نوشته اصلی توسط
ff25
سلام.خانمی هستم ونزدیک 26 سال سن دارم .چند ماهی هست با شخصی اشنا شدم .هم از نزدیک باهاش اشنا شدم و هم ازتباط دور داشتم.یعنی توی این مدت چندبار شده که باهاش ارتباط نداشته باشم.
خصوصیات من مهربون عاطفی تا حدی وابسته شو و اون مغرور و حتی اگه عاطفه داشته باشه نشون میده و این مدت بیشتر عاطفه خرج کردن از سمت من بوده البته اصلا رابطه مون راه کج نرفته و بیخود عاطفی نشده ولی خب ایشون بیشتر از من میخواد که باشم تا خودش. چیز بدی که دربارش فهمیدم این بود که شکست عشقی داشته و شاید میخواسته به خاطر تشابهاتی که من با اون ادم داشتم براش اون بشم ولی من با اون فرقای نسبتا زیادی دارم وهمین خیلی به اعتماد به نفسم ضربه میزنه. از طرفی من خیلی این شخص رو دوست دارم و نمیخوام راحت از دستش بدم و ادمای دیگه ای هم که توی مسیرم پیدا میشن حتی اگه جدی هم باشن زیادنمیتونن توی دلم راه پیدا کنن
مشکل همون طور که گفتم اینه که ظاهرامن همیشه باید رابطه رو ادامه بدم و کمتر توجه ببینم. وقتی با هم نیستیم هزار تا نشون میده که یعنی منو میخواد ولی وقتی پیشش برمیگردم ظاهرا بلد نیستم رابطه رو باید چطوری شروع کنم و زود منو پس میزنه .جالبه که بدونید هم اون قصدش از ارتباط ازدواجه و هم من ولی الان واقعا مالی شرایطش جور نیست . انگار انتظار داره برم طرفش و بهش توجه خاص نشون بدم و با سلام و احوالپرسی ساده راحت عذرمو میخواد. من هم نمیدونم باید چکارکنم از طرفی میترسم غرورمو بشکنم. از طرفی میترسم با نزدیک شدن بهش ارزشمو ازدست بدم و از دستش بدم و از طرف دیگه چون دیگه توی یک مکان نزدیک به هم نیستیم و همو زود به زود نمیبینیم میترسم بی توجهی بهش درحالیکه میدونم بهش نیاز داره باعث از دست دادنش بشه. و از طرف دیگه خیلی میخوام ازدواج کنم تا سر و سامون بیشتری بگیرم ولی فکر این اقا و تردیدم راجب بهش نمیزاره
اقایون خانما بگید کار درست چیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)