سلام
من دختر 31 ساله هستم با والدینم زندگی میکنم..با مادرم سر کوچکترین چیزها اختلاف نظر پیدا میکنیم و کارمون به دعوا میکشه..مادرم همه اشتباهات گذشته منو به یادم میاره و مدام بسرم میزنه..متاسفانه حدود 1ساله که بیکارم و قصد ادامه تحصیل داشتم که اونهم پیشنهاد خودش بود..اما مادرم درک نمیکنه و مدام بیکاریمو برخم میکشه.بددهنه و همش ناسزا میگه .بعد برای خرج زندگیم منت سرم میزاره.بهم میگه محتاجی زبونتو کوتاه کن لذت میبره که همه تحت فرمانش باشن...بیرون که با دوستام میرم عین آدمای مریض چک میکنه که با کیم..بعد جلوی اونا هی زنگ میزنه کجام ..کلافم میکنه...به همه بدبینه.به دوستام.کافیه بخوام برم خونه یکی از دوستام 1 شب بمونم کلی حرف در میاره..همش از ناامنی جامعه میگه آدم مریض.یمدت قصد خارج از کشور داشتم ولی اینقدر جلوی پام سنگ انداخت که بیخیال شدم.خیلی از لحاظ روحی داغونم..مدام خودمو با بقیه دوستام مقایسه میکنم میبینم مادراشون خیلی خوبن..بنظرتون من چیکار کنم؟هیچ فکری به ذهنم نمیرسه.خیلی دوست داشتم ازش جدا زندگی میکردم..با وجود چنین مادری احتمال پیشرفت برام وجود داره؟ خیلی نگران آیندم هستم..اصلا کسی مثل من تو این سن هست که مادرش اینقدر مزاحم زندگیش باشه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)