به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تصمیم به برگزار نکردن مراسم عروسی به خاطر تفاوت فرهنگی

    سلام دوستان

    من دو سال و دوماهه که عقد کردم. من و همسرم از دو شهر متفاوت هستیم با فاصله 500 کیلومتر و فرهنگ های متفاوت در زمینه برگزاری مراسم عروسی. دو سه ماه دیگه قراره بریم سر زندگی خودمون و به فکر مراسم عروسی هستیم.
    مشکلی که داریم اینه که امکانش نیست یه مراسم عروسی مشترک داشته باشیم. چون که من و خانوادم حاضر نیستیم حدود 120 نفر فامیل رو ببریم شهر اونا برای عروسی. یکی از دلایل مهمش اینه که اقوام همسرم برخورد خوبی ندارن با مردم. پدر و مادرم هم یکی دوبار اومدن خونه پدرشوهرم اما برخورد خواهر شوهرام بد بوده که دیگه حاضر نیستن بیان. حالا اینکه اقوام هم ببریم اونجا و خدای ناکرده مشکلی پیش بیاد خیلی بد میشه. از طرف دیگه عروسی هایی که اونا میگیرن خیلی کیفیت خوبی نداره و خانواده همسرم هم چون اصلا باهم روابط خوبی ندارن (خواهر و برادرا باهم)، حتما وسط مراسم یه مشکلی درست میکنن و دعوا راه میندازن! وسط عقد محضری ما هم خواهر شوهر و برادر شوهرم به خاطر شروط ضمن عقد ما شروع کردن به داد و بیداد کردن و باعث شدن خاطره بدی از روز عقدمون بمونه.
    به خاطر این مسائل من تقریبا قید عروسی گرفتن رو زدم. چون میدونم اصلا به هیچکس خوش نمیگذره و فقط میشه استرس و اعصاب خوردی. همسرم هم اصلا به خاطر این اخلاقای خانوادش دلش نمیخواد مراسم عروسی داشته باشیم.

    دوتا مسئله اینجا وجود داره که ذهن منو درگیر کرده:

    1- خانواده شوهرم اصرار به عروسی گرفتن دارن. چون میگن جلوی فامیل زشته و باید بیان عروسی حتما. اما من و شوهرم میخوایم خودمون تصمیم بگیریم. چون هرجا پای خانوادش این دو سال وسط اومده، همه چی رو خراب کردن و بدترین خاطره ها رو تو ذهن ما گذاشتن. اما اینقدر روی حرفشون اصرار میکنن که واقعا نمیدونیم چکار باید بکنیم. من واقعا دیگه نمیخوام بی نظمی ها و برخورداشون کارمون رو خراب کنه. از طرفی طرز برخورد باهاشون رو نمیدونم. چون خیلی پرخاشگرن و اصلا به تصمیم ما احترام نمیذارن.

    2- تصمیم من و همسرم اینه که شهر ما و شهر اونا دو تا مهمونی مجزا بگیریم. اما در مورد چگونگیش هنوز به توافق نرسیدیم. نمیخوایم حالت جشن عروسی به خودش بگیره. چون شهر ما مرسوم نیست خانواده عروس و داماد جدا جشن بگیرن. اگر کسی تجربه ای داره ممنون میشم در مورد چگونگی همچین مراسمی راهنمایی کنه.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    با این فامیل شوهر تون شما چطوری میخواین یه عمر سر کنین..؟

    چون بعد از این هم مناسبت هائی خواهد بود...

    ولی تو این مقطع میتونین برین ماه عسل

  3. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    nazi_ka (دوشنبه 02 مرداد 96), میس بیوتی (چهارشنبه 11 مرداد 96)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1395-11-03
    نوشته ها
    169
    امتیاز
    4,548
    سطح
    42
    Points: 4,548, Level: 42
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    228

    تشکرشده 588 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    می توانید به سفر زیارتی بروید یا هر سفر دیگه ای که خودتان دوست دارید و فامیل های همسرت و خودت هر کدام جدا ،جدا شام بدهید

    خودت هم دوست داشتی عروس شوی می توانی روز بعدش به آرایشگاه بروی و بعد هم آتلیه برای عکس گرفتن.
    این که می گوییم رسم هست رسم را آدم ها خودشان به وجود آوردند هیچ قانونی وجود ندارد!!
    هر کاری که برای آرامش خودت و زندگی ات هست انجام بده نگران رسم و رسوم نباش
    موفق باشید

  5. 5 کاربر از پست مفید رهگذر آسمان تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 30 مرداد 96), nazi_ka (دوشنبه 02 مرداد 96), نیکیا (سه شنبه 03 مرداد 96), میس بیوتی (چهارشنبه 11 مرداد 96), بارن (دوشنبه 02 مرداد 96)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array
    سلام.

    یه مراسم مثل پاتختی یا پاگشا بگیرید هم سمت خودتون هم سمت اونا.

  7. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    nazi_ka (دوشنبه 02 مرداد 96), نیکیا (سه شنبه 03 مرداد 96), بارن (دوشنبه 02 مرداد 96)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام نازی جان
    عزیزم من دقیقا شرایط شما را داشتم. ما هم تصمیم داشتیم یه جشن کوچیک بگیریم و تمومش کنیم و بریم سر زندگیمون ولی پدرم به هیچ عنوان راضی نمیشد بدون عروسی زندگیمونو شروع کنیم. این شد که یک عروسی تو شهر خودمون گرفتیم و یکی تو شهر همسرم.
    خرج عروسی هم نصف نصف شد. مال شهر خودمون را پدرم داد و مال اونا را پدر شوهرم.
    عروسی شهر خودمون هم مطابق میل خودم بود هر چیز را هم همونطور که دوست داشتم گرفتم ولی مال شهر اونا را هم گذاشتم هرجور خودشون دوست دارن بگیرن من فقط لباس عروس را انتخاب کردم و بقیه چیزا پای خودشون بود به همین دلیل خودشونم راضی بودن.
    ولی خیلی خستگی و اعصاب خوردی داشت چند بار هم نزدیک بود دعوا راه بیوفته.
    اما الان بعد از چند سال که از اون روزا میگذره اگرچه هروقت یادش میوفتم یاد خستگیاش و مسایلی که بخاطر نابلدی پیش اومد میوفتم ولی باز خوشحالم که عروسی داشتم بخاطر دل خودم نه بخاطر هیچکس و هیچچیز دیگه.
    دیگه وقتی میرم عروسی اقوام نمیگم چه حیف شد که نشد عروسی بگیرم یا وقتی چند سال پیش برادر شوهرم ازدواج کرد و یک عروسی مفصل براش گرفتن منم خوشحال بودم و تو این زمینه کمبودی نداشتم.
    البته ادم با ادم فرق داره ممکنه شما هیچوقت هم ناراحت نشید بنظرم ببینید خودتون میتونید با این مسئله کنار بیاین که عروسی نداشته باشید یا نه.
    بالاخره اختلاف با خانواده همسر ممکنه همیشه پیش بیاد ولی عروسی فقط یک شبه.

  9. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    nazi_ka (دوشنبه 02 مرداد 96)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رهگذر آسمان نمایش پست ها
    سلام

    می توانید به سفر زیارتی بروید یا هر سفر دیگه ای که خودتان دوست دارید و فامیل های همسرت و خودت هر کدام جدا ،جدا شام بدهید

    خودت هم دوست داشتی عروس شوی می توانی روز بعدش به آرایشگاه بروی و بعد هم آتلیه برای عکس گرفتن.
    این که می گوییم رسم هست رسم را آدم ها خودشان به وجود آوردند هیچ قانونی وجود ندارد!!
    هر کاری که برای آرامش خودت و زندگی ات هست انجام بده نگران رسم و رسوم نباش
    موفق باشید

    نظر من و همسرم هم همینه که حتما نباید رسم و رسوم اجرا بشن. مشکل ما اینه که خانواده همسرم این حرفا رو قبول نمیکنن و میگن حرف حرف ماست. مثلا برادر شوهرم به ما میگه که نظر اطرافیان توی این موضوعات مهم تر از نظر شماست و شما نمیتونید بگید ما عروسی نمیگیریم. در حالی که اصلا نمیشه بهش فهموند که یکی از دلایلی که ما نمیخوایم عروسی بگیریم، خود ایشونه که از ترس رفتارهای غیر قابل پیش بینیش و دخالت هاش قید مراسم عروسی رو زدیم. این خانواده از کوچیک تا بزرگ همه دوست دارن دخالت کنن و جالب اینکه علنا تعیین تکلیف میکنن و همیشه از کلمه "باید" استفاده میکنن. من دوست دارم بلاخره یه جایی مرزهایی که ما برای زندگی مشترکمون قائلیم رو بشناسن و واردش نشن. اما میبینم هیچ فایده ای نداره. خیلی وقته فاصله گرفتم ازشون اما همیشه سربزنگاه، مثل همین مراسمات و موقعیت های خاص که مجبورم باهاشون باشم، با دخالت ها و تعیین تکلیف کردنشون دیوونم میکنن.
    واقعا تو برخورد باهاشون موندم که چکار باید بکنم. یه مثال میزنم از طرز رفتارشون شاید بتونم راهنمایی بهتری بگیرم برای آینده. همسرم برای یه دوره تحقیقاتی چند ماه خارج از کشور بود و من هم اواخر دوره رفتم اونجا. عید که میخواستیم برگردیم، به اقتضای شرایط که ماشینمون شهر ما بود و خانواده من هم که از اول در مورد این کار حمایتمون کرده بودن قرار بود بیان استقبال ما، قرار شد که دو سه روز اینجا بمونیم و بعد بریم شهر همسرم. اما از چند روز قبل اومدن ما، خانواده همسرم فشار آوردن که چرا میخواین اول برید اونجا؟ و بدترین حرفها رو به همسرم زدن. حتی خواهر کوچک همسرم میگفت به پدر خانومت بگو ماشینت رو بیاره فرودگاه و بره و خودت بیا اینجا!! همسرم هم ناراحت بود ازشون که تو این 6 ماه اصلا کاری نداشتن من کجام، چجوری رفتم و شرایطم چطوره، حالا تازه یادشون افتاده. در نهایت بعد از کلی بحث بین خودمون و خراب شدن روزهای آخر سفرمون، اول رفتیم شهر اونا. اما چه رفتنی... فقط مهم این بود که ما اول بریم اونجا. خود من و همسرم هیچ اهمیتی واسشون نداشتیم. 3 روزی که اونجا بودیم همه در حال بحث و دعوا و مشکلات همیشگی خودشون بودن. حتی از این همه خواهر و برادر یکیشون ما رو دعوت نکرد خونش.
    به قول آقای جوادیان، موضوع یه عمر زندگیه. توی قضیه عید، به نظر خودم بهتر بود تصمیم خودمون رو اجرا کنیم اما باز نگاه که میکنم میبینم اگه اینکارو میکردیم چه حرفای بدتری که ازشون نمیشنیدیم و چه رفتارهایی که نمیکردن. یجورایی ازشون ترسیدم اما نمیخوام اینجوری ادامه بدم. دیگه این دخالتاشون داره دیوونم میکنه. اما برای همین عروسی نمیدونم باید چجوری باهاشون برخورد کرد که این رفتارای پرخاشگرانشون حداقل بشه. لطفا راهنمایی کنید.

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من و شوهرمم از دو شهر مختلفیم، و چون سخت بود مهمونامون رو ببریم یه شهر دیگه تصمیم گرفتیم دو تا جشن عروسی بگیریم، یکی شهر اونا یکیم شهر ما
    ولی تو هر جشن برای طرف مقابل فقط خونواده خودمون حضور داشتن مثلا جشن ما، پدر و مادر و خواهرش و جشن اونا پدر و مادر و خواهرای من
    ولی اینکه شما میگید خواهراشون مشکل سازن نمیدونم!
    بنظرم بهترین راهکار اینه که یه شام بعنوان سور بدین
    ویرایش توسط بارن : دوشنبه 02 مرداد 96 در ساعت 13:55

  12. کاربر روبرو از پست مفید بارن تشکرکرده است .

    nazi_ka (دوشنبه 02 مرداد 96)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array
    هزینه مراسم تون رو کی می خواد بده؟

    اگه خودتون؛ خب یه مهمونی ساده برگزار کنید؛مثلا یه شام سادده با مهمونای کم و بگید همینی که هست.
    اگر با خانواده همسرت می خوان هزینه کنند. شما بگو همه چی با شما حتی انتخاب لباس عروس و آرایشگاه و ... . من فقط صبح عروسی میام میرم آرایشگاه و تو مراسم حاضر میشم. ببین کی حاضره پیگیر کارها باشه‌. بگو کادوهام واسه خودتون. اگر واقعا حاضرن مسئولیت قبول کنند شما هم کوتاه بیا. اگرم که نه. شما یه مهمونی مدل ولیمه بگیر. خودتون جسارتا بزنید به کری و تمومش کنید. تو مهمونی شه‍ر اونا هم فقط خودت باش. پدر و مادرتم اگر بهش توهین. میشه اونام نیان.

    کلا هم سعی کن تو برخورد باهاشون فقط بگی چشم و کار خودت رو بكنی. تمرین نشنیدن و چشم گفتن بکن.
    ویرایش توسط صبا_2009 : دوشنبه 02 مرداد 96 در ساعت 14:38

  14. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    nazi_ka (سه شنبه 03 مرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 28 مرداد 96)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه. ممنون از راهنمایی های همه دوستان

    این چند روز من و همسرم صحبت کردیم و نتیجه این شد که یه مسافرت بریم و بعدش دوتا مهمونی با مهمونای کم تو هر شهر بگیریم. اما همسرم با خانوادش صحبت کرده و اونها گفتن که باشه عروسی نگیر ولی مهمونی میگیری باید کل فامیل رو دعوت کنی که حدودا 160 نفر میشن. هزینه هم تمام و کمال با همسرمه. به خاطر همین من دلم میخواد جوری باشه که خودمون تصمیم میگیریم. ما میخوایم بریم سفر و اگه بخوایم دوتا مهمونی هم بگیریم، هزینمون زیاد میشه. اونم با این تعداد زیاد. جالب اینه که خانواده همسرم با فامیل هاشون رابطه ندارن و من هنوز بعد 2 سال، دایی و خاله های همسرم رو ندیدم. بعد حالا میگن بچه هاشونم باید دعوت کنید. از طرفی با این تعداد زیاد و آدمایی که هیچ رابطه ای باهاشون ندارن، زیاد جالب نیس فقط بیان شام بخورن و برن. یعنی من حدس میزنم که خانواده همسرم الان میگن باشه قبول، مهمونی باشه، اما بعدا میگن آرایشگاه و لباس عروس و این حرفام باید باشه، زشته جلوی مردم!
    خانواده شوهرم الان فقط برگزاری مراسم عروسی واسشون مهمه و نظر میدن. اصلا از شوهرم نمیپرسن سر کار میری؟ نمیری؟ میخوای کجا زندگی کنی؟ فقط میگن جلوی فامیل زشته. عروسی بگیریم. ولی اصلا به چیزای دیگه اهمیت نمیدن. هزینه ای بابت این چیزا نمیخوان بدن. حتی در مورد سرویس طلا هیچی به روی خودشون نمیارن و نمیخوان بخرن. منم ازشون انتظاری ندارم اما میگم حالا که هیچ اهمیتی به این چیزا نمیدن، حداقل به بقیه چیزا هم کاری نداشته باشن و بذارن خودمون تصمیم بگیریم.

    پدر و مادرم هم ناراحتن که چرا همه چیز نرمال نیست و نمیتونن با خانواده همسرم در ارتباط باشن. خیلی دلشون میخواست میشد یه عروسی بگیریم که هم فامیلای ما و هم فامیلای اونا باشن. همونطور که خودم هم الان که فکر میکنم میبینم دلم میخواست اونطوری میشد اما حالا که نمیشه، دوست دارم تصمیم گیرنده خودمون باشیم.

    حس خوبی ندارم. از بی توجهی ها و انتظاراشون دلم پره. میخوام خودمون تصمیم بگیریم اما میدونم همه چی به هم میریزه.

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    اگه در توان شوهرتون هست تا جائی که مقدوره نفرات دعوت کنین برای شام.. ولی اگه تعداد زیاده بزارین شوهرتون خودش در این باره با خونوادش صحبت کنه و بگه که من میتونم فلان تعداد مهمون دعوت کنم ..
    و بیشتر از این در توانم نیست..

    آرایشگاه هم اشکال نداره میتونید برید ولی اونجا نگید عروسم تا هزینه اضافی و آرایش زیادی انجام بشه..

    اما لباس عروس تو مهمونیه شام تو هیچ کجا فک نمیکنم مرسوم باشه و جلفه و خونواده شوهرتون ازتون نخواهند خواست..

  17. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    nazi_ka (یکشنبه 29 مرداد 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پیشنهاد یه عروسی شاد ولی متفاوت
    توسط Shayan68 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 14 اسفند 95, 13:33
  2. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  3. اختلاف خانواده همسرم با تصمیم منو شوهرم بر سر مجلس عروسی
    توسط mahsa21 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مهر 94, 11:44
  4. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 خرداد 94, 15:31
  5. تفاوت فرهنگی در مراسم عروسی
    توسط reza.p در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 شهریور 89, 09:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.