به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh خیلی میخامش و عاشقشم ولی نمیدونم چیکار کنم که اونم با اینکه دوستم داره ولی عاشق بشه

    با سلام وخسته نباشید خدمت اعضای گرامی

    دوماهی میشه که با دختری که از خودم 2 سال کوچیکتره آشنا شدم و دانشجو هستش
    اوائل آشناییمون زیاد با هم تلفنی حرف میزدیم تا اینکه گذشت و گذشت و من تصمیم گرفتم که به دیدنش برم دانشگاه اون با جایی که من هستم با اتوبوس 7 ساعت فاصله داره و بماند که رفتن ب اونجا چقد سختی داشت

    بعد اینکه دیدمش و حدود 7 ساعتی باهم صحبت کردیم و حتی دستمم بهش نخورد عاشقش بودم و بیشتر عاشقش شدم
    از اولم بهش گفتم که قصد من دوستی نیس که یه روز بخام ولش کنم گفتم که میخام همیشه کنارم باشه
    خلاصه روز اولی که دیدمش براش یه گل رز گرفتم و اونم خیلی هیجان زده بود
    بهتون گفتم که تقریبا 2 ماه از آشناییمون میگذره و اگه زیاد هم دوستم ندشاته باشه بهش حق میدم چون زیاد هم دگ رو ندیدیم ولی اینو میدونم که حسم بهش هوس نیست که اگه بود 700 کیلومتر پانمیشدم برم که فقط ببینمش میتونستم تو شهر خودمون یکیو پیدا کنم
    از بچگی مادرش طلاق گرفته و اکثر اوقات تنها خونس یه داداش بزرگ داره که همش از دستش چشاش خونه و اشک میریزه دختر احساساتی هست جوری که یه حرفی میزنه بهم چن دیقه تا چند روز بعش عذر خواهی میکنه و میگه که منو ببخش

    منم مثل اونم هر چی میشه میگم ببخش که کینه و کدورتی پیش نیاد
    چن هفته پیشم که تولدش بود براش یه کادو فرستادم که خوشحالش کنم
    از ازدواجم حرف زدم و کقتم بهش و اون میگه که خیلی خواستگاراشو رد کرده و وقت عروسک بازیشه نه شوهرداری
    منم هنوز شرایطم تا پایان دوره کارشناسی مساعد نیس برای قدم جلو گذاشتن و از طرفیم دوسش دارم نمیخام از دستش بدم خودشم اینو میدونه و دوستاشم بهش میگن که قدر منو بدونه ولی کیه که قدر بدونه
    من 21 سالمه و اون 19 سالشه
    میخام تا وقتیکه اوضاعم مساعد بشه نگهش دارم که بعد برم خواسگاریش و نمیخام به هیچ قیمتی از دستش بدم.
    در ضمن عاشق شدنمم کورکورانه نبوده و بخاطر ویژگی های شخصیتی و توانایی هایی که داره مثل غذا درست کردن و مسولیت پذیر بودنش منو جذب کرده و با معیارهایی که دارم همخوانی داره.
    از لحاظ تیپ و ظاهر شخص ساده ای هست و حتی اینم بهم گفته که اگه بخاد با کسی عروسی کنه دوست داره عروسیش مشهد تو حرم باشه.
    منم بهش گفتم که عشق بازمان به دست میاد وصبر کنه زمان بگذره از طرفیم خودش میگه که اگه منو یه ذره هم دوست نداشت اصلا ارتباطمونو ادامه نمیداد.
    درکل خیلی دوستش دارم و دوست داشتنمم ثابت کردم ولی نمیدونم چیکارکنم که اونم منو بخاد و از دستش ندم که بعدا بخام حسرت داشتنشو بخورم.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    لطفا اگه امکان داره دوستان راهنمایی بفرمایید ممنونتون میشم.

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    سایت همدردی مخالف رویه دوستی های اینچنینی هست بخاطر دلایل بسیار زیاد لطفا از این رابطه خارج بشید.

    بهش علاقه داری خوبه.اول درست تموم کن بعد برو خدمت بعد شغل با درآمد مناسب و ثابت
    اونوقت برو جلو بصورت رسمی اقدام کن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    باغبان (شنبه 20 خرداد 96)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام محمد عزیز
    اولین قانون برای شروع عاشقی و زندگی مشترکت این باشه هیچوقت بزور کسی رو برای عشق گیر نده، این بمعنی این نیست که مثلا روی عاطفه و محبت پا بگذاریم یا بی توجه و بی احساس باشیم، اما اینکه بخوایم کسی رو بزور مجاب به پذیرش کنیم اشتباه محض هست، در قفس رو باز بذار پرنده اگر عاشقت باشه روی شونت میشینه و اگر نباشه راه آسمونو میگیره...
    توجه ، پیگیری،ابراز ناراحتی ، دلتنگی، قدم گذاشتن در راه برآورده شدن و جنگیدن ... همه اینها نشون دهنده این هست طرف راضی به از دست دادن نیست.
    از طرفی محمد عزیز فکر نمیکنی برای ازدواج زود هست؟ نه اوضاع درسی مشخصی ، نه اوضاع کاری مناسب، نه تمرکز لازم و نه خیلی از اسباب ازدواج که تأثیرش بعد از ازدواج بسیار بچشم میاد .. همه ی اینها یعنی نقص و کمبود
    نگه داشتن یک دختر اونم برای مدتی طولانی اصلا عقلانی نیست، بسیاری از دختران بدلیل شرایط سنی و فشار خانوادگی یا تغییر نگرش زیاد نمیتونن رو قول های خودشون پا بر جا بمومن مگر از طرف مقابلشون حرکتی اساسی ببینن.. که اونم باز دغدغه های خودش رو داره..(که اکثرا مردان پا روی همه چیز میگذارن)
    مورد هست؛
    ۲،۳،۴ سال نامزدی یا دوستی و‌ در پایان جدا شدن ... نتیجه: ضرر کردن خانم، از دست رفتن آرامش و احساس خوشبختی در دو طرف‌ ، خستگی و یکنواختی، افسردگی، از دست دادن شغل، ضربه های اجتماعی، حرف و حدیث های خانواده و اطرافیان و دوستان و فامیل، بی اعتمادی به جنس مخالف، تنهایی، مشکلات تحصیلی، روی آوردن به اعتیاد، اعمال غیر اخلاقی و .،،
    سن مناسب ازدواج به عقیده من برای پسران ۲۶ سال به بالا و برای دختران ۲۵ به بالا هست. دختران زیر ۲۵. سال به دلیل تصمیمات احساسی، ریسک پذیر بودن، نداشتن آگاهی از ازدواج و زندگی زناشویی ، تحت تأثیر قرار گرفتن و ..، نمیتونن براحتی تصمیم درستی بگیرن و متأسقانه در زندگی متحمل روزهای سختی میشن هم پسر و هم دختر.
    بهترین راه این هست که فعلا به تحصیلتون ادامه بدین و بیش از این به وابستگی خودتون و اون دختر دامن نزنین. ایشون در سن پایینی قرار دارن و غذا درست کردن و مسىولیت پذیری که نمیدونم تعریفش در ذهن شما چی هست نمیشه تمام ماجرا.( اگر ماپرشون باهاشون زندگی نکنه بصورت اجباری خانه داری رو یاد گرفتن و چیزی نبوده که به مرور زمان یاد گرفته باشن و از روی علاقه باشه)
    همین خانم چهار سال دیگه ممکنه بگه من دوست دارم عروسیم در فلان تالار شهر و ماه عسلم خارج از کشور باشه!
    افراد باید زمان داشته باشن تا بتونن تجربه کسب کنن و خوب و بد زندگی رو بفهمن، باید بزرگ بشن و رشد عقلی پیدا کنن. باید بدونن از زندگی چی میخوان و زندگی از اونها چه انتظاراتی داره.
    شما فقط به ایشون بگین بهتره سن ما بیشتر بشه و درسمون رو بخونیم ... بعدا میشه تصمیم گرفت.
    تأکید میکنم هشدار بهتون میدم ارتباط پیامکی و چتی هم وابستگی میاره که برون رفت ازش به مشاوره و روانشناس و ... کشیده میشه . دقت کنید.
    این خانم باید بزرگتر بشه خیلی بزرگتر و بدونه علت جدایی والدینش چی بوده که بتونه این موضوع رو هضم کنه. باید احساسات دیگران رو به بازی نگیره و بدونه اگر کسی بهش اسم ازدواح میاره اول گل نگیره بعد بگه وقت عروسک بازیمه، باید بدونه زن بودن یعنی داشتن چه ویژگی هایی... شما هم باید بدونی که ازدواج کردن نیازمند همه ی معیارها و همه ی اسباب لازم هست و یک اشباه یعنی آخرین اشتباه.

  6. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 19 خرداد 96), باغبان (شنبه 20 خرداد 96)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر فراوان که وقت گذاشتید

    اول در جواب خاله غزی بگم که در حال حاضر بیکار نیستم و تدریس زبان انجام میدم و در بورسم فعال هستم در حال حاضر از خیلی از هم سن و سالای خودم بالاترم از لحاظ هوش مالی میتونم تو خونه و با اینترنت روزی 50 هزار ت از بورس درآمد داشته باشم که این مدت همین کارو هم انجام دادم

    درضمن ماها ک به خدا و قرآن اعتقاد داریم ولی در عمل هیچ اعتقادی وجود نداره مگه خدا نگفته وقتی شما بری دنبال ازدواج خودش رزق و روزی رو میرسونه من خودم که ادعای مسلمونیم میشه به همین حرف چرا توجه نمیکنم ؟؟ بگذریم


    و اما یار مهربان در ابتدا باید عرض کنم که بسیار ممنونم که وقت گذاشتید
    دررابطه با اینکه پرنده رو نمیشه تو قفس گذاشت باید بگم که مدت زمان زیادی از آشناییمون نمیگذره و اون دختر هنوز کامل از من مطمئن نشده با توجه به تجربیات تلخی ک در گذشته تو خونوادش داشته محتاطانه رفتار میکنه و خودشم گفته که من دوست داشتنمو ثابت کردم و میدونه سرکار نیست.

    اینم میدونم که دوست داشتنم قلبیه که اگه هوی و هوس بود پانمیشدم 700 کیلومتر راه رو برم که فقط ببینمش واقعا دوست داشتنم از صمیم قلبه و اونم به مرور زمان این موضوع رو بفهمه .

    از اونجایی که خدا و پیغمبر سرم میشه نمیخام به گناه کشیده بشیم و حتی دستشم نگرفتم چون میخام پاک بمونیم.
    درضمن هم برای من و هم برای ایشون اولین رابطه ای هست که تجربه میکنیم و خودشم میدونه و میگه که ما دوست نیستیم و قصد ازدواجه بهمین دلیل هروقت که میبینمش یا صحبت میکنیم راجع به معیارها حرف میزنیم البته من با زبون چند باری دوست داشتنش رو ابراز کردم .

    بهرحال شما خودتون رو جای من بزارید و میدونم ک تا پایان دوران کارشناسیم که دوسال دگ باشه شرایطم اوکی میشه .
    درضمن خونواده هم از لحاظ مالی حمایت میکنن .

    الان مشکل اینجاس که من نمیتونم به هیچکس دگ فکر کنم و مثالش هم تو خونوادمون هست که داییم 45 سالشه و به این دلیل که به کسی که دوست داشته نرسیده تا این سن مجرده و دنبال ازدواج نیست.

    من شخص وفاداریم و وقتی کسیو میخام تا پای جونم پاش وامیسم مگه اینکه اون بخاد جا بزنه که در اون صورت خوشی زده زیر دلش.

    امیدوارم به نیت من پی برده باشید که خیرهستش و فکر همه چیز رو کردم و مدتیه دارم با برنامه پیش میرم برای آینده.

    ممنون از لطفتون که وقت میزارید

  8. کاربر روبرو از پست مفید mohammad1995 تشکرکرده است .

    ...zahra (چهارشنبه 07 تیر 96)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1995 نمایش پست ها
    و اما یار مهربان در ابتدا باید عرض کنم که بسیار ممنونم که وقت گذاشتید
    دررابطه با اینکه پرنده رو نمیشه تو قفس گذاشت باید بگم که مدت زمان زیادی از آشناییمون نمیگذره و اون دختر هنوز کامل از من مطمئن نشده با توجه به تجربیات تلخی ک در گذشته تو خونوادش داشته محتاطانه رفتار میکنه و خودشم گفته که من دوست داشتنمو ثابت کردم و میدونه سرکار نیست.
    اینم میدونم که دوست داشتنم قلبیه که اگه هوی و هوس بود پانمیشدم 700 کیلومتر راه رو برم که فقط ببینمش واقعا دوست داشتنم از صمیم قلبه و اونم به مرور زمان این موضوع رو بفهمه .
    از اونجایی که خدا و پیغمبر سرم میشه نمیخام به گناه کشیده بشیم و حتی دستشم نگرفتم چون میخام پاک بمونیم.
    درضمن هم برای من و هم برای ایشون اولین رابطه ای هست که تجربه میکنیم و خودشم میدونه و میگه که ما دوست نیستیم و قصد ازدواجه بهمین دلیل هروقت که میبینمش یا صحبت میکنیم راجع به معیارها حرف میزنیم البته من با زبون چند باری دوست داشتنش رو ابراز کردم .
    بهرحال شما خودتون رو جای من بزارید و میدونم ک تا پایان دوران کارشناسیم که دوسال دگ باشه شرایطم اوکی میشه .
    درضمن خونواده هم از لحاظ مالی حمایت میکنن .
    الان مشکل اینجاس که من نمیتونم به هیچکس دگ فکر کنم و مثالش هم تو خونوادمون هست که داییم 45 سالشه و به این دلیل که به کسی که دوست داشته نرسیده تا این سن مجرده و دنبال ازدواج نیست.
    من شخص وفاداریم و وقتی کسیو میخام تا پای جونم پاش وامیسم مگه اینکه اون بخاد جا بزنه که در اون صورت خوشی زده زیر دلش.
    امیدوارم به نیت من پی برده باشید که خیرهستش و فکر همه چیز رو کردم و مدتیه دارم با برنامه پیش میرم برای آینده.
    ممنون از لطفتون که وقت میزارید
    سلام محمد عزیز
    یقیناً نیت و قصد تو خوب هست و من هیچگاه به نیت شما شک نکردم و میدونم برای ازدواج و رهایی از گناه اقدام میکنین.
    اما ما درباره مسایل مهم تر صحبت میکنیم
    یک دختر ۲۵ ساله و با یک دختر ۱۹ ساله تفاوت های اساسی داره. افکار، احساسات بسیار فرق میکنه و تصمیمات هم بستگی به اینها داره.
    ایشون بخاطر مسایلی که درون خونه بچشم دیدن و لمسش کردن و بخاطر برادرش ممکنه بخواد راه گریزی ایجاد کنه و اومدن بطرف شما نه بخاطر احساسات، بلکه بخاطر فرار از شرایط و رسیدن به ثبات باشه. در اینصورت وقتی افراد وارد زندگی مشترک میشن و یکسری مسئولیت ها رو باید بپذیرن و وقتی میبینن زندگی مشترک گل و بلبل نیست و هر روز لیلی مجنون در کار نیست از این هم زده میشن و بر طبل ناسازگاری و جدایی میکوبن.
    از ایشون توقع در حد یک دختر نوزده ساله داشته باشین که ناپخته و احساسی هست، اما آیا در سالهای بعد اوضاع به این شکل ادامه پیدا میکنه؟
    موردهای زیادی رو من دیدم که یکی ، دو سال بعد ازدواج درخواست طلاق داشتن و تنها دست آوردش افسردگی و پشیمانی و حسرت بوده.
    اولین حرفشون اینه من بچه بودم/ دومین اینه چشمشون به افراد جدید و اجتماع بزرگتر باز میشه و از انتخابشون پشیمون میشن، چرا فلانی خواستگار دکتر داره، شوهر دوستم چقدر قد و قیافش زیباست، شوهر اون یکی دوستم خیلی ثروتمنده... من چه غلطی کردم شوهرم کردم/ سومیش خسته شدن هست .. من اون وقتا باید جونی میکردم ولی درگیر زندگی شدم، حالا دوستاش میگن بابا شوهر چیه بیا خوش بگذرونیم بریم باشگاه، مهمونی و تفریح ... هنورم دیر نشده و و و و و .....
    آقا محمد عزیز
    پسر جوانی مثل شما نیاز داره زمان بهش بخوره برای بزرگ شدن و رشد عقلی ..، نیاز داره بیشتر از اینها بد و خوب زندگی مشترک رو بدونه و مردم رو بیشتر درک کنه و از تجربیات و مشاوره ها استفاده ببره.
    شما نیاز داری اطلاعاتت رو بالا ببری و تحصیلت رو ادامه بدی. با فکر درگیر زندگی مشترک، ادامه تحصیل سخت هست.
    از طرفی خب ما مسلمونیم و ادعا میکنیم باید ازدواج کنیم و خدا رزق رو میرسونه
    آقا محمد بهتره بریم با هم به پنجاه سال پیش
    سال ۱۳۴۰ مثلا؛
    یک پسری هست که میخواد ازدواج کنه.۲۱ ساله به نام محمد
    خانواده ها توقعات عجیب از هم درباره ازدواج ندارن
    دختران بعد اخذ دیپلم اکثرا در خونه هستن و وارد اجتماع بزرگتر نمیشن.. اکثرا یا خیاطی میکنن یا به پدر و مادر کمک میکنن. دخترها از همون ۱۲ سالگی خانه داری رو یاد میگیرن و پا به پای مادر بزرگ میشن.
    اینجاهمه خونه ها تلفن ندارن و مجبورن برای اطلاع از هم روابط خانوادگی داشته باشن و یا سفر برن یا اینکه خونه کسی یا تلفن خانه ای برن و با هم حرف بزنن.
    مردم ساده هستن و از هفت روز هفته چند روز نون و پنیر و سبزی و انگو ر و هندونه و شیره میخورن، تخم مرغ ، آبگوشتی و آشی یا سر هفته برنج و خورشتی
    دختری از پدرش انتظار مالی نداره و پسرا از پونزده سالگی بلکه کمتر شغل دارن و پا به پای پدر تلاش میکنن و مرد بار میان.
    مردم در سال دو ، سه باری میرن سفر مشهد و انداره جیبشون زندگی میکنن یا طبیعیت و سفره ای پهن میکنن.
    عروسیا تو خونه برگزار میشه تو خونه شام میپزن و مهمونا همه رسیدگی میشن، یک جشن کوچک و دوماد و عروس سر خونه زندگیشون..
    عروس ها از دامادها چندان سؤالی ندارن و مردم در عین سادگی و بی آلایشی رفتار میکنن. خانواده ها اصل رو بر احترام و محبت میذارن.
    داماد به حد توانش خرج میکنه و عروس بعد ازدواج زندگیش رو میکنه و هر خانواده ای سه، چهار فرزند دارن
    برمیگردیم سال ۱۳۹۶؛
    محمد ۲۱ ساله قصد ازدواج داره
    در دنیایی زندگی میکنه که حجم اطلاعات میلیون ها گیگا بایت در روز هست، افراد در جایی به اسم اینترنت موقعیت ها و شرایطتشون رو بنمایش عموم میگذارن و اونهایی که سست تر هستن تحت تأثیر قرار میگیرن.
    دخترها بر پایه احساسات اشتباه تصمیم میگیرن ( دختران جوان زیر ۲۵ سال اکثراً)
    دایره خانواده و اقوام و دوستان بر افکار دختر و پسر تأثیر منفی میگذارن
    همه از هم توقع دارن، دختر توقعاتی از یک پسر معمولی داره که پسر در حد توانش نیست، اگر در اوایل زندگی نخواد کم کم رو میکنه ... من چرا ماشین ندارم؟ چرا از یک محله بهتر خونه نمیگیری؟ چرا نمیتونم یه گوشواره طلا بخرم و ...من بچه بودم شوهر کردم، روزای خوبمو از دست دادم، میخوام برم سرکار ، میخواستم دستم تو‌حیب خودم باشه، لازم نیست خرجمو بدی و ...
    و خیلی از آسیب های دیگر ...

    بهمین علت هست که افراد راهی جز بزرگتر شدن و کسب تجربیات و آموزش های بیشتر ندارن.
    باید زمان داد و درگیر احساسات زود گذر در سنین پایین نشد.
    ما با نسل های قبل تفاوت داریم و همین تفاوت ها آمار طلاق رو افزایش داده.ما باید بیشتر بفهمیم و بیشتر به طرف مقابلمون پی ببریم. باید معیارهامونو با دقت بررسی کنیم.
    برخی مردم از نظر اعتقادی دچار سستی شدن
    از نظر اخلاقی خیلی از اصول رو نادیده میگیرن
    به عواقب کارشون فکر نمیکنن
    همه چیز رو میخوان سریع و سطحی حل کنن
    طلاق و جدایی در نظرشون عادی شده
    مدام در حال تصمیم گرفتنن و تمرکز لازم رو ندارن شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی هم هست
    آقا محمد همونطور که گفتم بهتر هست دست گیر بدین و بذارین زمان بخوره به مسئلتون و رابطتتون رو فعلا قطع کنین به بهانه ی تحصیلات.
    شما خوب میدونین یک اشتباه تاوانش بسیار سنگینه و ممکنه تحملش رو نداشته باشین.
    ساختن و بنا کردن یک زندگی کار ساده ای نیست، دختر خانمم بهتون غیر مستقیم گفتن که الان وقتش نیست پس اصرار نکنین .
    ویرایش توسط yarmehrban : شنبه 20 خرداد 96 در ساعت 09:23

  10. کاربر روبرو از پست مفید yarmehrban تشکرکرده است .

    باغبان (شنبه 20 خرداد 96)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 تیر 96 [ 10:32]
    تاریخ عضویت
    1396-3-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    95
    سطح
    1
    Points: 95, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    روز خوش

    سلام مجدد

    اینهایی که گفتید همه درست هستش ولی دل اینطور چیزا سرش نمیشه .

    میدونید همونطور که گفتم آدم وفاداریم و از خودم شناخت دارم که اگه کسیو بخام و دوستش داشته باشم شده تا 40 سالگی مجرد میمونم ولی به کسی دگ فکر نمیکنم شاید باخودتون بگید الان اینطوری فک میکنید بعدا طرز فکرتون عوض میشه ولی اتفاقات زیادی چه تو گذشته چه تو حال افتاده که به هیچ وجه نتونسته ذهنیت منو عوض کنه.

    شما همه اینارو گفتید ولی خدایی یک لحظه خودتون رو بزارید جای من که یکیو انقد میخاید و بخاطر خواستنتون این همه راه و مسیر رو میرید .

    خدایی چطور پا روی همه چیز بزارم و خودم و خواستنم رو نادیده بگیرم.

    خودتون میدونید چه افرادی هستند که به گذشتشون غبطه و حسرت میخورن نمونش افراد زیادی که هم توی فامیل و خونواده دیدم که با همسرشون زندگی میکنن و دلشون جای دیگس.

    من نمیخام وقتی با کسی زندگی میکنم دلم پیش کسی باشه اینو خیانت میدونم و اگه قراره دلم پیش کسی باشه .

    الانم شاید بگید دارم تند میرم و این ها کار به جایی نمیبره ولی من که همین فردا نخواستم برم خواسگاریش.

    شرایط که محیا بشه من پا جلو میزارم.

    حتی اگه رد هم بشم در هر صورت تلاشم رو کردم و رد شدم

    تمام تلاشم رو انجام میدم تا به درآمد و وضعیت مناسب برسم.

    کما اینکه خیلی ها تو هم سن و سالای من هستن که ازدواج دانشجویی میکنن و دوست صمیمی خودم با اینکه نه شغل داره و نه کار نامزد داره.

    اینم بگم که من شخصا همین الانش هم ازدواج رو بر خودم واجب میدونم.

    چطور نماز واجبه ولی ازدواج وقتی ترس از به گناه افتادن باشه واجب نیست.

    متشکر

    - - - Updated - - -

    از کاربران گرامی خواهش میکنم تصور کنید این اتفاق برای خودتون پیش اومده چه تصمیمی میگیرید و آیا میتونید دوست داشتنتون رو نادیده بگیرید؟

    واقعا دوستش دارم و نمیخام ازدستش بدم درسته که فقط این یه دختر تو دنیا نیس ولی اونایی که عاشق حقیقی شدن میدونن چی میگم عشقی که به قصد دوستی و پایان نافرجام نیست و به قصد رسیدنه.

    ممنون میشم دوستان نظرشون رو بگن و راهنماییم کنن

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1374 نمایش پست ها


    دل اینطور چیزا سرش نمیشه .



    سلام



    باید به دل و احساست یاد بدی منطقی فکر کنه !


    از طرفی شیوه و مسیر شما ،،،مسیر صحیحی نیست برا ازدواج به نظرم .


    مگه نمیگی باید توکل کرد - باید رفت جلو ؟

    اگر دختری را را دوست داری و شرایط بالفعل ازدواج را مثلا نداری ،،،،باید بری خواستکاری همراه خانواده و از خانواده دختر وقت بگیری !


    چرا این کار را کنی ؟


    اولا خودت و اون دختر می فهمید قضیه جدی هست !
    دوما خانواده ها با هم آشنا میشند و در چارچوب خانواده مسیر جلو میره
    سوما تلاش شما دو چندان میشه



    ازدواج پیوند بین دو خانواده هست ،،،نه دو فرد .



    از طرفی فکر نکنم شما به شناخت چندانی از هم رسیدید باشید ،،،،این شناخت باید در حضور خانواده ها و مشاورها باشه




    اگر شرایط جلو رفتن برا خواستگاری را نداری ،با بالغ درونت ،،،کودک درونت را آرام کن :)،،،،،،و به زندگیت و کارت برس .



    موفق باشی.


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 20 خرداد 96 در ساعت 14:51

  13. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    yarmehrban (یکشنبه 21 خرداد 96)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 شهریور 96 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1396-3-21
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    363
    سطح
    7
    Points: 363, Level: 7
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    حرف های شما و حرف های یار مهربان هر دو صحیح هستند. اما نکته مهم این است که هر شخصی برای ازدواج کردن باید به بلوغ های لازم رسیده باشد. مانند بلوغ عاطفی بلوغ اقتصادی،اجتماعی فرهنگی و .... رسیدن به این بلوغ ها در هر کسی متفاوت است به طور معمول اینکه می گویند پسرها بالای 25 سال ازدواج کنند به این علت است که مراحل رشد وبلوغ را کامل طی کنند. اما این امکان وجود دارد که اشخاص به دلیل شرایط محیطی یا تربیتی و خانوادگی زودتر این مراحل را طی کنند. چیزی که شما باید در خود وآن دختر بررسی کنید این است که آیا هر دو به بلوغ های لازم برای ازدواج رسیده اید یا خیر و این موضوع چیزی نیست که شما بخواهید خودتان تشخیص دهید و یا مثلا بگویید او مسئولیت پذیر است و آشپزی و خانه داری بلد است پس شرایط لازم را دارد. برای فهمیدن مواردی که بیان کردم نیاز است به مشاورین زبده مراجعه کنید و تست های شخصیتی بدهید.
    اما قبل از آن لازم است که باب آشنایی خانوادگی را باز کنید. ان دختر بازیچه دست شما نیست که بخواهید فعلا نگهش دارید و وقتی اوضاعتان مساعد شد بروید برای خواستگاری. شاید شما رفتید خواستگاری و خانواده وی مخالفت کردند. شاید اصلا خانواده خودتان مخالفت کردند. آنگاه ایا می توانید پاسخگوی احساس نابود شده او باشید؟
    پس اگر واقعا آنگونه که می گویید نیت شما ازدواج است با خانواده خود مطرح کنید چنانچه رضایت داشتند از مادرتان بخواهید جهت آشنایی با خانواده دختر اقدام کند. چنانچه نظر دو خانواده مساعد بود و اوضاع خوب پیش رفت همانگونه که گفتم برای تست های شخصیتی و مشاوره اقدام کنید و در نهایت نامزد باشید تا اوضاعتان درست شود و بتوانید عروسی کنید.
    این که بخواهید او را در همین وضعیت نگه دارید و بعد که اوضاعتان مساعد شد اقدام کنید بزرگترین اشتباه است که درنهایت یا به گناه و یا به جدایی منجر میگردد ضمن اینکه در این حالت امکان شناخت درست و منطقی وجود ندارد.چون شما اجازه رفت و امد به خانه ایشان را ندارید و صحبت ها و ارتباطاتان در حد تماس و از راه دور است و شناخت درستی به شما نخواهد داد.

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1374 نمایش پست ها
    روز خوش
    سلام مجدد
    اینهایی که گفتید همه درست هستش ولی دل اینطور چیزا سرش نمیشه .
    میدونید همونطور که گفتم آدم وفاداریم و از خودم شناخت دارم که اگه کسیو بخام و دوستش داشته باشم شده تا 40 سالگی مجرد میمونم ولی به کسی دگ فکر نمیکنم شاید باخودتون بگید الان اینطوری فک میکنید بعدا طرز فکرتون عوض میشه ولی اتفاقات زیادی چه تو گذشته چه تو حال افتاده که به هیچ وجه نتونسته ذهنیت منو عوض کنه.

    سلام شما همون آقا محمدی....؟!
    ذهنیت شما عوض نمیشه، از طرف مقابلتون هم اطمینان صدردصدی دارین که یکسال دیگه این وقتا یا دوسال دیگه بپاتون بشینه؟ این سؤال معکوس ماست


    شما همه اینارو گفتید ولی خدایی یک لحظه خودتون رو بزارید جای من که یکیو انقد میخاید و بخاطر خواستنتون این همه راه و مسیر رو میرید .خدایی چطور پا روی همه چیز بزارم و خودم و خواستنم رو نادیده بگیرم. خودتون میدونید چه افرادی هستند که به گذشتشون غبطه و حسرت میخورن نمونش افراد زیادی که هم توی فامیل و خونواده دیدم که با همسرشون زندگی میکنن و دلشون جای دیگس. من نمیخام وقتی با کسی زندگی میکنم دلم پیش کسی باشه اینو خیانت میدونم و اگه قراره دلم پیش کسی باشه .
    محمد عزیز!
    نمیشه پا روی دلت بگذاری اما تو‌ زمان مناسب اقدام نکردی! فکر میکنی اونی که بیست سال ، چهل سال در آرزوی کسی میمونه باعث افتخاره؟
    ما چند بار بدنیا میایم؟ چند بار دیگه این جهان با همین حال تکرار خواهد شد؟ فرصتی هست برای زندگی ، استفاده کردی که هیچ، نکردی تمومه. یکی همسرش میمیره و در عزاش ازدواج نمیکنه این خانم یا آقا در واقع زندگی رو برای خودش به جهنم واقعی و تنهایی محض تبدیل کرده. به دوش کشیدن رنج و تحمل تنهایی خیلی هم زیبا نیست، مخصوصا برای گروههای حساس. (البته اونایی که فرزند دارن از این قاعده مستثنی هستن، خیلی ها از خودگذشتگی کردن که جای قدردانی داره و برای فرزندانشون و آسایش اونها بوده)
    یکی عاشق فلانی بوده طرف رفته ازدواج کرده یا خیانت کرده یا پا رو قولش گذاشته، این دیگه حماقت هست بپاش سوختن! چون اونم داره زندگی خودشو میکنه.
    تو عاشق شدی درست زمانی که اصلا وضعیت دو سال دیگه معلوم نیست.دقیقا زمانی که داری سنگ بنای زندگی و رفاه آیندتو میچینی.
    متأسفانه برخی از افرادی که در سنین پایین در جامعه ی امروزی ازدواج میکنن بعد ازمدتی رو به خیانت میارن مخصوصاً اگر زمینه ی این کار رو داشته باشن و گذشته ی تلخی یا وضعیت تربیتی و فرهنگی بدی رو سپری کرده باشن.
    تو و معشوقت باید بزرگ بشین ، اگر میگم ارتباط پیامکی نه یا چتی نه. چون فرداها اگر بگه فلانی خدانگهدارت تو میمونی و یه دنیا وابستگی !
    اگر یک اتفاق تلخ ازش ببینی همون برادرش میگه مدتها اسم رو خواهرم گذاشتی و میاد و کار به جنجال یا حتی جنایت کشیده میشه.


    کما اینکه خیلی ها تو هم سن و سالای من هستن که ازدواج دانشجویی میکنن و دوست صمیمی خودم با اینکه نه شغل داره و نه کار نامزد داره.
    صدای دهل از دور خوش هست. آدمهای با تحربش تو کار موندن چه برسه به افراد ناآگاه و بی تجربه! چه برسه به افراد نا پخته! آخ که عشق چه شیرینه ... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...

    اینم بگم که من شخصا همین الانش هم ازدواج رو بر خودم واجب میدونم.

    چطور نماز واجبه ولی ازدواج وقتی ترس از به گناه افتادن باشه واجب نیست.

    فکر میکنم شاید جلوگیری از یک آسیب بزرگ و بر هم خوردن زندگی دو‌تن و دو خانواده و مسموم شدن فضای جامعه و بی اعتمادی به ازدواج و سرخوردگی از روابط سالم بمراتب بهتر از جلوگیری از یک نگاه یا یک فکر گناه آلود باشه. جامعه ی امروز ما اگر ازدواج هاش با عقل و منطق و آگاهی بود امروز شاهد این آمار تکان دهنده از طلاق نبودیم. طرف ازدواج کرد گناه نکنه، زنش زندگی زناشویش رو بلد نیست، نیاز شوهرشو نمیتونه تأمیل کنه، زن زندگی نیست... میره خودارضایی، میره با یک زن دیگر دوست میشه از این طرف طلاق و دعوا... این یک مثال از صدها مثال بود.
    معشوقه شما کاملا ناپخته و نآگاه هست و ازدواج براش حکم تفریح یا سرگرمی داره و هیچ درکی از مسایل مهم ازدواج نداره. بذارین یک مدت تو دانشگاه بیاد و بره، چهار تا دوست خانم داشته باشه، چهار تا دکتر و استاد ببینه عاشقی از سرش میپره! اونوقت یاد ادامه تحصیل ، ازدواج در سطح بالا و خارج رفتن میافته... احتمالش کم نیست!
    آره نگفتی الان میری ولی وقتی طولش بدی لوس و بی مزه میشه رابطت و آخرش میگه من یه خواستکار دارم که شرایطتش بهتره! تو اون موقع از تلاشت و کوششت حرف میزنی یا از احساسات به باد رفتت؟ از رفتارت راضی هستی یا از اعتمادی که مچاله شده؟
    خودتو بازیچه نکن که الان وقت این حرف ها نیست، ما هم مثل شما این شرایط بحرانی رو پشت سر گذاشتیم و خداروشکر که خیلی از چیزایی که میخواستیم برآورده نشد و کلا نشد!


    متشکر

    - - - Updated - - -
    ....


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.