف از خود نباشه ...همه حتی خواهرشوهرم توی این مدت بارها بهم گفتن عجب صبری داری.چه حوصله ای داری و .... چون شوهرم کارش فقط ایراد گرفتن از همه چیزه!
    ابراز علاقه که بهم نداره و همیشه از طرف منه. هروقت هم بمرسم دوسم داری میگه دوست داشتن باید خودش بیاد تو کاریم نداشته باش زندگیت رو بکن شاید یه روز به وجود اومد....
    در مورد رابطه داشتنمون هم خوبه اینو بگم که خیلی کم رابطه داریم و ۹۹% مواقع منم که پا پیش میزارم و اکثرا هم رد میکنه! الان مدتیه که تصمیم گرفتم دیگه کاری بهش نداشته باشم
    ولی دیگه صبرم تموم شده.اصلا اون زندگی که میخوام نیست!اونقدر هم تا حالا کوتاه اومدم که هیچ چیزی به میل نیست توی این زندگی! کوتاه اومدم بلکه دعوا نشه و زندگیمون سامان پیدا کنه ولی نشد!
    الان هم پشیمونم. برای جدا شدن فقط نگران پدر و مادرم هستن. سنشون زیاده و غصه منم کم نمیخورن. در صورتی که یک دهم مشکلات منم نمیدونن! وگرنه از هر لحاظ که فکر میکنم جدا شدن به نفعمه....

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دو روز بود باهم خیلی سرسنگین بودیم امروز شام رو اون درست کرد، بازم من ساده کوتاه اومدم ازش تشکر کردم لبخند زدم دستش رو گرفتم اصلا بهم نگاه نکرد! پرسیدم یعنی واقعا دوسم نداری با حالت تمسخر و پوزخند گفت نه خیلیم دوست دارم!
    الانم رفتم برنامه تلوزیونی که میخواستم رو ببینم اونقدر گفت کمش کن کمش کن که منم عصبانی شدم اومدم اتاق و درو کوبیدم....
    خودمم افسرده شدم. حتی یه بار شوهرمم گفت انگار افسرده شدی! البته کاری در جهت بهبود نکرد فقط گفت خیلی آدم ضعیفی هستی که افسره شدی!
    نمیدونم اینجا کسی کمکم کنه یا نه ولی شدیدا احتیاج به درد دل دارم.توی زندگیم تا حالا انقدر احساس تنهایی و سرشکستگی نداشتم.شدم یه آدم عقده ای به تمام معنا.زن و شوهر میبینم باهم خوشن گریه ام میگیره.دوستام از شوهراشون میگن حسودیم میشه. بچه میبینم بغل زن و شوهر اشکم در میاد!تبدیل شدم به یه آدم پر از حسرت!
    تا چند ماه پیش اهل مقایسه کردن نبودم ولی از وقتی ناامید شدم دائم کارم شده مقایسه زندگی خودم با بقیه!
    اینم اضافه کنم تا حالا یه بار با شوهرم و یه بار تنهایی مشاوره رفتم ولی تاثیری نداشت!هر دو هم گفتن مشکل خاصی ندارید برید زندگیتونو بکنین!

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام خانم محترم
    همسرتون از اول این طور برخورد میکردن ؟
    من اینطوری برداشت کردم که بیشتر از سمت شما محبت و گذشت میشه تا از سمت همسرتون
    و به نظرم خیلی بده و اون اقا هم به این شرایط عادت کرده

    به شخصه تجربه زندگی مشترک نداشتم ولی تو هر رابطه ای باید از سمت دو طرف محبت و گذشت باشه

    تو رابطه ای که با دختر خانومی داشتم انقدر اون طرف قهر میکرد و اکثر موارد هم من میرفتم سمتش و دوباره برمیگشت
    یه جورایی چون عادت کرده بود

    بعضی وقت ها انقدر راحت دلمون میشکست و فکر میکردم که واقعا این ادم یه ذره محبت تو وجودش نداره !!!
    چرا این کار هارو میکنه

    تازه الان میفهمم که اشتباه از طرف من بوده نه اون خانم
    چون توی رابطمون این عادت شده که من باید بیشتر محبت میکردم من باید بیشتر غرورم میشکوندم و....

    به نظر من سعی کنید تو رابطه تون یه تجدید نظر اساسی کنید

  7. کاربر روبرو از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 10 شهریور 96)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 96 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1396-4-13
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ماهگل عزیز
    اول واسه اسم قشنگت تبریک میگم مامان بابای خوش سلیقه ای داری
    دوم حرفایی که زدی خیلی کلی بود بیشتر وارد جزییات شو خیلی دوست دارم راجع به خودت و همسرت صحبت کنی تا شاید بتونم همفکری باهات داشته باشم اینکه
    خونواده هاتون در چه سطحی اند( مالی، فرهنگی،...)
    نحوه ی آشناییتون به چه صورتی بوده
    مشکلاتتون از کی شروع شد حول چه مسائلی بود
    آیا خونواده ی همسرت باهاش مشکلی ندارن
    با خونواده ی همسرت مشکلی نداری
    نوشته هات نکته های جالبی داشت:
    1. گفته بودی شوهرت کاهل نمازه و ... به نظر من اصلا کسی حق نداره وارد اعتقادات شخصی دیگری بشه اگه این چیزها برات خیلی مهم بود باید قبل ازدواج و موقع خواستگاری به عنوان خط قرمزت مطرحش می کردی نه اینکه بخوای مثل یه مادر به بچه ات درس بدی اگه می خوای نقدش کنی باید خیلی غیر مستقیم باشه مثلا اگه خودت سعی کنی به موقع نمازهات رو بخونی می تونه غیر مستقیم تاثیر بگذاره یا اگه صحبتی می خوای داشته باشی می تونی اینطوری مطرح کنی " عزیزم چقدر بابت اینکه تو انسان با اخلاقی هستی حس خوبی دارم زندگی کنار آدمی که اینقدر مقید به خانوادست خیلی باعث افتخارم همیشه موقع نماز بابتش خدا رو شکر میکنم" این می تونه یه حس خوب نسبت به نماز خوندن تو در همسرت ایجاد کنه حتی اگه مستقیم نگه ولی در دراز مدت تاثیرش رو میذاره یا مثلا در یه زمان مناسب می تونی اینطوری مطرح کنی" امروز خیلی روز سختی بود از دست فلانی خیلی عصبانیو دلخور بودم وقتی نماز خوندم آروم شدم "
    2. گفته بودی می خواد عوضت کنه . عزیزم در این مورد با زرنگی دنبال دلیلش باش خیلی مهمه ببین چه چیزی در تو وجود داره که آزارش میده و نمیونه قبول کنه جایی خوندم این حرف که زن و شوهر بعد ازدواج تغییر نمی کنن و باید همونطوری که هست هم رو بپذیرن صد در صد درست نیست هر کدوم از اونها اگه زرنگ باشه از نیروی عشق برای رشد و بهتر شدن خودش استفاده میکنه پس زرنگ باش با دقت به حرفها و خواسته هاش گوش بده و اگه دیدی درسته حتماً عملا ً اجراش کن و بعد اجرا بابت تذکرش ازش تشکر کن ولی اگه دیدی منطقی نیست و باعث پس رفت تو میشه خیلی منطقی تویه فرصت خوب دلایلیت رو براش توضیح بده اگه همسرت نرمال باشه و تو دلیل رو خوب تشخیص داده باشی حتما قبول میکنه حتی اگه اعتراف نکنه دیگه اصرار نمیکنه اگه قبول نکرد و اصرار کرد خیلی قاطع ازش عذر خواهی کن و بگو نمی تونی قبول کنی ولی اگه بتونه تو رو قانع کنه با کمال میل می پذیری. به هیچ عنوان زیر بار حرف زور نرو.
    3. گفته بود اگه مخالفت کنی با شدیدترین لحن عکس العمل نشون میده عزیزم اینکه مردها عکس العمل هاشون از زن ها شدیدتر کاملاً طبیعی ولی نگفته بودی این عکس العمل چطوریه پس متاسفانه بیشتر از این نمی تونم اظهار نظر کنم.
    4. گفته بود ی از این عبارات استفاده می کنه"من بدبخت شدم....تو درست نمیشی....وجود تو توی زندگین بزرگترین شکستم بود و ...." این قسمت بده ماجراست متسفانه آقایون وقتی ناراحت و عصبانی هستن همه چیز رو خراب می کنن و شخصیت زن رو له می کنن ماهگل جون اول از همه خودت رو باور کن باید خودت باور داشته باشی که ارزشمندی بهش اجازه توهین نده راستش این خط قرمزه خوده منه .
    5. گفتی هردو کارمندین ولی کارهای خونه با خودته این منصفانه نیس اصلا زیر بار نرو تا حالا راجع به این موضوع صحبت کردین؟ چی میگه؟ توی خونواده خودش قبل ازدواج چطور بوده؟ توان مهارت کار خونه داره و همکاری نمیکنه؟
    6. در مورد بچه فعلاً دست نگه دار حتی مطرحش نکن حضور یک بچه الان همه چی رو وحشتناک میکنه ولی چون گفتی اگه دیر بشه ممکنه دیگه اصلاً نتونی بچه دار بشی پس خیلی جدی و با تمام توان دنبال این باش مسائلت رو حل کنی و تکلیفت با زندگیت روشن باشه ( این که تو ممکن فرصت بچه داشتن رو از دست بدی یک واقعیته)
    7. چرا فکر میکنه تو مادر خوبی نمیشی؟ معیارهای یک مادر خوب براش چیه؟
    ماهگل عزیز با تاکید میگ هرچیزی یک علت داره حتما دنبال علت باش در جلسات مشاوره ای که رفتید هیچ توصیه ای بهتون نداشتن؟!!!! هیچ نکته ای رو براتون پررنگ نکردن!!!!!!!!؟ اگه اینطور بوده حتماً مشاورتون رو عوض کنید.
    با آرزوی روزهای خوش


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  2. من نفرت انگیزم
    توسط shilaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 بهمن 92, 15:14
  3. هدف و انگیزه؟!!؟از کجا بیارم؟!؟
    توسط tanin-91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 92, 21:16
  4. خیلی تنهام انگیزه ای واسه بودن ندارم
    توسط مرمر تنها در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 09 آذر 92, 18:44
  5. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.