به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1396-5-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    36
    سطح
    1
    Points: 36, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از مادرم بدم میاد

    سلام
    من دختر 31 ساله هستم با والدینم زندگی میکنم..با مادرم سر کوچکترین چیزها اختلاف نظر پیدا میکنیم و کارمون به دعوا میکشه..مادرم همه اشتباهات گذشته منو به یادم میاره و مدام بسرم میزنه..متاسفانه حدود 1ساله که بیکارم و قصد ادامه تحصیل داشتم که اونهم پیشنهاد خودش بود..اما مادرم درک نمیکنه و مدام بیکاریمو برخم میکشه.بددهنه و همش ناسزا میگه .بعد برای خرج زندگیم منت سرم میزاره.بهم میگه محتاجی زبونتو کوتاه کن لذت میبره که همه تحت فرمانش باشن...بیرون که با دوستام میرم عین آدمای مریض چک میکنه که با کیم..بعد جلوی اونا هی زنگ میزنه کجام ..کلافم میکنه...به همه بدبینه.به دوستام.کافیه بخوام برم خونه یکی از دوستام 1 شب بمونم کلی حرف در میاره..همش از ناامنی جامعه میگه آدم مریض.یمدت قصد خارج از کشور داشتم ولی اینقدر جلوی پام سنگ انداخت که بیخیال شدم.خیلی از لحاظ روحی داغونم..مدام خودمو با بقیه دوستام مقایسه میکنم میبینم مادراشون خیلی خوبن..بنظرتون من چیکار کنم؟هیچ فکری به ذهنم نمیرسه.خیلی دوست داشتم ازش جدا زندگی میکردم..با وجود چنین مادری احتمال پیشرفت برام وجود داره؟ خیلی نگران آیندم هستم..اصلا کسی مثل من تو این سن هست که مادرش اینقدر مزاحم زندگیش باشه؟
    ویرایش توسط sara30 : پنجشنبه 05 مرداد 96 در ساعت 22:02

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1396-5-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    36
    سطح
    1
    Points: 36, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی اینجا نیست جواب بده؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    چند سال وضعیتتون به این صورته؟ از بچگی؛نوجوانی و...
    خواهر و برادر دارین ؟ برخورد مادرتون با اونا چطوره؟ احساس خودشون چیه؟
    در خصوص پدرتون هم کمی بگید.
    نقاط قوت و امتیازاتتون رو بگین.
    آیا از سمت مادرتون تا به حال حس مثبت بهتون رسیده؟ ویژگی های مثبت مادرتون چیه ؟
    چقدر نیاز دارید مادرتو تاییدتون کنه
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 27 اردیبهشت 99 [ 19:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,840
    سطح
    39
    Points: 3,840, Level: 39
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 80.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 57 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    انشاء الله مشکلتون حل بشه گرچه نیت پدر و مادر ها خیر هستش .

    ولی شما قصد ازدواج ندارین تشکیل خانواده بدین؟

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1396-5-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    36
    سطح
    1
    Points: 36, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از جواب..تا جاییکه یادمه از بچگی ایرادگیر بود و منو با همسن و سالام و همکلاسیام مقایسه میکرد..ولی این یکی دوسال بسیار ناسازگار شده و وقت پیدا میکنه بهم میگه آیندت چی میشه..بدبخت میشی..مدام بقیه دخترارو برخم میکشه از درو همسایه گرفته تا...دو تا برادر دارم که حدودا 10 سالی ازم بزرگترن.هر دولیسانس و سرکارمیرن.اونا چون مستقل زندگی میکنن برخوردشون با اونا کمتره..موقعی هم که میبینتشون عیبشونو بهشون نمیگه..پشت سر اونام حسابی غیبت میکنه.شخصیت اونها هم وابستس مخصوصا برادر بزرگم که برای ازدواج و..از مادرم مشورت میگیره..مادرم هم همیشه ی عیبی رو گزینه های ازدواجش میزاره..اما به من بیچاره رو در روی خودم هرچی میاد از دهنش میگه..پدرم هم شخص بسیار غیرمنطقی،عصبی و بنظرم وابسته به مادرمه..هر موقع که مادرم باهام خوبه اونم خوبه..اما وقتی مادرم باهام بدمیشه اونم باهام بدمیشه..مادرمم موقعی که بینمون کدورت پیش میاد حسابی ازم بهش بدمیگه و چندتا هم میزاره روش تا خودشو جلوی بابام مظلوم نشون بدهووبعد دوتایی باهم محاکمه کنن و حرفای چرت بزنن..من ارشدم....آدم نسبتا باهوشی هستم..نمیگم ازش محبت ندیدم..موقعیکه مهربون میشه ازش خوشم میاد..ولی ته دلم یاد رفتاراش میفتم حالم بد میشه..متاسفانه من وسواس فکری هم گرفتم به رفتارای بدش فکر میکنم نمیتونم به کارای روزمرم برسم..بخاطر همینم ادامه تحصیل و..با مشکل مواجه شده..اضظرابم بالا رفته..خودم احساس میکنم خیلی نیاز به تایید مادرم دارم..دوست دارم همش منو تحسین وتایید کنه ..اما متاسفانه هر دفعه ی رفتار ازش میبینم یبار خوبه یبار خیلی بد..طوریکه میخوای اصلا نبینیش

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 دی 98 [ 22:08]
    تاریخ عضویت
    1395-10-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    2,304
    سطح
    29
    Points: 2,304, Level: 29
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    60

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara30 نمایش پست ها
    سلام
    من دختر 31 ساله هستم با والدینم زندگی میکنم..با مادرم سر کوچکترین چیزها اختلاف نظر پیدا میکنیم و کارمون به دعوا میکشه..مادرم همه اشتباهات گذشته منو به یادم میاره و مدام بسرم میزنه..متاسفانه حدود 1ساله که بیکارم و قصد ادامه تحصیل داشتم که اونهم پیشنهاد خودش بود..اما مادرم درک نمیکنه و مدام بیکاریمو برخم میکشه.بددهنه و همش ناسزا میگه .بعد برای خرج زندگیم منت سرم میزاره.بهم میگه محتاجی زبونتو کوتاه کن لذت میبره که همه تحت فرمانش باشن...بیرون که با دوستام میرم عین آدمای مریض چک میکنه که با کیم..بعد جلوی اونا هی زنگ میزنه کجام ..کلافم میکنه...به همه بدبینه.به دوستام.کافیه بخوام برم خونه یکی از دوستام 1 شب بمونم کلی حرف در میاره..همش از ناامنی جامعه میگه آدم مریض.یمدت قصد خارج از کشور داشتم ولی اینقدر جلوی پام سنگ انداخت که بیخیال شدم.خیلی از لحاظ روحی داغونم..مدام خودمو با بقیه دوستام مقایسه میکنم میبینم مادراشون خیلی خوبن..بنظرتون من چیکار کنم؟هیچ فکری به ذهنم نمیرسه.خیلی دوست داشتم ازش جدا زندگی میکردم..با وجود چنین مادری احتمال پیشرفت برام وجود داره؟ خیلی نگران آیندم هستم..اصلا کسی مثل من تو این سن هست که مادرش اینقدر مزاحم زندگیش باشه؟
    سلام دوست عزیز
    این قسمت از گفته هاتون که قرمز کردم
    به نظر من درست میگن شک نکنید
    درضمن به نظر من مادر یه محبت تکرار نشدنی هست پس همه جورش عزیزه
    شما هم به اعتقاد من به فکر تشکیل خانواده باشید خیلی بیشتر از دوست و ادامه تحصیل و مهاجرت کردن بهش نیاز دارید
    موفق باشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.