سلام خدمت همه دوستان
خیلی خیلی مضطرب و ناراحت و سردرگمم لطفا راهنماییم کنید.
از ابتدای دوران عقد متوجه شدم که همسرم خیلی زود عصبانی و پرخاشگر میشه و گاهاً خیلی بددهن و از الفاظ نامناسب بکار میبره.
هر دفعه که عصبانی می شد من سکوت می کردم تا بعد از یک مدت آروم می شد و بعد یک قهر کوتاه حالا گاهی اوقات بعدش اون برای عذرخواهی اقدام میکنه گاهی من.
الان تقریبا 4 ماهه خونه خودمم در این مدت در رفت و آمدهاییی که با خانواده همسرم داشتم متوجه شدم این روحیه پرخاشگری و بد دهنی قبل ازدواج خیلی درش شدیدتر بوده .
من تا حالا دلم رو به این خوش کرده بودم که با بقیه اینطور رفتار میکنه و رفتارش با من فرق می کنه در بحثی که هفته گذشته داشتیم متوجه شدم خیلی از رفتاراش غیر قابل کنترل و دست خودش نیست من هم مثل همیشه ساکت شدم و ...
دیشب بعذ از بحثی که با هم داشتیم دیگه واقعاً از کنترل خارج شد حرفهای زشت و رکیکی به من زد احساس کردم تو اون فاصله می خواد من رو بترسوه و خرد کنه حتی اگه پشت فرمون نبود مطمئنم کار ه درگیری فیزیکی می کشید مدام تو حرفاش بهم می گفت باعث رفتاراش منم من باعث شدم که حرمت بینمون از بین بره و من حتی یک کلمه هم تو اون دو ساعت حرف نزدم و فقط گریه کردم طی این مدت خواهرام تلفنی برای کاری دیگه باهام تماس گرفتن که من جوابشون رو طوری دادم که مثلا مریضم و اتفاقی نیافتاده ولی از افتادن صدام و بغضم متوجه شدن و خیلی نگرانند وقتی صحبتم تموم شدو دید نمی خوام خونوادم چیزی بدونن مدام تحدید کرد که الان میرم خونتون و آبرو ریزی راه می اندازم .
همسرم وقتی عصبانی نیس خیلی مهربون حالا ازتون راهنمایی می خواه:
1. آیا این که من سکوت می کنم و حرفی نمزنم راه درستیه ؟ چون حس می کنم ای موضوع باعث گستاخی همسرم میشه.
2. می تونم چند روزی قهر کنم و برم خونه پدرم؟ چون واقعاً تحمل شنیدن حرفهاش رو ندارم دیشب بعد از این که برگشتیم خیلی ناراحت بودم و وقتی دیدم او چقدر راحت اومد نمازشو خوند و با قهر و طلبکاری رفت جدا خوابید اینقدر بهم فشار اومد که رفتم 50 -60 تا قرص خوردم تا خودمو کشم ولی در کمال تعجب صبح که پاشدم دیدم نه تنها حالم بد نیس بلکه قرصهای خواب باعث شده راحت بخوابم و فقط همسرم صبح بدون اینکه من رو بیدار کنه رفته سر کار و من با تاخیر رسیدم اداره.
3. آیا من برای آشتی پیش قدم بشم؟ شاید برای بحث شروع دعوا من مقصر باشم ولی این توجیه رفتاراش نیس . مطمئناًاون الان از من انتظار داره برم منت کشی برای من کنار گذاشتن غرورم کار ساده ی اما می ترسم باعث بشه گستاخ تر و بد عادت شه
4.آیا خونوادم رو در جریان قرار بدم؟
5. چطور همسرم رو راضی کنم به مشاور مراجعه کنه؟
6.اگه الان از خونم نرفتم به خاط ترسم نیس به خاطر احترام به روزها و رفتارهای خوبیه که باهام داشته ولی واقعاً نمیدونم اگه دوباره تکرار کنه چه برخوردی باید باهاش داشته باشام؟
7.من تو خونواده فرهنگی بزرگ شدم که حتی با صدای بلند با هم حرف نمیزنیم درست برعکس خونواده اون اگه خونوادم بفهمن چه حرهایی به من میزنه اگرهم من بخوام دیگه اونا نمی ذارن باهاش زندگی کنم.
خیلی خیلی داغونم کمکم کنید . خواهش می کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)