[size=medium]منو شوهرم عاشقه هم بودیم واسه بهم رسیدن هر کاری کردیم و با سختی به هم رسیدیم اما مادرش از همون روزه اول مخالف بود و موند و هر کاری کرد تا بتونه بینه ما جدایی بندازه و بعد از 4 ماه عقد بالاخره موفق شد،اون اجازه نمی داد منو شوهرم با هم ازدواج کنیم می گفت من می خوام برم زیارت خونه خدا و پول واسه عروسیه شما ندارم،وقتی من گفتم من جشن ازدواج نمیخوام فقط اجازه بدید که ما بریم سره خونه زندگیمون انقدر جیغ و داد کرد و گفت که تو می خوای پسرمو ازم بگیری من مادرم آرزو دارم و ..... که شوهرم عصبانی شدو منو به شدت کتک زدو از خونه بیرون کرد الان 7 ماهه که منو شوهرم با هم قهریم،مادرش مجبورش کرده که بینه من و اون یکی رو انتخاب کنه و بهش گفته اگه بری دنباله زنت من دیگه مادرت نیستم و منم تقاضایه طلاق دادم یه هفته بعد از قهره منو شوهرم مادرش تمامه پولی که منو شوهرم با بدبختی واسه اجاره خونه و خرج عروسیمون جمع کرده بودیم و وام ازدواجمونو ازش گرفت تا خرج سفره مکه کنه،احتمالا همین روزا هم عازمه البته خبر ندارم که کی میره،به نظره شما این مادر لیاقته اسمه مادرو داره؟دلم می خواد نظر بدید شاید نظرایه شما واسه من راه چاره شدیا حتی شوهرم آیا ارزشه بخشش داره؟اون الان دوست دختر داره و بهم خیانت کرده به نظره شما اقدامه من واسه طلاق درسته؟؟؟؟[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)