به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1395-2-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,730
    سطح
    24
    Points: 1,730, Level: 24
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم حمایت همسرم هنگام درگیری من با دیگران

    با سلام.
    دوستان من یک همسر گرامی محترم با شخصیت و با ادب و با مسئولیت و خوشرو و کم صحبت دارم که کمی هم منزوی هست.
    مشکل من اینه که وقتایی که من درگیری لفظی یا احساسی با کسی دارم ایشون از من حمایت نمیکنه و سکوت میکنه. منو هم به سکوت دعوت میکنه و همیشه میگه ارزش نداره این چیزا. مهم نیستن. فلان ادم کلا از لحاظ شخصیتی بی هویته و تو نباید سطحتو پایین ببری در حد اون. یعنی کلا نظرش اینه که تا میشه با کسی جر و بحث نداشت و از کنار ادما رد بشیم چون ممکنه فردا روز طرف بخواد به صورت ناجور تلافی کنه یا صدمه ای بهمون بزنه.
    خب من همیشه گفتم حق با توئه. ولی حتی در مورد مستاجرمون هم که باعث سلب ارامش من و خودش شده هم فقط تو خونه غرغر میکنه ولی وقتی من با تذکر دادن که به مشاجره لفظی ختم شد فقط عصبانی و ناراحت شدم. حتی گفتم ببین به من چی میگه تو چرا ساکتی و فقط وایساد و نگاه کرد و منو راهنمایی کرد به خونه. همین.
    حالا پیش خودم میگم حتما من مقصرم که زود عصبانی میشم ولی ایا اینهمه خونسردی نسبت به تندی دیگران توی زندگی مشترک درسته؟!
    من اشتباه میکنم یا واقعا اینکه توقع داشته باشم حداقل وسط بحث و مشاجره به طرف مقابل دعوا بگه فلانی بس کن و احترام نگه دار و برو تو و ... یا هر چیزی خیلی زیاده؟!
    ممنون میشم بهم بگید درک من نسبت به این حرکات اشتباهه یا روشم اشتباهه؟!
    چون همه چیزو متقابل میدونم. من هیچوقت نذاشتم کسی نگاه چپ بهشون بکنه. همیشه جلوی دیگران محترمانه صداشون میکنم و خوبیاشو میگم اینقدر که خودش میگه اینجور نگو چشممون میزنن... همیشه پشتیبانشونم. حتی در مورد مسائل مورد اختلافشون با دیگرون جانب کار رو میگیرم و کمکشون میکنم.
    بازم پیش خودم میگم حتما من مشکل دارم که درک نمیکنم ولی ایا همیشه باید استه رفت و اومد که گربه شاخمون نزنه؟! حتی وقتی مشکل یه دیوار باهامون فاصله داره و حق با ماست؟!

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط aruse-esfand نمایش پست ها
    با سلام.
    دوستان من یک همسر گرامی محترم با شخصیت و با ادب و با مسئولیت و خوشرو و کم صحبت دارم که کمی هم منزوی هست.
    سلام

    با این مشخصاتی که شما از همسرتون دادید معلومه که ایشون اهل دعوا- کتک کاری- جر و بحث نیستن و بیشتر از کنار این جور مسائل عبور میکنند

    پس نخواهید که همسرتون مثله بقیه رفتار کنند

    چون ایشون روح لطیفی دارن و این مدل بزرگ شدن ..

    البته میتونه همچین خصوصیات اخلاقی هم عیبهائی بهمراه داشته باشه و هم حسن هائی

  3. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (دوشنبه 01 خرداد 96), غبار غم (دوشنبه 01 خرداد 96)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام عزیزم


    شاید همسر شما در این مورد منفعلانه رفتار کرده باشه اما شما هم جرئتمندانه برخورد نکردی . اگر همسر شما ازینور بوم افتاده شما هم از اونور بوم افتادی .

    شکایت یا گله از همسایه می تونه باشه اما وقتی منجر به درگیری لفظی یا دعوا میشه دیگه جرئتمندانه نیست و میشه پرخاشگری .

    همسر شما شخصیتش همین هست و برای یک آدم که اهل دعوا و گرفتن حق نیست کار خیلیییی سختیه که بخواد خلاف عادت چند ده سالش رفتار کنه .

    شما اگر می خواهی با کسی بحث یا دعوا کنی از همسرت انتظار یاری نداشته باش و کاری رو ازش نخواه که بر خلاف سرشت و اخلاقشه. اگر میتونی تنهایی به پیش ببرش و اگر نمی

    تونی پس رفتار جرئتمندانه رو یادبگیر که نیازی به یارکشی نداره.

    سعی نکن همسرت رو تغییر بدی چون این رفتار چیزی نیست که راحت تغییر کنه اونم با انتقاد وگلایه کردن .

  5. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 02 خرداد 96), ستاره زیبا (دوشنبه 01 خرداد 96)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1395-2-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,730
    سطح
    24
    Points: 1,730, Level: 24
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همدردی ها
    برای ادمی مثل من که تو سن 30 سالگی ازدواج کرده و قبل از اون هم تمام مشکلاتم رو خودم حل میکردم. درامد داشتم و تصمیمات مهم زندیگمو خودم گرفتم و تمام رفت و امد هام دست خودم بوده ازدواج برای من به معنی خرجی گرفتن و گشت و گذار و آزادی های متاهلی نیست.
    برای من مفهوم ازدواج تقسیم تمام دوست داشتن ها م حرف هام درد و دلهام و تمام ارزوهام کنار یکی مثل خودم بود کسی که دوستش داشته باشم و اونم منو و حامی من باشه.
    ولی مثل اینکه این چتر حمایتی من فقط در حد چه نوع لباسی پوشیدن و چه نوع ارایشی کردنه.
    به نظر من این چیزهای مسخره و پیش پا افتاده چیزی نیست که دوتا ادم رو کنار هم نگه میداره .
    هر چند من همیشه از لحاظ مادی و معنوی احترام و اشپزی خونه داری مهمون داری براش واقعا با سلیقه هستم اما اینکه تمام مردونگی یک نفر فقط در حد دوره های هخامنشی باشه که مراقب ظاهر زنمون باشیم که کسی بهش چپ نگاه نکنه که ما تحمل جار و جنجال و داد و بیداد نداریم خیلی ضعیف و حقیرانه است.

    برای من این غیرتی بازی های ارایشتو کم کن و لباس موقر بپوش واقعا احمقانه است جایی که یه مرد غریبه به نا حق سر زنت جار و جنجال میکنه و تو ساکتی.
    برای من این سکوت بی غیرتیه
    برای من کسی که حاضر نیست بخاطر هر دلیلی از پدرت کمک بخواد و تورو مجبور میکنه که تو زنگ بزن و بگو بیاد و این حرفا بی قیدی هست.
    شاید دارم تند صحبت میکنم. بزارید پای دلخوری هام از این رفتار بیمار گونه جامعه. که من حتی جرات نمیکنم در مورد آزار و اذیت روانی مستاجر خونه خودم اعتراض کنم. که مبادا فردا روز اسید بپاشه تو صورتم. باور میکنید منو از این چیزا میترسونه و باید ناچارا بگم باشه چشم من سکوت میکنم.
    چرا نباید احساس کنم یه حامی و پشتیبانی دارم که اگر کسی خواست یه نگاه چپ بهم بکنه غیرتش طرفو نابود میکنه؟!
    من که پامو از گلیمم دراز نمیکنم وهر روز هر روز با این و اون درگیری ندارم که. ولی حتی یه بار یکی مالید به ماشینمون ولی گفت ولش کن حالا باید بریم دعوا کنیم با این ادمهای بی فرهنگی که معلوم نیست از کجا اومدن. بعد من پیاده شدم و گفتم اقا این چه طرزیه شاید خسارت جانی میشد این چه طرز رانندگیه طرف شروع کرد به من چرت و پرت گفتن همسرم منو کشوند تو ماشین و رفتیم. همین.
    این چیزا منو ازار میده. حس میکنم بی عرضه است در صورتی که بعضی مواقع ادمهای روانی و درگیر توی خیابون رو میبینم که منتظر یه جرقه هستن تا خون یکی رو بریزن ولی میشه اینجوری زندگی کرد؟!

    نمیدونم. فقط میدونم اینکه ازم حمایت نشد جلوی ادم غریبه مدتها تو ذهنم باقی میمونه. نمیدونم چقدر طول میکشه تا توانایی اینو داشته باشم که باهاش حرف بزنم. فعلا روی سکوتم

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    اگه وسط جر و بحث شما با یه مرد غریبه که به ماشینتون زده همسرتون چاقو می کشید آزار دهنده بود یا این رفتاری که الان دارن؟! یکم فک کنین، قرار نیس وقتی 90 درصد آقایون دنبال دعوا و داد و هوارن و همسر شما اینطوری نیس بگین همسرتون بی عرضه س! از نظر من فرهنگ همسر شما یه غنیمته تو این آشفته بازار جامعه.
    وقتی من با پدرم میرم ماشین سواری، پدرم یه جور وحشتناکی آماده س که الان یه پسر بزنه به ماشین من و پیاده شه برا چاقو کشی و مشت و لگد و دعوا!.....این همیشه برام استرس زا بوده، من همیشه دوس داشتم مردی که کنارمه و حالا تو هر جایگاهی که هست، پدر، پسر، عمو، برادر و ... آروم باشه. نه اینکه استرس و نگرانی بهم منتقل کنه. شما خودت کلاهتو قاضی کن ببین کدومش و دوس داری؟
    شما وقتی به یارو که زده به ماشینتون اعتراض می کنین چی عایدتون میشه؟ اون طرف میگه ببخشید؟! میگه اشتباه کردم؟! میگه حرفتون متینه؟! میگه میرم دوباره ماشین سواری یاد میگیرم؟! نخیر.....چشاشو می بنده و دهنشو باز می کنه، گیریم اگه نیفتاد به جونتون یا گازشو گرفت و رفت!

    وقتی مستاجرتون رفتار غیر فرهنگ آپارتمان نشینی داره این درست بشو نیس چون اگه قرار به درست شدن بود که اصلا چنین ویژگی درش پیدا نمی شد! در ضمن جایی که همسر شما سکوت می کنه به نظرم جایز نیس شما پیاده بشی و بگی اقا این چه وضعشه؟! حالا اگه تنها بودین یه چیز دیگه س. اون موقع شما مسئول حرکتای خودتون هستین که باز من توصیه نمی کنم چون فرهنگ آقایون ایرانی دیگه دست هیچ کسی نیاد دست ما دخترا خوب اومده (جسارت نباشه به اون ده درصد اقلیت!). یه بار استاد خانم ما با چنتا مرد دعوا می کرد، همسرشم ساکت بود، بعد از اینکه قائله ختم به خیر شد، همسرش بهش گفت می ترسیدم حواست به زمین نباشه و زمین بخوری! (ای جونم) استاد مام یه بار نگفت که چرا ازم حمایت نکردی چون خودش مشکل و حل کرد!
    اگه نظر منو بخواین باید بگم منم معتقدم که آسه بری و آسه بیای تا گربه شاخت نزنه. در ضمن قرار نیس همه حرفامونو با خشم و ناراحتی ابراز کنیم. میتونین مستاجرتون رو با زبون نرم کنین. اگه مسائل حیاتی مثا نبستن در رو رعایت نمی کنن بهتره تذکر جدی بدین نه اینکه گله و شکایت کنین. یادتون باشه که دوست پیدا کردن خیلی بهتر از اینه که دشمن تراشی کنیم (اینم باز یه اتفاقی بود که واسم تو ترمینال افتاد و محو رفتار یکی از راننده های تاکسی شدم و ازش درس گرفتم).
    به نظرم حمایت اینی که شما ازش تعریف درست کردی نیس......موفق باشی

  8. 5 کاربر از پست مفید غبار غم تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 02 خرداد 96), nardil (چهارشنبه 03 خرداد 96), آوای بهشت (جمعه 05 خرداد 96), جوادیان (سه شنبه 02 خرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 06 خرداد 96)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1395-2-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,730
    سطح
    24
    Points: 1,730, Level: 24
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array


    همچنان در قهر به سر میبرم.

    دیروز تا غروب موندم سر کار تماس گرفت که میام دنبالت. ولی من آزانس گرفتم رفتم خونه. توی مغزم این بود که به جای اینکه نگران رفت و امدم باشی نگران وضعیت من جلوی دیگران باش.

    بعدشم رفتم تو اتاق و از خستگی دراز کشیدم میخواستم تنها باشم. اومد با غرولند ناراحتیشو نسبت به نگفتن من که بیاد دنبالم ابراز کرد و با عصبانیت رفت بیرون هوا بخوره. نمیدونم شاید تحمل سکوت منو نداره ، منم تحمل سکوت اونو جلوی دیگران نداشتم....

    من اصلا انتظار دعوا یا خشونت علیه کسی رو ندارم. ولی فقط اگر یه کلمه میگفت فلانی صداتو بیار پایین برو تو خونه ات برای من کافی که هیچی از سرمم زیادی بود. ولی ساکت موند. سااااااکتتتتت

    نتونستم هضم کنم این مسئله رو
    ویرایش توسط aruse-esfand : سه شنبه 02 خرداد 96 در ساعت 10:01

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز.

    به نظر من اگر نگم کاملا ولی 80 درصد حق با شوهرتونه. شما هم رفتارتون قابل درکه از بیشعوری و نفهمی یه سری آدم به ستوه اومدین و خیلی هم حق دارین ولی راهش دعوا نیست. کتابهایی در مورد فنون مذاکره یا حرف زدن رو بگیرید و مطالعه کنید هیچ جا نمی خونید با داد زدن سر کسی به خواستتون می رسید مگر اینکه با زورگویی و بقیه از ترس قدرت شما تن به اوامر شما بدن. که تازه اگر اینطور هم بشه این درست نیست.

    کتاب های مدیریتی رو بخونید هیچ مدیری با داد و بیداد و دعوا راه به جایی نبرده شما هم مدیر زندگیت هستی و باید یاد بگیری چطور با جملات و کلمات دیگری رو وادار به شنیدن حرفات کنید همیشه هم گفتن هر چقدر صدات رو ببری بالاتر طرف مقابل هم به همون نسبت نمی شنوه.

    به نظرم شیوه ات رو تغییر بده خودت رو تغییر بده چون شوهرت خیلی خیلی عاقلانه رفتار می کنه تو نمی دونی اون کسی که سرش داد می زنی بیماری روانی داره یا نه اما کلاهمون رو قاضی کنیم حدود 90 درصد مردم ما مشکلات زیادی تو زندگیشون دارن که باعث می شه عصبی شن و در نهایت به بدترین شکل رفتاری اون رو بروز می دن. پس تو مجبوری برای اینکه شان و منزلتت حفظ شه باهاشون دهن به دهن نشی و در این مورد حق با همسرتونه.

    چرا به جای اینکه شوهرت رو مقصر بدونی و ازش ناراحت باشی سعی نمی کنی زبون چرب و نرم رو یاد بگیری. اینجوری که معلومه خانم با جرات و باهوشی هستی پس بهتره مثل یه ملکه رفتار کنی حتی با آدمهایی با درک پایین و خطاکار.

    منم مثل شما بودم و الانم شاید موردی پیش بیاد داد وبیداد کنم یا بخوام با داد زدن حقم رو بگیرم اما شوهرم بارها بهم تذکر داده و بعد از 3 سال مقاومت در برابر حرفاش الان می بینم درست می گه ببین دوست عزیزم تو وقتی با یه آدم بحث و دعوا می کنی اولا که هیچ کدوم کوتاه نمی آین چون عصبانی هستین دوما به این فکر کن اگر شخص سومی شما رو ببینه چی فکر می کنه؟ غیر از اینه که شما رو هم خدایی نکرده در حد اون آدم بیشعوری که باهاش درگیر شدی ببینه ؟ واقعا شما در حد اونی که بخوای به شیوه ی اون مشکلاتت رو حل کنی ؟

    بهترین کار اینه که از شوهرت یاد بگیری و تغییر رو از خودت شروع کنی نمی گم بذار حقت رو بخورن صدات در نیاد اما یاد بگیر چطور با سیاست و مذاکره راحت رو پیش ببری باور کن انقدر جایگاهت می ره بالا که کسی جرات نمی کنه بهت بگه تو چه برسه به ابنکه مستاجرت باشه و بهت توهین کنه. بذار یه خاطره تعریف کنم من وشوهرم به خاطر ترافیک خیلی عصبی می شیم یه بار یه ماشین بین خطوط نمی روند شوهرم عصبانی شد (ببین تا این حد جزئی بود) بعد اومد سبقت بگیره راننده ماشین جلویی یا حواسش نبود یا هرچی فرمون رو داد سمت ما و آینش خورد به آینه ما شوهرم عصبانی شد و شروع کرد به داد و بیداد و اون ماشین هم بوق می زد و بد وبیراه می گفت یه مسیر طولانی این ادامه داشت و هیچ کدوم هم نمی ایستادن وقتی تموم شد تمام تن من می لرزید بی اختیار گریه کردم از اون موقع شوهرم تصمیم گرفت بشه مثل همسر شما و واقعا شد و واقعا خیلی خوب شد کلا آرامش داریم و نمی ذاریم کسی روزمون رو خراب کنه. آخه حیف این روزهای خوب و قشنگ نیست به خاطر یه آدمه دیگه که نمی فهمه خراب شه ؟ من هنوزم خیلی عصبانی می شم بعضی وقتها اما دارم روی خودم کار می کنم و شیوه ام رو عوض می کنم. بعضی وقتها که داد و بیداد می کنم به خودم نمره منفی می دم و شاید باورت نشه خودم رو جریمه می کنم که کاری که دوست ندارم رو انجام بدم مثلا کل خونه رو جارو بکشم. یا یه مسیری رو پیاده برم و تاکسی نگیرم ...

    شیوه ی خودت رو تغییر بده مطمئن باش آرامش بیشتری خواهی داشت شوهرت درون گراست ولی بی عرضه و بی غیرت نیست. دعوایی نیست پس تو هم سعی کن خشمت رو کنترل کنی و زندگی رو مدیریت کنی. اتفاقا شوهرت اینطوریه بهتر می تونی زندگی بچرخونید زن و شوهر مکمل هم هستند و نباید دقیقا عین هم باشند.شوهرت درون گراست و جذب تو شده که سر و زبون داری پس قدر زندگیت رو بدون و انگ بی غیرتی و منزوی بودن به شوهرت نزدن. شما در کنار هم یه تیم قدرتمند می شید فقط باید بلد باشی چطور زندگیتونو هدایت کنید.

    از امروز به خودت قول بده عصبانی نشی اگه شدی داد و بیداد نکنی
    کتابای فن بیان و مذاکره بخونی
    شوهرت رو دوست داشته باشی و رفتار آروم و با متانت رو یاد بگیری ازش (رفتارهای مردونه تعطیل)
    هر وقت عصبانی بودی صحنه رو ترک کنی (دیدی مساجرت عصبیت می کنه بگو فکر کنم شما الان عصبانی هستید من یه وقت دیگه باهاتون صحبت می کنم)
    قدر و منزلتت رو به عنوان یه خانم همیشه حفظ کن و اجازه نده یکی از سر راه می رسه بهت توهین کنه که بعد از شوهرت توقع درگیر شدن داشته باشی
    حق و حقوقت رو با زبون چرب و نرم تمرین کن بگیری.
    رفتار جراتمندانه رو توی همین تالار بخون و تمرین کن

    درضمن خیلی کار اشتباهی کردی که قهر کردی و خودت رفتی خونه. به جای قهر و دعوا و ... با شوهرت حرف بزن توقعت رو بگو البته توقع دعوایی بودن شوهرت یه مقدار غیر منطقیه اما در مورد هر چیزی ناراحت باشی قهر راهش نیست عزیزم . حالا هم خودت باهاش آشتی کن و دعوا با دیگران رو تعطیل کن . حقت رو با زبون و تذکر دوستانه بگیر.شما خانمی و در شان شما نیست با مردهای غریبه دعوا کنید. تا دیدی داره دعوا می شه تا 10 بشمر یا به اون آقا تذکر بدید که حد خودتون رو رعایت کنید یا این مدل حرف زدن درست نیست و از این قبیل تذکر ها که خشونت رو کم کنه.موفق کسیه که بتونه از دشمنش امتیاز بگیره و این کار هیچ وقت تو دعوا میسر نمی شه حتی اگه با دعوا امتیازی که می خوای رو گرفتی اون طرف حتما دنبال یه راهی برای ضربه زدن بهت می گرده.

    موفق باشی

  11. 3 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    Hildaa (سه شنبه 02 خرداد 96), بارن (سه شنبه 02 خرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 06 خرداد 96)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    عزیزم شما خودت در استقلال و گرفتن حق خودت از یه مرد کم نداری اصلا یه پا مرد هستی. تو خونه زن باش تا حمایت مردانه دریافت کنی.اگر مرد باشی یه ابرمرد میخواد که بهت حس حمایت بده.
    عزیزم تو همه زندگی ها مشکلاتی هست . شما هم بعد ازدواج روی لطافتت کارکن . درسته شما شدیدا نیاز داری تا مردت بهت حس حمایت رو بده اما بدون همسرت هم شدیدا نیاز داره تا به شما حس حمایت رو بده. شاید ایشون داره با رسوندن سرکار و برگردوندنت این نیاز خودش و شما رو ارضا میکنه اما بدون اگر همین مقدار کم رو پس بزنی دیگه حمایت های بزرگتر در کار نخواهد بود.
    با قهر و ناراحتی مردت حامی نمیشه بلکه هنر زنانه تو در این باشه که حمایت های در حدوسع و کوچکش رو قدربشناسی و بهش پروبال بدی و توجه کنی تا مردت با آسودگی دست به حمایت های بزرگتر از شما بزنه.
    پله و پله و قدم به قدم باهاش جلو برو.زن باش تا مردت هم مردانگی کنه برات. اگر نقش های شما عوض بشه به ضرر هردوی شماست .
    کاش جای قهر و دعوا منتظر میموندی همسرت بیاد دنبالت و ازش تشکر کنی چی میشه گاهی کوتاه بیای؟ و عشق همسرت رو از پشت کارهای کوچکش بخونی؟

  13. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    Hildaa (سه شنبه 02 خرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 06 خرداد 96), غبار غم (سه شنبه 02 خرداد 96)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1395-2-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,730
    سطح
    24
    Points: 1,730, Level: 24
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز.

    به نظر من اگر نگم کاملا ولی 80 درصد حق با شوهرتونه. موفق باشی
    سپاس از توجه و همدردی شما و بقیه دوستان. ممنون بابت وقت و انرژی.
    امروز روز خوبی برام نبود. هنوز دلخورم و هرکاری کردم نتونستم باهاش همکلام بشم. صبح تومحل کارمون صبونه درست کردم که با هم بخوریم. گذاشتم روی میز اتاقم ولی نیومد. بردم گذاشتم روی میز خودش. خودم میل نداشتم فهوه درست کردم و رفتم پشت میزم. گفت تو نمیخوری( نمیدونم چرا نمیخواستم کنارش باشم) گفتم نه.
    اونم چیزی نخورد و سینی رو گذاشت تو اشپزخونه. مجبور بودم کارامو با دقت انجام بدم. ولی نمیتونستم.
    تا ظهر که رفت بیرون بهم پیام داد
    * مثل بچه ها میمونی. منتظر بهونه ای. حالا هی حرف نزن و پشت کن به من ببین کی ضرر میکنه.
    تو خودم شکستم. بیشتر ناراحت شدم. جواب دادم حرف بزنم بچه ام. دنبال بهونه ام. لجبازم. ساکتم باشم باز منم که به زندگی اسیب میزنم. کلا همیشه من مقصرم.
    گفت منم مقصرم. داریم حرف میزنیم.
    گفتم حرفام تمووم شد همون وقتی که جلوی چشمت بهم اهانت شد و تو ساکت موندی.
    گفت اصلا من نامردم. بس کن دیگه. تمومش کن. گفت من به احترام بابات چیزی نگفتم. ( اخه بابای من که صاحبخونه اصلیه هم حضور داشت)
    گفتم نه از تو نه از بابا تو این قضیه راضی نیستم. تا تونست منو سوزوند حالا هم نوبت تو شد. (قضیه بابا هم مفصله) بعدش دوباره ساکت شدم. واقعا نمیتونم تا یه مدت درست فکر کنم و حرف بزنم. میدونستم اگه حرف بزنم دلم تو زبونم پر میشه و حرفام با کنایه و خشن خواهد بود. برای همین سکوت کرده بودم.
    عصر برگشتیم خونه. من درد زبادی تحمل میکنم بابت مشکل دیسکم.
    مجبور شدم تو یه حالت دراز بکشم تا دردم اروم بشه. غروب صدام کرد که بیا غذا گرم کردم بخوریم.
    خیلی خشک و عصبی. تحمل میکرد سکوتمو. چون همه سروصدای خونه همیشه من بودم. گفتم که همسر گرامی کمی منزوی هست.
    از یکشنبه ظهر تا الان که سه شنبه شبه فقط کمی اب و چایی خوردم. اصلا اشتها ندارم. چند بار اصرار کرد گفتم میل ندارم.. کلافه شد رفت تو سالن تنهایی غذا خورد.
    متاسفم واقعا برام دردناکه اینجوری دارم رفتار میکنم. خیلی غصه خوردم براش. اما نتونستم برم باهاش حرف بزنم. غمگینم. خیلی

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    به خاطر حمایت نکردن از شما تو یه موقعیت غیر ضروری دارین این بلاها رو سر خودتون و ایشون میارین؟!!!........عزیزم من به عنوان یه شنونده بیرون گود تنها چیزی که متوجه شدم اینه که شما داری سری که درد نمی کنه رو دستمال می بندی! حیف زندگی شما نیس؟!

    به قول یکی از دوستان وقتی شما خودتون نقش مرد رو ایفا می کنین انتظار دارین ایشون از چی حمایت کنه؟!
    در ضمن جسارت نباشه به نظرم کارتون پسندیده نبود که گفتن میان دنبالتون، شما آژانس گرفتی رفتی!

    از صمیم قلبم امیدوارم یه مدت دیگه از این رفتارات پشیمون نشی. بازم میگم قرار نیس همسرت حمایتش این باشه که شما با مستاجر دعوا کنی، ایشون بیاد بگه فلانی صداتو بیار پایین! شما چن روزه قهری چون ایشون به مستاجر نگفتن صداتو بیار پایین؟! به نظرم یه مورد کوچیک رو الکی بزرگش کردی. اگه تاپیکت رو کامل نمی خوندم محال بود حدس بزنم حول و حوش 30 سال داشته باشی. قدر زندگی آرومت رو بدون عزیزم .....

  16. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (شنبه 06 خرداد 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.