آقای az90 این که جبهه ای از دختر و پسر مقابل هم تشکیل بدیم و دنبال مقصر باشیم مشکلی از کسی حل نمیکنه. ما فقط به اندازه انتخاب های خودمون سهم داریم. ما میتونیم یک کار اشتباه رو انجام بدیم یا ندیم، میتونیم یک فرهنگ نادرست رو ترویج بدیم یا ندیم. از یک مغلطه حمایت کنیم یا نکنیم. من در پی قضاوت نیستم. تنها خواستم بگم هر عمل شما جایی خودش رو در جامعه نشون میده. پس بیشتر به کم و کیف تصمیم گیری هاتون فکر کنید. دقت بیشتری در انتخاب هاتون داشته باشید.
خودتون رو ببینید... تصمیم اشتباه بقیه باعث بدبینی شما شده و کثرت روابط دوستانتون باعث تردیدتون. تصمیم اشتباه جماعتی در ترویج مهریه سنگین و شروط سخت خونه و ماشین و تحصیلات و غیره باعث شده شرایط خودتون رو مناسب ازدواج نبینید. می بینید انتخاب های احساسی و هیجانی به ظاهر کوچک، چه تبعات سنگینی میتونه داشته باشه؟
پس روی سخنم با شما اینه که همه جوانب تصمیمتون رو در نظر بگیرید و در قبالش احساس مسئولیت کنید.
و در مورد سوالتون در مورد تنهایی...
احساس تنهایی ندای غریبی انسان با خودشه. وقتی احساس خوشبختی نمی کنی، نمی تونی از چیزای کوچک شاد باشی، شک و تردید داری و به باورت اعتماد نمیکنی، وقتی هدف مشخص و واحدی نداری که تمامی عواطف، تمرکز و توانایی هات رو با هم متحد کنه، وقتی از خودت راضی نیستی و سوال هات بی جواب میمونه احساس تنهایی میکنی. آنوقت حتی اگر ازدواج کنید، تمام فکر و احساستون متمرکز بر همسرتون خواهد بود. وابسته میشید، اونقدر که بیشتر از حد توانش ازش انتظار دارید. و بیش از حد بهش نزدیک میشین، اونقدر که تمام تصمیم گیری هاتون احساسی، آنی و لحظه ای باشه. و این خطرناکه، چون زندگی ایده آل نیست. کسی که باهاش زندگی میکنید، نمیتونه همیشه باشه، درک کنه و باهاتون موافق باشه، نمیتونه تمام توان و تمرکزش رو بذاره واسه شما. ضمن اینکه در احساساتی که باعث شده اکنون احساس تنهایی کنید، تفاوت چندانی ایجاد نمیشه که نتیجه اش خیلی متفاوت باشه.
اگر احساسات و عواطفتون صحیح عمل کنند، مایل به ازدواج هستید ولی احساس تنهایی نمیکنید. (نهایتا گذری ، نه تمام وقت)
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
ویرایش توسط عشق آفرین : سه شنبه 23 خرداد 96 در ساعت 18:32
علاقه مندی ها (Bookmarks)