به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array

    دختر مردم رو وابسته کردم، و باید برم!

    سلام دوستان
    واقعیتش از پارسال برای مهاجرت به کشور دیگه ای اقدام کرده بودم و اصلا قصد ازدواج نداشتم و بهش فکر نمی کردم.
    حدود 3 ماهه با دختر خانمی دوست شدم که خانواده ها هم در جریان هستند. اون موقع احتمال می دادم که مهاجرتم برای امسال درست نمیشه و حداقل 1 سال و نیم با هم خواهیم بود.
    که ناگهان کار مهاجرتم با شرایط خیلی خوب درست شد.

    در تاپیک قبلیم هم درباره رابطه خودم با ایشون نوشتم:
    http://www.hamdardi.net/thread-44354.html

    خیلی با هم دیگه خوب و عالی هستیم از هر نظر، و هم دیگر رو دوست داریم. اون قدری که به شخصه حتی برا ازدواج با ایشون مایل هم هستم ولی واقعا تنها مشکل همین مهاجرت من هست.
    من یک ماه دیگه بلیطم هست و حتما باید اونجا باشم. و ایشون تا یک سال دیگه نمی تونه بیاد و این یعنی ما حداقل یک سال از هم دور خواهیم بود.
    ایشون هم متاسفانه یا خوشبختانه وابستگی شدید به من پیدا کرده. طوری که بارها جلوی خودم وقتی حرف رفتن من شده گریه کرده، یا شبها حتما باید با من تلفنی صحبت کنه که خوابش ببره. از طرفی هم تا 1-2 ماه آینده امتحان خیلی سرنوشت ساز داره که می دونم اگر غصه من رو بخوره حتما خراب می کنه.
    ضمن اینکه من 27 ساله و لیسانس هستم و ایشون 25 ساله و فوق لیسانس.

    اگر وابستگی ایشون نبود احتمالا می گفتم عاقلانه اینه که جدا بشیم و هر کدوم مسیر زندگی خودمون رو بریم. ولی الان عذاب وجدان وابستگی ایشون هم هست. بهش فکر می کنم دیوانه میشم که یک دختر به این پاکی و سادگی رو الان انقدر وابسته خودم کردم و بذارم برم.
    به نظر خودم اصلا از اول اشتباه کردم که گذاشتم رابطه مون انقدر عمیق بشه و اگر برگردم به عقب اصلا آشنا نمی شدیم. ولی الان دیگه این نقطه هستم.

    الان شما دوستان چه پیشنهادی بهم می کنید؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    به نظر خودم اصلا از اول اشتباه کردم که گذاشتم رابطه مون انقدر عمیق بشه و اگر برگردم به عقب اصلا آشنا نمی شدیم. ولی الان دیگه این نقطه هستم.
    خیلی جالبه تو تاپیک قبلیت نوشتی خیلی مشتاقم باهاش ازدواج کنم و جور جوریم
    و بعد سه روز حالا که مهاجرتت درست شده این حرفو میزنی که کاش اشنا نمیشدین؟؟؟؟؟

    من اگر جای دختر بودم حتما میخواستم بذاری و بری چون همچین مردی که از پذیرفتن مسولیت کارهایی که کرده فراریه نمیتونست مرد زندگیم باشه .


    هم دیگه رو خیلی دوست داریم. اینو مطمئنم
    تعریف من با شما درمورد دوست داشتن متفاوته.

  3. 5 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    nasimmng (یکشنبه 15 مرداد 96), tamas (دوشنبه 16 مرداد 96), بابک 1369 (یکشنبه 15 مرداد 96), بارن (یکشنبه 15 مرداد 96), ستاره زیبا (یکشنبه 05 شهریور 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رابطه ی 3 ماه ارزششو نداره که بخاید مابقی عمرتونو تلف کنید برای همدیگه. هرچقدرم که وابسته باشه الان جدا بشید بهتره تا با قول و امید واهی هی ای نرابطه رو کش بدید.

  5. 2 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (یکشنبه 15 مرداد 96), بابک 1369 (یکشنبه 15 مرداد 96)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز شما اول باید چن تا چیزو مشخص و روشن کنین تا به نتیجه برسین..

    اولیش اینه که آیا حتما مایل به ازدواج با ایشون هستین , حتی چن سال دیگه؟

    دومی اینه که آیا ایشون مایل هستند بعد ازدواج با شما مهاجرت کنند؟؟

    اگه گزینه اولی بله هستش پس چه جای افسوس و نگرانیه؟ میتونین بعد اقامت کم کم شرایط ازدواجو مهیا کنین و با ایشون هم در تماس باشین

    گزینه دوم هم اگه منفی باشه پس ادامه رابطه شما بی معنی هستش و زودتر باید خاتمه بدین تا ایشون بیشتر ضربه نخورن ..
    ویرایش توسط ammin : دوشنبه 16 مرداد 96 در ساعت 13:28

  7. 5 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    ...zahra (جمعه 20 مرداد 96), nazaninIT (شنبه 01 مهر 96), میس بیوتی (یکشنبه 15 مرداد 96), بابک 1369 (یکشنبه 15 مرداد 96), ستاره زیبا (یکشنبه 05 شهریور 96)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    34
    Array
    چقدر جالب.من دقیقا تو همچین موقعیتی بودم و جای اون دختر خانوم بودم.
    به نظرم اگه اون دختر عاقل باشه باید شما رو در تصمیم گیری آزاد بذاره.چون اگه واقعا عشق و علاقه تون واقعی باشه بالاخره شما یه راهی پیدا میکنین و بعد از مهاجرت میتونین با ایشون ازدواج کنبن و ایشون رو هم با خودتون ببرین.

    الان که به گذشته فکر میکنم از عملکرد خودم راضی هستم.منم خیلی دوستش داشتم ولی خب با خودم گفتم اگه جلوی رفتنش رو بگیرم بعدها همیشه تو زندگیمون سرم منت میذاره که من میخواستم پیشرفت کنم و شما جلومو گرفتی.

    راستش الان یکم بغض کردم ولی خب واقعیتش اینه که اکثر آدمها لاف عاشقی میزنند و در عمل به دنبال منافع خودشون هستن البته منظورم به شما نیست من در مورد کیس خودم گفتم.

    شما هم بهتره عذاب وجدان نگیری و منطقی باشی و تصمیمی بگیر که بعدها منتی سر اون خانوم نذاری.

  9. 4 کاربر از پست مفید خندون تشکرکرده اند .

    ...zahra (جمعه 20 مرداد 96), نادیا-7777 (دوشنبه 16 مرداد 96), بابک 1369 (یکشنبه 15 مرداد 96), بارن (یکشنبه 15 مرداد 96)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    خیلی جالبه تو تاپیک قبلیت نوشتی خیلی مشتاقم باهاش ازدواج کنم و جور جوریم
    و بعد سه روز حالا که مهاجرتت درست شده این حرفو میزنی که کاش اشنا نمیشدین؟؟؟؟؟

    من اگر جای دختر بودم حتما میخواستم بذاری و بری چون همچین مردی که از پذیرفتن مسولیت کارهایی که کرده فراریه نمیتونست مرد زندگیم باشه .


    تعریف من با شما درمورد دوست داشتن متفاوته.
    سلام. مرسی از پاسخ تون
    ولی دوست عزیز لطفا اشتباه قضاوت نکنید. من عضو قدیمی این انجمن هستم، تاریخ عضویتم رو ببینید با تاریخ خودتون برابره. پس کسی نیستم که کم تجربه و خام باشم و اشتباهات بچه گانه بکنم.
    من 2 ماه میشه که نتیجه مهاجرتم رو بهم اعلام کردند و بلافاصله هم به ایشون گفتم.
    من هنوزم میگم واقعا دلم می خواد باهم باشیم و به ازدواج هم ختم بشه. واقعا برای من دختر ایده آل و کاملیه. با قاطعیت میگم این 3 ماه، خوش ترین 3 ماه زندگیم بود. فقط این آشنایی تو زمان خیلی بد برامون افتاد.
    من اگر پسر بی مسئولیتی بودم الان بیخیال همه چیز میشدم و فقط جشن می گرفتم و خودمو آماده می کردم که برم کانادا برای عشق حال. ولی این روزا فقط ناراحتی و غصه و نگرانی برای ایشون دارم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط mina-mina نمایش پست ها
    رابطه ی 3 ماه ارزششو نداره که بخاید مابقی عمرتونو تلف کنید برای همدیگه. هرچقدرم که وابسته باشه الان جدا بشید بهتره تا با قول و امید واهی هی ای نرابطه رو کش بدید.
    خیلی ممنونم از راهنمایی تون دوست عزیز.
    ولی فقط بحث وابستگی نیست. گفتم من انقدر توی همین تالار همدردی بودم و موضوعات دیگران رو خوندم واقعا تو این زمینه با تجربه هستم.
    من با ایشون بینهایت بهم دیگه می خوریم و اشتراکات داریم. دو طرفه هم همدیگه رو خیلی دوست داریم. چیز دیگه ای که بهم تردید میده اینه که از کجا معلوم تا آخر دیگه چنین دختری پیدا کنم که خالصانه منو دوست داشته باشه و رابطه مون کاملا دو طرفه باشه؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    دوست عزیز شما اول باید چن تا چیزو مشخص و روشن کنین تا به نتیجه برسین..

    اولیش اینه که آیا حتما مایل به ازدواج با ایشون هستین , حتی چن سال دگ؟

    دومی اینه که آیا ایشون مایل هستند بعد ازدواج با شما مهاجرت کنند؟؟

    اگه گزینه اولی بله هستش پس چه جای افسوس و نگرانیه؟ میتونین بعد اقامت کم کم شرایط ازدواجو مهیا کنین و با ایشون هم در تماس باشین

    گزینه دوم هم اگه منفی باشه پس ادامه رابطه شما بی معنی هستش و زودتر باید خاتمه بدین تا ایشون بیشتر ضربه نخورن ..
    طبق معمول ممنون از صحبتهاتون آقای جوادیان باز هم صحبت هاتون باعث دلگرمی هستند.
    بله الان تو این شرایط کاملا از ازدواج با ایشون مطمئنم. هر چند شناختمون برای 3 ماه ممکنه کم باشه
    بله ایشون هم کاملا قصدشون مهاجرت هست. اصلا از همین طریق با هم آشنا شدیم. هر دو داشتیم برای مهاجرت اقدام می کردیم که کار من زودتر از ایشون درست شد. حتما هم خودم کاراشو درست می کنم که تا یک سال دیگه بیاد پیشم.
    چیزی که باعث نگرانیمه اینه که می دونم اون نمی تونه دوری رو تحمل کنه. همین الانش هم میشینه به یک ماه آینده فکر می کنه گریه اش می گیره. مطمئنم افسردگی شدید می گیره . من چطور می تونم اونجا معمولی زندگی بکنم و خوشحال باشم وقتی بدونم اون توی ایران داره اشک میریزه؟
    همه عمرم منتظر این لحظه بودم که مهاجرتم درست بشه و بعدش جشن بگیریم و مهمونی بدیم. اما الان که درست شده همش نگرانی و اوقات تلخی و بعضا گریه شده.
    بهترین اتفاق زندگیم تو بدترین زمان افتاده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خندون نمایش پست ها
    چقدر جالب.من دقیقا تو همچین موقعیتی بودم و جای اون دختر خانوم بودم.
    به نظرم اگه اون دختر عاقل باشه باید شما رو در تصمیم گیری آزاد بذاره.چون اگه واقعا عشق و علاقه تون واقعی باشه بالاخره شما یه راهی پیدا میکنین و بعد از مهاجرت میتونین با ایشون ازدواج کنبن و ایشون رو هم با خودتون ببرین.

    الان که به گذشته فکر میکنم از عملکرد خودم راضی هستم.منم خیلی دوستش داشتم ولی خب با خودم گفتم اگه جلوی رفتنش رو بگیرم بعدها همیشه تو زندگیمون سرم منت میذاره که من میخواستم پیشرفت کنم و شما جلومو گرفتی.

    راستش الان یکم بغض کردم ولی خب واقعیتش اینه که اکثر آدمها لاف عاشقی میزنند و در عمل به دنبال منافع خودشون هستن البته منظورم به شما نیست من در مورد کیس خودم گفتم.

    شما هم بهتره عذاب وجدان نگیری و منطقی باشی و تصمیمی بگیر که بعدها منتی سر اون خانوم نذاری.
    ممنونم از راهنمایی تون.
    ایشون هم الان دقیقا دارن کار شما رو می کنن. یعنی تاکید شدید داره که من برم و جدا بشیم که من آزاد باشم. ولی من کاملا دارم می بینم که از درون داره درد می کشه و گریه می کنه.
    اصلا آدم بی وجدانی نیستم که کسی رو تو این شرایط تنها بذارم و برم دنبال موفقیت و خوشی خودم.
    حتی با مادرش هم صحبت کردم که می تونیم الان بیایم خواستگاری یا حتی عقد اگر بخوان. ولی پاسخ قاطعی نمیدن نمی دونم چرا. شاید به خاطر منه
    توی این مدت آشنایی اون همه جوره به پای من نشست و خودشو ثابت کرد. من چطوری با این حالش بذارم و برم؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    ...zahra (جمعه 20 مرداد 96)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    تنها ناراحتی تون وابستگی خانم هست. اینکه ایشون عادت دارند شما رو در کنار خودشون ببینند
    خب با اسکایپ هر روز در ارتباط باشید. اگه مشکل صحبت شبانه یک ساعتی شماست با اسکایپ هم مقدوره ، تا وقتی که مهاجرت ایشون مهیا و وصال حاصل شه
    بهشون اطمینان خاطر بدید ترکشون نمیکنید و قصدتون ازدواجه

  13. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    nazaninIT (شنبه 01 مهر 96)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بابک 1369 نمایش پست ها


    طبق معمول ممنون از صحبتهاتون آقای جوادیان باز هم صحبت هاتون باعث دلگرمی هستند.
    بله الان تو این شرایط کاملا از ازدواج با ایشون مطمئنم. هر چند شناختمون برای 3 ماه ممکنه کم باشه
    بله ایشون هم کاملا قصدشون مهاجرت هست. اصلا از همین طریق با هم آشنا شدیم. هر دو داشتیم برای مهاجرت اقدام می کردیم که کار من زودتر از ایشون درست شد. حتما هم خودم کاراشو درست می کنم که تا یک سال دیگه بیاد پیشم.
    چیزی که باعث نگرانیمه اینه که می دونم اون نمی تونه دوری رو تحمل کنه. همین الانش هم میشینه به یک ماه آینده فکر می کنه گریه اش می گیره. مطمئنم افسردگی شدید می گیره . من چطور می تونم اونجا معمولی زندگی بکنم و خوشحال باشم وقتی بدونم اون توی ایران داره اشک میریزه؟
    همه عمرم منتظر این لحظه بودم که مهاجرتم درست بشه و بعدش جشن بگیریم و مهمونی بدیم. اما الان که درست شده همش نگرانی و اوقات تلخی و بعضا گریه شده.
    بهترین اتفاق زندگیم تو بدترین زمان افتاده
    سلام دوباره

    نترس ..هیچی نمیشه

    نه افسردگی میگیره نه چیزیش میشه..

    فرض کن رفتی خدمت و جای دوری افتادی ..

    یه مدتی بهش فشار میاد و بعدا عادت میکنه..

    به قول دوست عزیزمون با اسکایپ و واتساپ هم میتونین مکالمه داشته باشین.. مهم هدف مشترکتونه که باید برای رسیدن بهش بعضی چیزهارو تحمل کرد و بعدا شیرینیش و حس کرد..

  15. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    nazaninIT (شنبه 01 مهر 96), میس بیوتی (یکشنبه 22 مرداد 96), بارن (دوشنبه 16 مرداد 96)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام. مرسی از پاسخ تون
    ولی دوست عزیز لطفا اشتباه قضاوت نکنید. من عضو قدیمی این انجمن هستم، تاریخ عضویتم رو ببینید با تاریخ خودتون برابره. پس کسی نیستم که کم تجربه و خام باشم و اشتباهات بچه گانه بکنم.
    من 2 ماه میشه که نتیجه مهاجرتم رو بهم اعلام کردند و بلافاصله هم به ایشون گفتم.
    من هنوزم میگم واقعا دلم می خواد باهم باشیم و به ازدواج هم ختم بشه. واقعا برای من دختر ایده آل و کاملیه. با قاطعیت میگم این 3 ماه، خوش ترین 3 ماه زندگیم بود. فقط این آشنایی تو زمان خیلی بد برامون افتاد.
    من اگر پسر بی مسئولیتی بودم الان بیخیال همه چیز میشدم و فقط جشن می گرفتم و خودمو آماده می کردم که برم کانادا برای عشق حال. ولی این روزا فقط ناراحتی و غصه و نگرانی برای ایشون دارم.

    سلام اگر دانایی و باتجربه بودن به عضو قدیمی بودن هست که من الان علامه دهر بودم و شما هم که دیگه نیازی به مشورت نداشتید . هرچند بازهم فکر من باشما فرق داره من اینجا هستم چون همچنان یاد میگیرم و نیاز دارم و نمیتونم بگم با تجربه ام .

    و اما در مورد قضاوتی که گفتید و من این پاسخ رو نوشتم بخاطر این هست که تو تاپیک قبل گفته بودین" همدیگر رو دوست داریم با اطمینان" !!!
    که در این صورت اگر دوست داشتن کسی برای خود من اتفاق میفتاد حتما باوجود اون برای ادامه زندگی ام برنامه می ریختم که ظاهرا معنی دوست داشتنی که اینجا نوشتید فقط یه حس مثبته .
    که البته همین اتفاق جور شدن مهاجرت و لحن نوشته تون تو پست اول نشون میده که شما تا اون حدی که باید این خانم رو دوست ندارید .

    خب پس نتیجه گرفتیم که وجود این دختر خانم برای شما حیاتی نیست .

    حال با این وضع میتونید یا اینکه به رابطه تون ادامه بدین با علم به این که دختر خانم ببینند تحمل این وضع نامعلوم رو دارند که شما بذارینش برین تا بعدا ازدواج کنید .
    و یا این که کلا به رابطه تون خاتمه بدین و برین دنبال زندگیتون .چون هر کس به اندازه خودش مسووله که وارد روابط صمیمی قبل از ازدواج میشه و باید این جدایی ها رو هم در نظر بگیره و مسولیت افسردگی و... را خودش به عهده بگیره .

    یعنی شما حق تصمیم گیری برای ادامه زندگیتون رو دارید چون تعهدی بهشون ندادید( اونطور که گفتید).

  17. 4 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 16 مرداد 96), tamas (دوشنبه 16 مرداد 96), نیم پز (دوشنبه 16 مرداد 96), بابک 1369 (یکشنبه 22 مرداد 96)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    راستش من از دیدن تاپیکتون تعجب کردم !!!!!!!

    با توجه به سوابقتون توی تالار و تاپیکهاتون به نظرم خیلی پسر مسئولیت پذیر و اهل خانواده هستین (بودین؟)

    اگر
    وابستگی
    ایشون نبود احتمالا می گفتم عاقلانه اینه که جدا بشیم و هر کدوم مسیر زندگی خودمون رو بریم
    !!!!!!!!!!!!!!!!

    بیشتر برای من شبیه بهانه بود و انگار چند نفری همراه برای تایید بهانه هاتون می خواستین.

    مهاجرت شما هیچ جوره نمی تونه من را قانع کنه که این آشنایی که به قصد ازدواج بوده باید خاتمه پیدا کنه.

    ایشون هم کاملا قصدشون مهاجرت هست. اصلا از همین طریق با هم آشنا شدیم. هر دو داشتیم برای مهاجرت اقدام می کردیم که کار من زودتر از ایشون درست شد


    یه بار دیگه واضح تر می گید سوالتون چیه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 16 مرداد 96 در ساعت 15:04

  19. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (یکشنبه 22 مرداد 96), بارن (دوشنبه 16 مرداد 96), صبا_2009 (دوشنبه 16 مرداد 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.