سلام من زهرام متولد آذر 71 - سال 92 با پسرعموم عقد کردم که ظاهرا چندسالي بمن علاقه داشته و موضوع رو به عموم ميگه و اون ميگه صبر کنه تا من درسم رو بخونم ترم 3 بودم ک اومد خواستگاري و عقد کرديم.اونم ترم8 بود و تموم کرده بود درسشو.خلاصه سال 94 ازدواج کرديم اما شوهرم سرکار خاصي نبود و منبع درامد نداشتيم طوري که براي روزپدر رفتيم سکه هديه عروسيم فروختيم تا بتونيم کادو بگيريم براشون! خلاصه اينکه من باردار شدم و الان يک پسربچه داريم. من بدليل تخصصي که توي اينترنت داشتم تونستم به منبع درامد برسم طوري که طي يکسال و نيم به يک ميليارد رسيد پس اندازمون که همه اش از کار من بود من 24 ساعته کار کردم- جور و مسئوليت اون رو توي زندگي کشيدم از تفريحاتم زدم از استراحتم زدم و فقط کار کردم . البته بگم چون من فارغ التحصيل علوم پزشکي بود 2 سال طرح داشتم که کار اداري هم ميکردم تا ساعت 2 ميرفتم سر کار و بعدش ميومدم خونه بچه داري و ميرفتم پشت سيستم کار ميکردم . با شوهرم قرار گذاشتيم يکي دو سال سختي بکشيم و از اين فضاي درامدزا استفاده کنيم و به يک پشتوانه مالي برسيم و بعدش از پولمون استفاده کنيم و تفريح و ... هعي ... تا اينکه 2 هفته قبل ازش رفتاراي مشکوک ديدم - گوشيش رو موقع خواب ميزاشت زير سرش و شب دير ميومد ... تلگرامش رو چک کردم و بله ! ديدم با يک خانومي چت عاشقانه داره ... ببين اصلا باورم نميشد اين مردي بود که هميشه موجه بود هميشه دارلقران ميرفت اهل نماز ... هرچيزي راجع بهش فکر ميکردم جز اينکه بخواد خيانت کنه ... مدت خيانت دو سه هفته بوده که با يک دختري اهل اهواز (ما مشهد هستيم) رابطه چت و تلفن عاشقانه داشته ... نميتونم درک کنم تموم لحظه هايي ک من پشت سيستم در حضور اون داشتم کار ميکردم و مسئوليت اونو انجام ميدادم اون دقيقا روبروي من پشت سيستم مسنشته و با يکي ديگه عاشقانه صحبت ميکرده و تلفن و ... همه اينها مياد جلوي چشم و عذابم ميده ... بعد ازينکه فهميدم و بهش گفتم - گفت اون بهم زنگ ميزد اولش و گول خوردم خلاصه اينکه طرف و بلاک کرد و خطشم داد دست من . اما فکر ک ميکنم چجوري تونست با يکي ديگه رابطه عاشقانه داشته باشه و جواب زحمتاي منو با خيانت بده ... چجوري و چرا مردا اينقدر قدرنشناس هستن و اينقدر راحت ميتونن خيانت کنند ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)