با سلام.
دوستان من یک همسر گرامی محترم با شخصیت و با ادب و با مسئولیت و خوشرو و کم صحبت دارم که کمی هم منزوی هست.
مشکل من اینه که وقتایی که من درگیری لفظی یا احساسی با کسی دارم ایشون از من حمایت نمیکنه و سکوت میکنه. منو هم به سکوت دعوت میکنه و همیشه میگه ارزش نداره این چیزا. مهم نیستن. فلان ادم کلا از لحاظ شخصیتی بی هویته و تو نباید سطحتو پایین ببری در حد اون. یعنی کلا نظرش اینه که تا میشه با کسی جر و بحث نداشت و از کنار ادما رد بشیم چون ممکنه فردا روز طرف بخواد به صورت ناجور تلافی کنه یا صدمه ای بهمون بزنه.
خب من همیشه گفتم حق با توئه. ولی حتی در مورد مستاجرمون هم که باعث سلب ارامش من و خودش شده هم فقط تو خونه غرغر میکنه ولی وقتی من با تذکر دادن که به مشاجره لفظی ختم شد فقط عصبانی و ناراحت شدم. حتی گفتم ببین به من چی میگه تو چرا ساکتی و فقط وایساد و نگاه کرد و منو راهنمایی کرد به خونه. همین.
حالا پیش خودم میگم حتما من مقصرم که زود عصبانی میشم ولی ایا اینهمه خونسردی نسبت به تندی دیگران توی زندگی مشترک درسته؟!
من اشتباه میکنم یا واقعا اینکه توقع داشته باشم حداقل وسط بحث و مشاجره به طرف مقابل دعوا بگه فلانی بس کن و احترام نگه دار و برو تو و ... یا هر چیزی خیلی زیاده؟!
ممنون میشم بهم بگید درک من نسبت به این حرکات اشتباهه یا روشم اشتباهه؟!
چون همه چیزو متقابل میدونم. من هیچوقت نذاشتم کسی نگاه چپ بهشون بکنه. همیشه جلوی دیگران محترمانه صداشون میکنم و خوبیاشو میگم اینقدر که خودش میگه اینجور نگو چشممون میزنن... همیشه پشتیبانشونم. حتی در مورد مسائل مورد اختلافشون با دیگرون جانب کار رو میگیرم و کمکشون میکنم.
بازم پیش خودم میگم حتما من مشکل دارم که درک نمیکنم ولی ایا همیشه باید استه رفت و اومد که گربه شاخمون نزنه؟! حتی وقتی مشکل یه دیوار باهامون فاصله داره و حق با ماست؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)