به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1396-4-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    51
    سطح
    1
    Points: 51, Level: 1
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم ازم دوری می کنه و سرد شده

    من خانمی متاهل 33 ساله کارشناسی ارشد و خانه دار هستم.مدت 4سال هست که ازدواج کردم.البته الان عقد هستم.من سال 80 در سن 18سالگی ازدواج ناموفق داشتم.مدت یک سال و نیم دوران عقد و ازدواجم طول کشید که به دلیل بددلی و بدبینی جدا شدم و ادامه تحصیل دادم.سال 91با یک اقای مذهبی اشنا شدم حدود 2ماه با هم محرم بودیم که بدون هیچ دلیلی گفت جدا بشیم که روی من تاثیر بدی گذاشت. بعد چند سال استرس و عدم اعتماد به هیچ مردی بهش اعتماد کردم ولی دوباره ضربه بدی بهم وارد شد. بعد مدتی با یکی اشنا شدم که دوباره سعی کردم اعتماد کن. باهاش ازدواج کردم.چون من رو میشناخت از گذشته من اطلاع داشت.بعد مدتی بهش گفتم به ادمی که دومین بار تو زندگیم بوده از لج اون با تو ازدواج کردم و از تو بدم میاد چون حرص اون رو دربیارم با تو ازدواج کردم و حالا عذاب وجدان دارم که بهش گفتم چون واقعا تو رو دوست دارم نباید بهش می گفتم.که همسر گفت مهم نیست.بعد از یک سال که از عقدمون گذشت همسرم حرفایی به من زد که تا حد جنون رفتم.از رابطه های قبلیش با تمام جزئیات گفت که برای من شوک بزرگی بود.البته بگم خانواده من و همسرم تفاوت فرهنگی داریم برعکس من و خانواده ام مذهبی نیستن.همیشه این موضوع اذیتم می کرد که چرا را وجود اینکه من دوبار شکست داشتم منو انتخاب کرده؟! با گفتن گذشتش من داشتم روانی میشدم.پرخاشگر شدم.بهم میگفت گذشته مهم نیست الان مهمه که ما همدیگه رو دوست داریم.برای من قابل قبول نبود.خیلی به هم ریختم.از طرفی دانشجو بود و بیکار.سعی می کردم حرفاش رو فراموش کنم اینقدر استرس داشتم که تست اچ ای وی هم دادم.از طرفی پدرش هربار قول میداد وام بگیره که مستقل بشیم ولی فقط قول بود کاری نمی کرد.مدتی بعد مادرم بیماری سختی گرفت.فشار عصبی خودم و مریضی مادر خیلی بهم فشار اورد.داشتم روانی میشدم.از طرفی هرکس میرسید میگفت چرا مستقل نمیشین 4سال گذشت.خیلی از لحاظ روحی خراب بودم.همه این موضعات باعث شدن چندبار به همسرم حرفای زشت بزنم پرخاشگری کنم و یک بار هم به خانواده اش فحش دادم که چرا کاری نمی کنن چون داشتیم از هم سرد میشدیم.بعد 4سال سختی پدرش گفت من وام نمیگیرم.من خیلی عصبانی شدم.باعث شد به پدرش توهین کنم ولی فقط از روی عصبانیت بود.بعد این حرفا همسرم عصبانی شد و گفت جدا بشیم تو بهم توهین کردی و ابروی منو پیش اون فرد دومی که باهاش بودی بردی و به خانواده ام توهین کردی.دیگه حسی بهت ندارم.باهام خیلی سرد شده.بخدا من خیلی عصبی شده بودم.بعد اون 2شکست و بیکاری خودش و بدقولی پدرش و حرف و حدیثی که پشت سرمون بود و بیماری مادرم داشتم روانی میشم.اینا همه باعث شدن 3بار خیلی بد عصبانی بشم اونم توی خیابون.حالا همسرم میگه بهت اعتماد ندارم پرخاشگری از اینکه با فلانی بودی عذاب میکشم.من با کسی نبودم همه اون حرفام دروغ بودن چون تو داشتی عذاب میکشیدی با فرد دومی رابطه داشتی و خانواده ات نمیدونستن. هر بار که با همسرم خلوت می کردیم از گذشته ازم میپرسید که چکار کردم و من زجر میکشیدم قسمش میدادم چیزی نگو میدونی من عذاب میکشم ولی میگفت بگو تا تحریک بشم من واقعیت رو نمیگفتم و چند جمله با عذاب و سختی میگفتم تا راضی بشه.حالا میگه من نمیتونم تحمل کنم وقتی پیشم می خوابی یاد گذشتت می افتم و ناراحت میشم.میگم خودت منو میشناختی و میدونستی پی چرا انتخابم کردی و میگفتی تعریف کنم.نمیدونم کدوم حرفش راسته کدوم دروغ.الان حدود 2ماه هست سرد شده میگه باید یک ماه منطقی فکر کنم.دارم دیونه میشم.از جدایی میترسم و خیلی دوستش دارم.میگم بیا گذشته رو فراموش کنیم و از صفر شروع کنیم و منم دیگه عصبی نمیشم.ولی قبول نمی کنه.نمیدونم چکار کنم.کمکم کنین چکار کنم

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    فکر کنم یکی از مشکلات خراب کننده ی رابطه تون، پرخاشگری شماست.
    دلیلش هم می تونه دو نامزدی ناموفق و خشمی که از اونها در درونتون دارید باشه ...

    توی متنتون بارها اشاره کردید که بد صحبت کردم، توهین کردم، پرخاش کردم و ...

    نگران نباش.
    این یک ماهی که همسرت داره فکر می کنه، شما هم به شدت متمرکز شو روی خودت
    حتی اگه به تصمیم طلاق برسه، یکی دو ماه هم مراحل جدایی طول می کشه.
    پس سه ماه فرصت داری که بهش نشون بدی دیگه عصبی نمی شی و خانم متین و صبوری هستی که مشکلاتش را با درایت حل می کنه نه با فریاد.

    از همین امروز شروع کن.
    برو مشاور و کمک بگیر. جلساتت را منظم برو. اگه شدت پرخاشگریت بالا باشه شاید لازم باشه دارو هم بگیری. مشاور بهت می گه.
    هر روز ورزش کن. شنا و آب به آرامش بیشتر کمک می کنه.
    موسیقی کلاسیک و بدون کلام گوش کن. (موسیقی روی ضمیر نیمه هوشیار تاثیر مثبت می ذاره و آرومتر می شید)
    بسته به دین و اعتقادات خودت، اعمال مذهبی نه به شکل اغراق آمیز، بلکه با تمرکز و برای آرامشت انجام بده.
    تمرینات مثبت اندیشی انجام بده. هر روز زمانی را اختصاص بده به اینکه به خوبیهای همسرت و اطرافیانت فکر کن و براشون انرژی و دعای مثبت و خیر بفرستی و طلب آرامش کنی.
    راجع به مشکلات زندگیت با هر کس و ناکسی صحبت نکن و اینقدر انرژی منفی اطراف خودت پراکنده نکن. مشکلت را با کمک مشاور حل کن. حرفهای منفی و صحبتهای اطرافیان و نظرات مختلف و ... تمام توانت را ازت می گیره.
    کتاب بخون. این کتاب بد نیست
    دو سه روز در هفته با دوستان یا افراد خانواده ات یکی دو ساعتی خوش باش. بدون صحبت درباره مشکلات، فیلم کمدی ببین. طنز بخونید و بخندید و ... بی دلیل شاد باش.

    از این فرصتی که همسرت داده به بهترین نحو استفاده کن. خواهش و التماس نکن. نشون بده که داری تغییر می کنی.
    هر شب هم یه پیام مثبت و با انرژی و زیبا برای همسرت بفرست. هر صبح با انرژی بهش سلام کن.
    به دست و پاش هم نپیچ و یه مدت بذار راحت باشه و ببینه که رها چقد عوض شده.

    خشمی که درونت هست را باید درمان کنی.
    اگر تهران هستید مریم از این مشاور خیلی راضی هست.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 26 تیر 96 در ساعت 15:50

  3. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam.mim (دوشنبه 26 تیر 96), بارن (دوشنبه 26 تیر 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1396-4-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    51
    سطح
    1
    Points: 51, Level: 1
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امروز با همسرم رفتم مشاوره.تصمیم جدی به جدایی داره!
    مشاور گفت هر دو اشتباه داشتین. ولی همسرم قبول نکرد. میگه سرد شده ازم.رابطه قبلیم خیلی اذیتش می کنه.مشاور گفت تو میدونستی و با این خانم ازدواج کردی ولی همسرم گفت نباید به روم می اوردم.منم گفتم چون میدونستم میدونه بهش گفتم اونم چون میترسم عده رابطه قبلیم نگذشته باشه. ازش کمک خواستم چون قبل عقد با همسرم رابطه داشتم ازش پرسیدم کی محرم شدیم تا کمکم کنه از دست ندمش.اونم گفت فلان تاریخ و اون زمان گفت مهم نیست بهش فکر نکن.مهم الان که ما با هم هستیم.براش مهم نبود.طوری رفتار می کرد که اصلا رابطه قبلیم براش مهم نیست به این خاطر منم همه چی رو با اینکه میدونست گفتم.ولی الان زده زیر همه چی میگه دارم عذاب میکشم.نمیتونم تحمل کنم.
    دارم روانی میشم.نمیدونم چکار کنم.به خدا این نامردی که خودش همه چی رو میدونست الان 4سال عقدشم باهام رابطه داشته الان میگه ازت زده شدم.نمیتونم تحمل کنم.حرمتموم از بین رفته.
    بخدا اگه جدا بشیم سکته می کنم یا خودکشی می کنم نمیتونم یه شکست دیگه رو تحمل کنم.تو رو خدا کمکم کنین.
    ویرایش توسط raha1362 : پنجشنبه 05 مرداد 96 در ساعت 02:22


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.