به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-09
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شکست های عاطفی پی در پی، نمیخواستم زندگی ام اینچنین شود

    با عرض سلام و وقت بخیر خدمت اعضای گرامی. ببخشید طولانیه امیدوارم حوصله کنید بخونید.

    من دختر ۲۳ ساله ای هستم.
    اهل کتاب بودم و در نوجوانی یک رمان معروف جهانی به دستم رسید که عاشقانه بود و این کتاب ها ادامه پیدا کرد و من دلم عشق خواست!

    در ۱۷ سالگی یه روز توی سایتی چرخ میزدم و اصلا نمیدونستم امکان چت کردن هم داره. یهو یه صفحه جلوم باز شد و یه اقا پسر شروع به حرف زدن کرد و اینطوری باهاش آشنا شدم و خیلی زود عاشق هم شدیم. دو سال اسیر پارانویید و بدبینی شدید و خیلی مشکلات روانی دیگه او بودم و ضربه خوردم و بالاخره بعد از دوسال که رهام کرد با زجر فراوان و چند ماهه ای تونستم بی خیالش بشم.

    دعا کرده بودم که خدا اینبار یه انسان خوب سر راهم بذاره. ۲۰ ساله بودم و هنوز ساده. توی دانشگاه یهو دچار عشق در یک نگاه دوطرفه ای شدم. با وجود اینکه الان خداروشکر میکنم که نشد و عاقلتر شدم اما واقعا عشق عجیبی بود و خیلی نشانه داشت که باعث میشد مطمئن باشم اون جواب دعاهامه! اطرافیان ساده تر از خودم هم دامن میزدن به احساسم. خود طرف هم که تمام وقت داشت اطراف من چرخ میزد و نشونه میداد و دربارم مشورت میگرفت با آشناها، و یکبارم خواستگاری غیر رسمی کرد و بعد دوباره رفت عقب و هنوزم که هنوزه نفهمیدم که چرا هیچوقت قاطعانه جلو نیومد. البته هزار مرتبه شکر که نیومد. ارتباطی هم با هم نداشتیم حتی شماره تلفن. هرچه بود یه ماجرای سرشار از حیا بود.

    من دختر معتقد، با حجاب، با اعتماد به نفس و فعالی بودم در دانشگاه. به نسبت دخترای اطرافم پیشنهادای بیشتری به من میشد. من همه رو قبول نمیکردم مسلما.
    اما یه بار یکی ازم خواست آشنا شیم و بیاد خواستگاری. آدم خیلی موجهی به نظر میرسید از نظر ظاهر، سن، شغل، موفقیت. حتی مادرم دربارش یه تحقیق جزیی کرد و گفته بودن عالیه. قبول کردم. اما دیدم بعد از گذر چند روز! داره از من تقاضای ارتباط جنسی میکنه! بو بردم یه جای کار میلنگه. جواب رد دادم. بعدا معلوم شد طرف کلا یا روانیه یا شیاده و این بازیو سر ۲۰،۳۰ تا دختر اطراف منم درآورده بود!! سر و تهش یک ماه طول کشید.


    یه آقای دیگه بود که به گفته خودش ماه ها نقشه!کشیده بود و منو تحت نظر گرفته بود. با یه سیاست های خیلی خیلی ریز، خودشو در محیط فعالیت های دانشگاهی به من نزدیک کرد و به اصطلاح مخمو زد! واقعا سادگی خودم سر این مورد رو نمیتونم هیچ جوره توجیه کنم. اینم ۶ماه طول کشید و سر تفاوت های بیشمارمون خیلی اذیت شدم تا بالاخره نه گفتم.

    دیگه اصلا به هیچ وجه امکان نداشت که بخوام تن به این روابط بدم. یه آقای دیگه حدود یک سال دنبالم بود و من شده بودم عشق اولش و حسابی توی رویاهاش منو میخواسته. قاطعانه بهش گفتم نه. گفتم من اهل این روابط نیستم. میگفت نه من قصدم ازدواجه.
    انقدر رفت و اومد تا حاضر شدم باهاش آشنا شم. قرار شد دو،سه ماه تحت نظر خانواده آشنا شیم بعد رسمیش کنیم. صادق بود و آدم خوبی بود. خانواده هامون هم در جریان بودن و هرچند خواستگاری رسمی صورت نگرفته بود اما ایشون چندبار با مادر من گفتگوی رسمی داشتن‌. ولی یه سری مشکلات وجود داشت که این ماجرا هی کش پیدا میکرد. مشاوره هم رفتیم، مشکل حادی نمیدید ولی گفت فعلا دست نگه دارین رسمیش نکنین. اون با روابط قبلی من مشکل داشت. منم با روابط کنونی اون! (قبلا دربارش تاپیک زدم)
    کلا هم یه سری بچگیا داشت که حتی اجازه گفتگوی سالم بهمون نمیداد. یا مثلا از من انتظار محبت یه زن شوهردار رو داشت ولی من نمیتونستم تمام عشقمو خرج کسی کنم که هنوز شوهرم نیست.

    خلاصه بعد از کلی کشمکش با دلایل عقلی از او هم جدا شدم و خداحافظی کردم.

    حالا من موندم. یه دختر که آدم معتقدیه. همیشه انتقاد داشته به سبُک سر بودن های رایج بین اکثر هم نسلاش. اما روابطی توی زندگیش پیش اومده که هرچند نیت خودش ازشون خیر بوده، ولی حالا تبدیلش کرده به یه دختری که انگار هرروز با یکیه. روابطی که تناقض ایجاد کرده بین اعتقاداتش، شعارهای عاقلانه اش، و عملش.
    از تصویری که از خودم ایجاد کردم ناراحتم و از آینده میترسم. نمیخوام دیگه حتی یک رابطه بی سرانجام داشته باشم. نمیخوام زیر سوال برم.
    و هنوز که هنوزه دوست دارم ازدواج موفقی داشته باشم و تحت یک زندگی سالم و هدف دار عشق بگیرم و عشق بورزم.
    لطفا منو راهنمایی کنید در این سرگردانی و احساسات منفی‌
    پیشاپیش ممنون.
    ویرایش توسط Cloud : جمعه 12 خرداد 96 در ساعت 17:38

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم
    آدمها از یک سنی به بعد دوست دارن خیلی چیزا رو تجربه کنن اما بدلیل ناپختگی و عدم آگاهی و ریسک پذیر بودن دچار مشکلات زیادی میشن، مخصوصا زمانی که درگیر رابطه ی عاطفی و کشش به جنس مخالف باشن.
    من خیلی وقتها در تالار گفتم عشق و برقراری رابطه ی عاطفی در سن پایین اصلا پسندیده نیست.
    امروز با چهار سال پیش چقدر فرق کردی؟
    معیارهات برای انتخاب آدمها چقدر تغییر کرده؟
    چقدر آگاه تر شدی؟
    چقدر بیشتر به خودت و آیندت فکر میکنی؟
    ما وقتی هجده سالمون بود به کوچکترین کشش عاطفی جذب میشدیم، اما الان نه! اون موقع فرق بین محبت از روی سوء نیت یا محبت خالص رو نمیدونستیم. الان دیگه قصه فرق کرده...
    عزیزم تو کشش پیدا میکردی بسمت یک روزنه ی نور، یک جرقه، یک محبت ، یک احساس متفاوت، یک لرزش دل... این باعث شده بود که با وجود اینکه میدونستی آره فلانی مشکل داره بازم بری وسط قصش..
    نمیدونستی داری به کی و چی جذب میشی ، فقط میخواستی تجربش کنی، حسش کنی
    تو با صداقت پیش میرفتی دیگری با نیت پلید..
    زن ها از هر چند ده تا یک نفر میل شدید به مرد داره ولی مردان از هر ده نفر، نه نفر اول دچار کشش جنسی میشن بعد سراغ باقی ماجرا میرن... مثل اینکه میگن طرف دختر خیلی خوبیه اما کنارش هیچ حسی ندارم!!
    معیارهای تو شاید خیلی خوبن اما چقدر در طرف مقابل دیدی و لمس کردی؟ چقدر اون فرد رو دربوته ی آزمایش قرار دادی؟
    البته از حق نگذریم کاش مردم این روزگار دونه ی دلشون پیدا بود... نمیشه همه ی تقصیر ها رو گردن شمایی بندازیم که فقط یک نیاز طبیعی داشتی.
    توصیه میکنم مدتی دور عشق و عاشقی رو خط بکشی و بجاش چند کتاب مفید درباره ازدواج و دنیای قبل از ازدواج بخونی... از تجربه آدمها استفاده کنی... از مشورت بزرگترها استفاده کنی.
    آدمهایی رو بپذیری که حداقل های اخلاقی و ایمانی و شرایطی رو برای ازدواج داشته باشن. سنشون ۲۶ به بالا باشه، دانشجو نباشن، خانوادشونو در جریان بگذران، بلوغ فکری داشته باشن، بتونن مسئولیت شما رو بپذیرن و شرایط مطلوبی از نظر مالی داشته باشن. نمیگیم ثروتمند اما بتونن یک دختر رو خوشبخت کنن یا خرجشو بدن... خیلی از مسایل مطرحه... فقدان هر کدام یعنی ماندن و در جا زدن و سستی در ازدواج
    توأم بدون از زندگی چی میخوای؟ کجای دنیا وایسادی و چی انتظار داری؟ میتونی مسئولیت قبول کنی و زن زندگی باشی؟ زندگی همش عشق نیست .. با ازدواج هیچی درست نمیشه... زندگی یعنی جنگیدن و پیش رفتن.. یعنی بزرگ شدن ...


    ویرایش توسط yarmehrban : جمعه 12 خرداد 96 در ساعت 19:26

  3. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (شنبه 13 خرداد 96), غبار غم (جمعه 12 خرداد 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-09
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yarmehrban نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    آدمها از یک سنی به بعد دوست دارن خیلی چیزا رو تجربه کنن اما بدلیل ناپختگی و عدم آگاهی و ریسک پذیر بودن دچار مشکلات زیادی میشن، مخصوصا زمانی که درگیر رابطه ی عاطفی و کشش به جنس مخالف باشن.
    من خیلی وقتها در تالار گفتم عشق و برقراری رابطه ی عاطفی در سن پایین اصلا پسندیده نیست.
    امروز با چهار سال پیش چقدر فرق کردی؟
    معیارهات برای انتخاب آدمها چقدر تغییر کرده؟
    چقدر آگاه تر شدی؟
    چقدر بیشتر به خودت و آیندت فکر میکنی؟
    ما وقتی هجده سالمون بود به کوچکترین کشش عاطفی جذب میشدیم، اما الان نه! اون موقع فرق بین محبت از روی سوء نیت یا محبت خالص رو نمیدونستیم. الان دیگه قصه فرق کرده...
    عزیزم تو کشش پیدا میکردی بسمت یک روزنه ی نور، یک جرقه، یک محبت ، یک احساس متفاوت، یک لرزش دل... این باعث شده بود که با وجود اینکه میدونستی آره فلانی مشکل داره بازم بری وسط قصش..
    نمیدونستی داری به کی و چی جذب میشی ، فقط میخواستی تجربش کنی، حسش کنی
    تو با صداقت پیش میرفتی دیگری با نیت پلید..
    زن ها از هر چند ده تا یک نفر میل شدید به مرد داره ولی مردان از هر ده نفر، نه نفر اول دچار کشش جنسی میشن بعد سراغ باقی ماجرا میرن... مثل اینکه میگن طرف دختر خیلی خوبیه اما کنارش هیچ حسی ندارم!!
    معیارهای تو شاید خیلی خوبن اما چقدر در طرف مقابل دیدی و لمس کردی؟ چقدر اون فرد رو دربوته ی آزمایش قرار دادی؟
    البته از حق نگذریم کاش مردم این روزگار دونه ی دلشون پیدا بود... نمیشه همه ی تقصیر ها رو گردن شمایی بندازیم که فقط یک نیاز طبیعی داشتی.
    توصیه میکنم مدتی دور عشق و عاشقی رو خط بکشی و بجاش چند کتاب مفید درباره ازدواج و دنیای قبل از ازدواج بخونی... از تجربه آدمها استفاده کنی... از مشورت بزرگترها استفاده کنی.
    آدمهایی رو بپذیری که حداقل های اخلاقی و ایمانی و شرایطی رو برای ازدواج داشته باشن. سنشون ۲۶ به بالا باشه، دانشجو نباشن، خانوادشونو در جریان بگذران، بلوغ فکری داشته باشن، بتونن مسئولیت شما رو بپذیرن و شرایط مطلوبی از نظر مالی داشته باشن. نمیگیم ثروتمند اما بتونن یک دختر رو خوشبخت کنن یا خرجشو بدن... خیلی از مسایل مطرحه... فقدان هر کدام یعنی ماندن و در جا زدن و سستی در ازدواج
    توأم بدون از زندگی چی میخوای؟ کجای دنیا وایسادی و چی انتظار داری؟ میتونی مسئولیت قبول کنی و زن زندگی باشی؟ زندگی همش عشق نیست .. با ازدواج هیچی درست نمیشه... زندگی یعنی جنگیدن و پیش رفتن.. یعنی بزرگ شدن ...


    سلام. خیلی ممنونم از اینکه وقت گذاشتین و راهنماییم کردین.
    راستش اتفاقاتی که برای من افتاد به جز اون موردی که طرف شیاد بود، هیچکدوم قصد سواستفاده آنچنانی نداشتن و واقعا منو دوست داشتن. اما خودشون آدم های سالمی نبودن از نظر روانی یا اگه بودن مناسب من یکی که نبودن.

    خیلی درباره ازدواج، تفاوت های بین زن و مرد و نحوه رفتار صحیح مطالعه کردم. و ثمربخش هم بود، این آقایون، مخصوصا مورد آخر که هنوز در قلب منه، به من میگفتن تو یه دختر کاملی و زن زندگی خواهی بود. ولی مشکل اینجا بود خودشون مرد زندگی نبودن و من نمیتونستم تحمل کنم رابطه های روی هوا و با کشمکش رو.

    من معیارام برای ازدواج مشخصن و میدونم از ازدواج چی میخوام. فکر نمیکنم که ازدواج یعنی دوتا آدم بشینن زیر یه سقف و مدام دل و قلوه بدن به هم و تمام.
    ولی نمیدونم اینهمه آدم نامناسب، اونم با احساس عمیقی به من که باعث میشد دل ببازم بهشون چرا مدام اومدن توی زندگیم...

    فرمودید درباره دنیای قبل از ازدواج مطالعه کنم. ممکنه بهم کتاب خوبی در این زمینه معرفی کنین؟ خیلی دلم میخواد درباره دنیای مجردی و مزایاش دید خوبی پیدا کنم.
    حقیقت اینه که من دوره مجردی آنچنان خوبی رو نمیگذرونم. توی دانشگاه دوستانم خیلی با من فرق داشتن و دنیاشون به ظواهر و دوست پسر و غیبت و... ختم میشد و من مایل نیستم که الان بعد از دانشگاه هم دوستیمو باهاشون ادامه بدم. و متاسفانه اکثر هم سن و سالام یا اینجوری ان، یا دیگه خیلی افراطی مذهبی ان. چندتا آدم اهل فکر و مثبت که بتونم باهاشون ارتباط سازنده داشته باشم هیچوقت پیدا نکردم. و راستش این قضیه «دوست» هم خودش یه معضل شده برای من که میخواستم در تاپیک جدایی مطرحش کنم‌.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 96 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1396-3-13
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. متاسفانه دختر خانما بعضیهاشون فول احساسی هستن و خیلی هم علاقه مند و مشتاق به تجربه عشق. هر عشقی هم متاسفانه تضمین کننده ازدواج و ازدواج موفق نیست.
    بهتره که اول خودتون رو بشناسید نقاط ضعف و قوتتون و بعد هم در مورد ازدواج و شرایط یه انتخاب درست و عاقلانه رو بشناسید.
    به عنوان تجربه شخصی خودم حتما بهتون توصیه میکنم کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی " نوشته باربارا دی آنجلیس. نشر نسل نو اندیش.
    نویسنده این کتاب خانم دکتری هستن که خودشون چندین بار تجربه روابط اشتباه رو داشتن. حتما و حتما این کتاب رو بخونید.

  6. 2 کاربر از پست مفید saied66 تشکرکرده اند .

    ...zahra (پنجشنبه 18 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    چون چندبار تاکید کردید عنوان میکنم شماز ۱۷ تا ۱۹ سالگی با یک آقایی بودید چندماه زجر کشیدید و استراحت کردید!از اونموقع چندتا رابطه برقرا کردید تا ۲۳ سالگی این وسط من گیج شدم واقعا کی به کی بود یا تعریف شما از اعتقاد و باور عاقلانه رفتار کردن اشتباهه یا من بدبین هستم.

    کلا رابطه برای ازدواج بهتره حداقل اولش بصورت رسمی باشه دوتا خانواده اطلاع داشته باشند.
    روابط شما بیشتر دوستی هست به بهانه ازدواج دوطرفه که نتیجه را هم دیدید. شما ۲۳ سالته فعلا روی درست تمرکز کن و از وادی ازدواج بیا بیرون یه استراحت بخودت بده
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ...zahra (پنجشنبه 18 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 23:01]
    تاریخ عضویت
    1396-2-14
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,803
    سطح
    25
    Points: 1,803, Level: 25
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 77 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم اصولا تو سن شما پسرها آمادگی ازدواج رو ندارن و پسری که دنبال ازدواج باشه هم از طریق خونواده ش اقدام میکنه. شما قصدت از این دوستیها ازدواج بوده ولی متاسفانه قصد اون پسرها چیزی غیر ازدواج بوده! چون آمادگی ازدواج رو نداشتند و وقتی شما راحت بهشون بها میدادید ازتون استفاده کردن یا قصدشو داشتند. بنظر من اگر میخاید تو این سن ازدواج کنید روابط خونوادگیتون رو زیاد کنید و دامنه اشناییتون با ادمها رو زیاد کنید تا خاستگارهای رسمی پیدا کنید وگرنه وقتتون و انرژی و جونیتون رو هدر میدید. پسرها الان 30ساله شون هم قصد و امادگی ازدواج رو ندارن.چه برسه به بیست و اندی سال

  10. 2 کاربر از پست مفید hana00200 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    بجای خوندنه کتابهای رمان و قبل از هر گونه خرج کردن احساسات و عاشق شدن کتاب "" آیا تو آن گمشده ام هستی ؟ ""

    نوشته باربارا دی آنجلیس را مطالعه بکنید ..

    درسته کتاب خارجی هستش و شاید یه جاهائیش با فرهنگ ما مطابقت نداشته باشه , ولی در کل به درد شما خیلی خواهد خورد

    موفق باشید

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 23:01]
    تاریخ عضویت
    1396-2-14
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,803
    سطح
    25
    Points: 1,803, Level: 25
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 77 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای جوادیان
    جسارتا این خانم باربرا دی انجلیس خودشون توسط روانشناسها بسیار بهشون نقد وارد میشه. ایشون تمام جوانیشون رو در حال تغییر مورد و درگیر عشقهای یکطرفه و مکرر و با فاصله زمانی کوتاه بودند و در نهایت هم با اونهمه شکست خودشون رو مجبور به ازدواج با یک شخص خاص کردند. بنابراین با کتابهاشون بنظر من بیشتر قصدشون این هست که بگن ازدواج موفقی داشتن ! ولی به روش تلقینی! خیلی صحبتهاشون جنبه علمی و مطالعه شده نداره فقط چون قابل درک توسط عوام و خواص هست خیلی معروف شده.

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-09
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. خیلی از راهنمایی دوستان عزیز ممنونم.


    من کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی رو خوندم یک سال قبل و تمرین هاش رو هم انجام دادم.

    بنده به اشتباهات خودم واقفم (البته تا یه حدی). میدونم که شرایط ایجاد شده ترکیبی از بدشانسی+ اشتباه من در «انتخاب روش» آشنایی بوده.

    هدفم از ایجاد این تاپیک این بود که احساس بد ناشی از این نقطه ای که درونشم رو دوستان کمک کنن در خودم حل کنم. هدفم این بود که از سردرگمی بیرون بیام و انشاا... دیگه این موضوع برام ایجاد نشه. هدفم این بود که از احساس بد قضاوت و تمسخر افرادی نظیر کاربر گرامی «خاله قزی» که ممکنه در آینده دامنمو بگیره نجات پیدا کنم.

    بالاخره هرکسی از ایجاد تاپیک قصدی داره و قصد من اینایی بود که عرض کردم.

    باز هم از اینکه وقت گذاشتین برای خوندن و راهنمایی من خیلی ممنونم. بیخشید دکمه تشکر رو پیدا نمیکنم پایین پست ها.

  14. 2 کاربر از پست مفید Cloud تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 18 خرداد 96), نیلوفر:-) (جمعه 19 خرداد 96)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hana00200 نمایش پست ها
    آقای جوادیان
    جسارتا این خانم باربرا دی انجلیس خودشون توسط روانشناسها بسیار بهشون نقد وارد میشه. ایشون تمام جوانیشون رو در حال تغییر مورد و درگیر عشقهای یکطرفه و مکرر و با فاصله زمانی کوتاه بودند و در نهایت هم با اونهمه شکست خودشون رو مجبور به ازدواج با یک شخص خاص کردند. بنابراین با کتابهاشون بنظر من بیشتر قصدشون این هست که بگن ازدواج موفقی داشتن ! ولی به روش تلقینی! خیلی صحبتهاشون جنبه علمی و مطالعه شده نداره فقط چون قابل درک توسط عوام و خواص هست خیلی معروف شده.
    سلام

    بنده قبلا عرض کردم که شاید با فرهنگ ما زیاد سازگار نباشه ولی میشه از توش مطالبی استخراج کرد که واقعا مفیده..

    من از سرگذشت ایشون خبر ندارم .. ممنون بابت اطلاع رسانی


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مادر شوهرم و خاله های شوهرم در پی جدایی ما هستند
    توسط nazi khanum در انجمن مشکلات ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 08 خرداد 94, 20:08
  2. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 دی 90, 00:01
  3. شکست های پی در پی عاطفی -- بی تفاوتی و افسردگی
    توسط arioo در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 22:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.