به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array

    برقراری مجدد رابطه شوهرم با دوست نابابش

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز همدردی طاعات و عبادات همه قبول.
    تقریبا دو سال پیش شوهرم با یکی از دوستاش که با هم صمیمی بودن رفته بود دنبال مسائل ناجور درست زمانی که من باردار بودم و نیاز به توجه بیشتری داشتم اون اخلاقش خیلی عوض شده بود و با این دوست کثیف و.... افتاده بود خلاصه من فهمیدم و خیلی دعوامون شد و میخاستم جدا بشم ک ازم عذر خواهی کرد و قران رو اورد و به قران قسم خورد ک هیچ خیانتی ب من نکرده و گفت من یه تار موی تو رو با صدتا دختر خیابونی عوض نمیکنم
    منم باور کردم و نشستم سر خونه زندگیم و تا الان هیچ مشکلی نداشتیم تا این ک مدتیه احساس میکنم با دوستش در ارتباطه و دوستش بهش زنگ میزنه
    تا این که چن روز پیش توی بازار بودیم دوباره دوستش زنگ زد اون هم بهش گفت حالا نمیتونم بعدا اون هم مث اینکه هی اصرار میکرد اون هم میگفت حالا نه بیرونم.
    من ک این مکالمه رو شنیدم و میدونستم با کیه خیلی به هم ریختم در حدی که دیگه نمیتونستم راه برم به شوهرم گفتم یه جا بشینیم حالم بده گفت چته؟ گفتم قرار بوده با دوستت جایی بری گفت نه
    گفتم خودت داشتی میگفتی گفت نه اون ازم خاست منم گفتم نمیتونم گفت نکنه فکر میکنی دختره گفتم نه فکر نمیکنم دختره میدونم که فلانیه بعدش گفتم ببین من الان از زندگیمون راضیم از تو از همه چی راضیم اگ میخای دوباره داستان اون روزا رو سرم تکرار کنی بگو تا تکلیفم رو بدونم اون هم گفت تو اشتباه میکنی و فکرات همه غلطن اون میخاد ازدواج کنه یه دختری رو دیده تو خیابون خودمونه پیش خونه مادرم اینا میخاست خونه رو نشونم بده که براش تحقیق کنیم میخای الان بش بزنگم صداشو بزارم رو آیفون؟
    منم گفتم باشه اما همین که زنگ زد اولش گفت فلانی صدات رو آیفونه منم دیدم گفت رو آیفونه گفتم فکرکردی من بچم اصلا قبول نیست و گوشیشو قط کردم اونم عصبانی شد و گفت بریم خونه و توراه گفت من دیگه تحمل فکرای کثیف تو رو ندارم و با عصبانیت من رو آورد خونه و خودش رفت
    منم که از قبل شماره دوستش رو داشتم زنگ زدم به دوستش و همه چی رو بهش گفتم. گفتم تو رو خدا از زندگی ما چی. میخای
    گفت شماراجعه من بد فکرمیکنین من میخام ازدواج کنم و یه دختری رو دیدم تو محله تون و میخام تحقیق کنم گفتم اسمش چیه فامیلش چیه گفت نمیدونم گفتم مگه میشه گفت مادرم دیدتش گفته برو. دنبالش گفتم غیر ممکنه مگه میشه آدم همین طوریتو خیابون دیده باشه و بره دنبالش خلاصه حرفاش خیلی برام مشکوک بود.
    از اون شب هم منو شوهرمباهم سرسنگین شدیم و هچ حرفی بینمون ردو بدل نمیشه تو رو خدا بگین چکار کنم دیگه طاقت ندارم؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    دوستان چرا کسی راهنمایی نمیکنه؟من هنوز با شوهرم قهرم نمیدونم کار درست چیه از دوستان قدیمی تر شیدا جان ممنون میشم بیایید و پست بزارید

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز احتمالش وجود داره که این اقا و همسرتون دروغ بگن ولی شما فعلا رو این ماجرا فوکوس نکن و حواستو از اون اقا پرت کن تا به خودتون دوتا برسین .

    به نظر من به شوهرتون فشار نیارید بابت دوستش چون ایشون بالاخره کار خوشو میکنه و فشار زیادی شما صرفا باعث اعصاب خوردی و دوری میشه . به جای قهر و این کارا این مدت از همیشه

    به شوهرت نزدیک تر شو . توی خونه به خودت برس و خوشگل کن ، برو بهش محبت کن و بگو که مث چشمات بهش اعتماد داری ( حتی اگ نداری ) . بگو اگ اعتراضی میکنم واسه اینه که

    عاشق تو و زندگیمم و این باعث میشه بترسم وگرنه من میدونم که تو خودت از پس همه چی برمیای و نمیذاری اتفاق بدی واسمون بیفته . حتما سعی کن یه رابطه خیلی خوب و کامل باهم داشته

    باشین .

    حداقل یه هفته رو به هیچ وجه سین جیمش نکن ، وقتی میاد نپرس کجا بودی و چکار کردی فقط بگو خسته نباشی عزیزم و بهش برس . یکاری کن توی خونه فقط احساس آرامش و به قول معروف

    آقایی کنه . فعلا این راهو پیش بگیر تا ازنظر احساسی ازت دور نشه . بخوای بهش گیر بدی صرفا عصبیش میکنی و اونم اخرش کار خوشو میکنه . بعد حداقل یه هفته که حسابی تلاشتو کردی و

    بهش یه روی دیگه زندگی و خودتو نشون دادی ، توی یه شرایط خیلی آروم و عالی که باهمدیگه خوب خوبین ، بهش بگو که دوستش داره نگرانت میکنه . منتها فعلا دست نگه دار و زیاد اشاره ای

    نکن . هرچه سریع تر هم باهاش اشتی کن . یه جورایی به طور موقتی خودتو به فراموشی بزن .

    شاید اصن همین ماجرا به هم نزدیک ترتون کرد
    ویرایش توسط آوای بهشت : یکشنبه 07 خرداد 96 در ساعت 16:11

  5. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 08 خرداد 96)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام دوستان خیلی ممنون از وقتی که برام گذاشتین و جوابم رو دادینراستش آوای بهشت عزیز من تو خونه اصلا به شوهرم هیچ فشاری نمیارم و هیچ وقت نمیپرسم کجا بودی کجا میری در حدی که جلوی خودم در رو باز کرده و رفته نپرسیدم کجا و وقتی اومده نپرسیدم کجا بودی تو خونمون هم همیشه آرامشه تا قبل از این اتفاق الان هم خیلی ازش میترسم میترسم اگه پا پیش بزارم پسم بزنه
    میدونید شوهرم چطوره حتی اگه خیلی گل و بلبل باشیم و در نهایت خوبی باهاش در مورد دوستش حرف بزنم و بگم نگرانم میکنه یکدفعه چنان گاردی میگیره و طرف رو میکوبونه ک زندگی زهر مارت میشه

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم کاملا درکت میکنم ، متاسفانه خودمم این رفتارو دارم که وقتی چیزی رو میخوام با کسایی که باهام مخالفت میکنن به شدت لجبازی و کج خلقی میکنم من فکر نمیکنم شما بتونی شوهرتو از دوستیش منصرف کنی (فعلا) برای همین میگم مدتی به خودتون استراحت بده و اشاره ای نکن و توی این دوره به رابطه ی خودتون بپرداز . نترس و بدون که محبت جواب بدی نمیده . برو سمتش و بهش بگو دوسش داری ، بگو این دفعه طاقت نیاوردم کشش بدم بگو هیچکی واس من اونقدر مهم نیست که بخوام به خاطرش تو رو ناراحت کنم . فردا شب به خودت برس و لباس مورد علاقه اشو بپوش ، آرایش کن و یه شام خوب درست کن و سعی کن تا جایی که میتونی یه مدت هیچ گونه دعوا یا بحثی نکنین . ببین اگه شوهرت ببینه بهش احترام میذاری ، بهش اعتماد داری و عاشقشی خودش حواسشو بیشتر به زندگیش جمع میکنه . البته قرار نیست تا تهش بی خیال باشی ، صرفا یه دوره ای اینطور وانمود کن که بیخیالش شدی .

    به نظرم این چند شبو کارایی که گفتمو بکن و تمرکزتو فقط روی محبت کردن بذار تا بعد دوستان باتجربه تر بیان راهنماییای کامل تری بهت بدن . منتها توی این شرایط قهر بودن و سردی ریسکیه .

    موفق باشی

  8. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 08 خرداد 96)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ممنون آوای بهشت عزیز با همسرم آشتی کردم اونم پسم نزد ولی راجع به اون موضوع هیچحرفی نزدیم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید masamasa تشکرکرده است .

    آوای بهشت (سه شنبه 09 خرداد 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.