سلام
من دختری 16 ساله هستم. یک سال و پنج ماه است که عاشق شده ام و نمی توانم کاری انجام بدهم و نمره هایم به صفر رسیده اند و برایم هیچ چیز مهم نیست. پدر و مادرم ازدیدن من رنجور شده اند.
شخصی که عاشقش شده ام 32 سالش است.مرا هم نمی بیند او ایرانی نیست و در ایران هم زندگی نمیکند من او را همیشه زیر نظر دارم او یک انسان مشهور است.
دیروز فهمیدم که شخصی که عاشقشم ازدواج کرده است و بچه هایی هم دارد من این راحدس می زدم اما نمی خواستم باور کنم.
من آینده ام را در کنار او تصور می کردم .
نمی خواهم کسی غیر از او را دوست بدارم می خواهم دلم را از علاقه های شدید خالی کنم.
تلاش می کنم یاد و عشق او را از ذهن پاک کنم اما نمی توانم.
هیچ کسی مثل او نیست او جزءی از قلبم شده.
چشمانم از اشک و قلبم از شعله های عشق داغ شده.
شعله هایی که جز سوزاندن حاصل ندارند.
خواهش می کنم مرا سرزنش نکنید یا نگویید عشق چیست...عشق نیست
کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)