به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array

    مادرم با منفی بافیاش داره زندگیمو خراب میکنه

    سلام به یاران همدردی

    خیلیاتون منو میشناسین من دوباره به کمکتون نیاز دارم

    من عروسی کردم با شرایطی که قبلا گفتم میشه گفت بدترین روزای زندگیمو گذروندم اما بالاخره عروسی تموم شد. ولی متاسفانه مشکلات من تازه شروع شد!!

    قبلا درباره منفی بافی های مادرم و رفتارش گفتم بااینکه ازش دورم دست ازسرم برنمیداره هرروز با تلفن آرامشمو میگیره بخدا دیگه نمیدونم چیکار کنم زنگ میزنه بهم از همسرم بدمیگه به خودم بدوبیراه میگه که چرا نرفتم سربزنم( فاصله ما ده ساعته و همسرم هرروز سرکاره)،یا چرا خونه اون فامیل نرفتم به اون یکی فامیل زنگ نزدم و....
    روزام بااین نگرانی میگذره که چطوری باهاش تماس بگیرم یااگه زنگ بزنه چی بگم!
    مدام دخالت میکنه که برو خونه این به اون زنگ بزن اینقدحرف مردم روش تاثیرداره که منو دیوانه کرده من نمیتونم مثل خودش ارزش و شخصیت خودم و همسرمو ازبین ببرم مادرم فقط به فکر راضی کردن بقیس حتی به قیمت نابودی آرامش همسر و بچه هاش.

    دوستان من دارم از نظر جسمی هم مشکل پیدا میکنم تپش قلب های شدید استرس بالا خواب نامنظم همه اینا واسم مسئله شده.
    توروخدا بگین باهاش چیکارکنم متاسفانه همسرمم متوجه شده و از تماس گرفتن با خونوادم منعم میکنه میگه هربار زنگ میزنی بهم میریزی و تو زندگیمون دخالت میکنن، اگرم زنگ بزنم همسرم باهام سرد میشه و دعوا میکنه که به حرفم گوش نمیدی بدون اطلاعشم نمیتونم تماس بگیرم چون متوجه بشه اعتماد بینمون ازبین میره ازطرف دیگم تماس نگیرم دعوا و دادوبیداد ازطرف خونوادمه!
    توروخدا بگین چیکارکنم کم آوردم
    ویرایش توسط tanhaeii : پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 در ساعت 09:34

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. خب عزیزم یه مدت زنگ نزن. هر روز که نباید خانواده و مادرتو در جریان اهم اخبار قرار بدی.
    وقتی منفی بافی میکنن معلومه استرس میگیری، شوهرت زن گرفته در آسایش داشته باشه نه اینکه تو زندگیش دخالت کنن و داغونش کنن و روی زنش تأثیر بد بگذاره و همینم به اون منتقل بشه.
    دو شاخه تلفنو با مشورت همسرت در بیار، گوشیتم زیاد پاسخ نده. از قبل هم به مادرت بگو کارم زیاده نمیتونم باهاتون تماس بگیرم ..
    واقعا نمیشه تحمل کرد که مادر زن، خواهر زن، باجناق، زن برادر ... بیان تو زندگی آدم، گاهی وقتا مردا واقعا حق دارن از اوضاع ناراحت بشن. تلفن برای امر ضروریه نه حرف زدن های بیهوده، شما مگه کار و زندگی ندارین؟
    یک مدت تماس خیلی کم بگیرین و خیلی کوتاه پاسخ بدین دست از سرتون بر میدارن.
    بعضی خانواده های ایرانی تا یه طلاق تو پروندشون ثبت نکنن راضی نمیشن.
    مادر هستن احترامشون بجا ولی دلیل نمیشه چشممون رو ببندیم، ما ایرانیا در قبال والدین کورکورانه عمل میکنیم، هر چیزی در شکل زیباش قابل قبوله، نه زمانی که بخواد ما و آیندمونو نابود کنه، همیشه افراط میکنیم همیشه

  3. 4 کاربر از پست مفید نیاز. م تشکرکرده اند .

    nardil (شنبه 30 اردیبهشت 96), tanhaeii (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96), میس بیوتی (پنجشنبه 04 خرداد 96), بارن (شنبه 30 اردیبهشت 96)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیاز. م نمایش پست ها
    سلام. خب عزیزم یه مدت زنگ نزن. هر روز که نباید خانواده و مادرتو در جریان اهم اخبار قرار بدی.
    وقتی منفی بافی میکنن معلومه استرس میگیری، شوهرت زن گرفته در آسایش داشته باشه نه اینکه تو زندگیش دخالت کنن و داغونش کنن و روی زنش تأثیر بد بگذاره و همینم به اون منتقل بشه.
    دو شاخه تلفنو با مشورت همسرت در بیار، گوشیتم زیاد پاسخ نده. از قبل هم به مادرت بگو کارم زیاده نمیتونم باهاتون تماس بگیرم ..
    واقعا نمیشه تحمل کرد که مادر زن، خواهر زن، باجناق، زن برادر ... بیان تو زندگی آدم، گاهی وقتا مردا واقعا حق دارن از اوضاع ناراحت بشن. تلفن برای امر ضروریه نه حرف زدن های بیهوده، شما مگه کار و زندگی ندارین؟
    یک مدت تماس خیلی کم بگیرین و خیلی کوتاه پاسخ بدین دست از سرتون بر میدارن.
    بعضی خانواده های ایرانی تا یه طلاق تو پروندشون ثبت نکنن راضی نمیشن.
    مادر هستن احترامشون بجا ولی دلیل نمیشه چشممون رو ببندیم، ما ایرانیا در قبال والدین کورکورانه عمل میکنیم، هر چیزی در شکل زیباش قابل قبوله، نه زمانی که بخواد ما و آیندمونو نابود کنه، همیشه افراط میکنیم همیشه
    نیاز جان ممنونم ازراهنماییت چقد حرفات درسته

    بله دارم به جایی میرسم که میبینم اهمیت دادن به حرفای مادرم منو به طلاق میرسونه!
    بخدا من تا بتونم تماس نمیگیرم هیچی هم به مادرم نمیگم ولی یه روز تماس نگیرم همین میشه یه بحث جدید که شوهرت نه تورو میاره نه میذاره زنگ بزنی،تو بی احساسی خونوادتو زیر پا گذاشتی و....مدام بهم توهین میکنه، گوشیمم حتی حموم باشم جواب ندم مادرم بعدش فقط بهم بد و بیراه میگه که تو عمدا جواب نمیدی واقعا موندم چیکارکنم درمونده شدم.
    همسرم هم واقعا حساس شده و باهام با تلخی و سردی رفتارمیکنه

  5. کاربر روبرو از پست مفید tanhaeii تشکرکرده است .

    نیاز. م (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaeii نمایش پست ها
    نیاز جان ممنونم ازراهنماییت چقد حرفات درسته

    بله دارم به جایی میرسم که میبینم اهمیت دادن به حرفای مادرم منو به طلاق میرسونه!
    بخدا من تا بتونم تماس نمیگیرم هیچی هم به مادرم نمیگم ولی یه روز تماس نگیرم همین میشه یه بحث جدید که شوهرت نه تورو میاره نه میذاره زنگ بزنی،تو بی احساسی خونوادتو زیر پا گذاشتی و....مدام بهم توهین میکنه، گوشیمم حتی حموم باشم جواب ندم مادرم بعدش فقط بهم بد و بیراه میگه که تو عمدا جواب نمیدی واقعا موندم چیکارکنم درمونده شدم.
    همسرم هم واقعا حساس شده و باهام با تلخی و سردی رفتارمیکنه
    گلم ، آبجی جونم
    همسرت از دستت بره دیگه رفته..
    بذار خانوادت بگن نمیری ، جواب نمیدی ... زیاد اهمیت نده.
    باید مدتی دوری کنی ، هر چیم گفتن نشنیده بگیر
    باور کن یک روزی دیگه هیچ پدر و مادری نیستن، خواهر برادرا سر خونه زندگیشونن و فقط همسرت و بچت برات میمونه.
    اگر این سردی ادامه پیدا کنه با یک خط تو محضر تمومش میکنه.
    برو بچسب به شوهرتو خوش باشین و اصلا جوابگویی خانوادت رو نکن ، فقط بگو من سرم شلوغه کلاس میرم، کار دارم. همین
    ویرایش توسط نیاز. م : پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 در ساعت 09:54

  7. 2 کاربر از پست مفید نیاز. م تشکرکرده اند .

    tanhaeii (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96), میس بیوتی (پنجشنبه 04 خرداد 96)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    تنهایی جان اول عروسیت رو تبریک می گم. در جریان تاپیک های قبلیت بودم و کنجکاو بودم که نتیجه چی شد.

    متاسفانه رفتار مادر شما کپی رفتار مادرشوهر من هست. مادرشوهرم مدام تماس می گیره و روحیه همسرم رو خراب می کنه. البته نسبت به همه بچه هاش همینطوره. یعنی اگه بهش اجازه بدن باعث طلاق همه شون میشه. دختر و پسر فرقی نداره. مدام داره میگه شما به خانوادتون اهمیت نمی دین. باورش برای خودم سخته ولی به نوه هاش هم شدید حسادت داره.
    من هم دقیقا از اول ازدواج همین مشکل رو با شوهرم داشتم. همسرم خوشحال از خونه میرفت بیرون و وقتی بر میگشت شدیدا عصبانی بود و میخواست سر من خالیش کنه. و من می فهمیدم با مادرش صحبت کرده.
    من جدا بهت توصیه می کنم مراقب تاثیری که مادرت روت میزاره باش. من یه مدت نسبت به همسرم خیلی سرد شده بودم. چون میدیدم تمام تلاشم رو برای آرامش زندگیم می کنم، اما مادرشوهرم با یه تلفن همه رو خراب می کرد. از شوهرم میخواستم این مساله رو مدیریت کنه. توی خانواده همسرم بعضی از بچه ها چندساله قطع ارتباط کامل کردن با مادرشون. اما اونایی هم که مثل شوهر من ارتباط دارن کج دار و مریض می رن جلو.
    الان همسرم بعد از چند سال متوجه شده که حق با من هست. چون اوایل تحت تاثیر حرفای مادرش قرار میگرفت و من رو مقصر میدونست. اما من تو این مدت خیلی صبوری کردم. ولی مطمئن نیستم شوهر شما انقدر تحمل کنه.

    شما الان حتما حتما باید این مساله رو مدیریت کنی. من میدونم شوهرت الان چه حالی داره. مراقب باش که اول زندگی باید با شوهرت همدل باشی که اون هم بهت اعتماد کنه. اگه ازت دلسرد بشه خیلی بده. سعی کن با ورزش کردن مثل شنا استرس رو تخلیه کنی.
    خدا رو شکر کن که ۱۰ ساعت از مادرت دور هستی. اگه شاغل نیستی برنامه ت رو با کلاس پر کن. اگه مادرت بیکار و تنها هست تشویقش کن که با کلاس رفتن سرگرم بشه و دست از سر شما برداره.
    ویرایش توسط بهاره جون : پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 در ساعت 12:06

  9. 2 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    tanhaeii (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96), بارن (شنبه 30 اردیبهشت 96)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    من همیشه میگم یه زن فقط زمانی با مادرش تماس بگیره که همسرش نیست یا مادرم ههم زمانی زنگ بزنه که همسر نیست تجربه نشون داده مردها یک حس رقابت جویی برای قرار گرفتن در الویت اول زندگی رو دارن بنابراین هرچط که باعث بشه فقط حس کنند کسه ده مهم تر بهم میریزن و برخی واکنشهای تند به خانواده همسر نشون میدن....
    اما شما صبحا که همسر ت سر کار هست با مادر ت هرروز یا یک روز درمیان زنگ بزن و فقط در حد احوالپرسی تا ایشون هم عصبی نشه چرا زنگ نمیزنی و .... واگرفت چرا نمیای بگو شوهرت خیلی دوست داره بیاره اما اینجا خیلی مشغله داریم مثلا کار کلاس و .......از خوبیهای همسرت از خوشیهاتون بهش بگو تا کمتر نگران بشه شاید تعجب کنی !!!!
    ایشون نگرانته اما نحوه بیان اون رو بلد نیست و با پرخاش و توهین دلواپسی رو نشون میده هر چی گفت بگو چشم !!!فقط یه کلمه چشم
    اگرتوهین کردشوهرت اینطوره فلانه فقط گوش بده و سکوت محض و هراز گاهی بله .
    خداروشکر فاصله ات باهاش زیاد دیگه نمیتونه بیشتر از یه تلفن بهتون سر بزنه
    اگر گفت زنگ بزن به فلان و......... بگو چشم !
    حالا بعدا هراز گاهی به اون افراد زنگ بزن و احوال بپرس در حدچند دقیقه !!!!البته وقتی همسرت نیست
    اینکه میگی همسرم میگه اصلازنگ نزن چون شما خوب مدیریت نکردی جلو همسرت زنگ زدی و با دخالتهای مادرت و ناراحتی شما همسرت هم بهمریخته و مه اصلازنگ نزن
    در موقعیت ارم و مناسب با همسرت صحبت کن و بگو خودمم دوست ندارم زنگ بزنم خونوادم اما چه کنم مادرم هست .......بخاطر مادر بودنشون نمیتونم بی احترامی کنم و ازین به بعد وقتی شما نبودی زنگ میزنم که شما ناراحت نشی
    دیگه قضیه رو کش نده در همین حدکه به ایشون اطلاع دادی
    اگر زمانی که همسرت خونه هست تلفن قطع کن کهده نشی ایجاد نشه
    ویرایش توسط ستاره زیبا : پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 در ساعت 14:53

  11. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    tanhaeii (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهاره جون نمایش پست ها
    تنهایی جان اول عروسیت رو تبریک می گم. در جریان تاپیک های قبلیت بودم و کنجکاو بودم که نتیجه چی شد.

    متاسفانه رفتار مادر شما کپی رفتار مادرشوهر من هست. مادرشوهرم مدام تماس می گیره و روحیه همسرم رو خراب می کنه. البته نسبت به همه بچه هاش همینطوره. یعنی اگه بهش اجازه بدن باعث طلاق همه شون میشه. دختر و پسر فرقی نداره. مدام داره میگه شما به خانوادتون اهمیت نمی دین. باورش برای خودم سخته ولی به نوه هاش هم شدید حسادت داره.
    من هم دقیقا از اول ازدواج همین مشکل رو با شوهرم داشتم. همسرم خوشحال از خونه میرفت بیرون و وقتی بر میگشت شدیدا عصبانی بود و میخواست سر من خالیش کنه. و من می فهمیدم با مادرش صحبت کرده.
    من جدا بهت توصیه می کنم مراقب تاثیری که مادرت روت میزاره باش. من یه مدت نسبت به همسرم خیلی سرد شده بودم. چون میدیدم تمام تلاشم رو برای آرامش زندگیم می کنم، اما مادرشوهرم با یه تلفن همه رو خراب می کرد. از شوهرم میخواستم این مساله رو مدیریت کنه. توی خانواده همسرم بعضی از بچه ها چندساله قطع ارتباط کامل کردن با مادرشون. اما اونایی هم که مثل شوهر من ارتباط دارن کج دار و مریض می رن جلو.
    الان همسرم بعد از چند سال متوجه شده که حق با من هست. چون اوایل تحت تاثیر حرفای مادرش قرار میگرفت و من رو مقصر میدونست. اما من تو این مدت خیلی صبوری کردم. ولی مطمئن نیستم شوهر شما انقدر تحمل کنه.

    شما الان حتما حتما باید این مساله رو مدیریت کنی. من میدونم شوهرت الان چه حالی داره. مراقب باش که اول زندگی باید با شوهرت همدل باشی که اون هم بهت اعتماد کنه. اگه ازت دلسرد بشه خیلی بده. سعی کن با ورزش کردن مثل شنا استرس رو تخلیه کنی.
    خدا رو شکر کن که ۱۰ ساعت از مادرت دور هستی. اگه شاغل نیستی برنامه ت رو با کلاس پر کن. اگه مادرت بیکار و تنها هست تشویقش کن که با کلاس رفتن سرگرم بشه و دست از سر شما برداره.
    بهاره جون عزیز ممنونم تو تاپیکای قبلیم شما و میس بیوتی و ستاره زیبا وبقیه دوستان خیلی کمکم کردین
    دقیقا درست میگی همسرم اینجوری شده خیلی حساس و البته گاهی به شدت سرد. متاسفانه منم اصلا نمیتونم اینجوری خوشحال باشم هرلحظه میدونم خونوادم یه برنامه جدید برام دارن الانم پدرمم اضافه شده. از دعواهای هرروز خونوادم سرموضوعات به شدت الکی و بیخود خسته شدم تمام ترس مادرم حرف مردمه و این منو عاصی کرده. مدیریت خیلی برام سخت شده من اصلا خوشحال نیستم و آرامش ندارم اما تمام تلاشم فقط جلب اعتماد همسرمه به حرفاش گوش میدم تا بدونه من فقط اون برام مهمه اما گاهی واقعا نمیدونم چیکار کنم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    من همیشه میگم یه زن فقط زمانی با مادرش تماس بگیره که همسرش نیست یا مادرم ههم زمانی زنگ بزنه که همسر نیست تجربه نشون داده مردها یک حس رقابت جویی برای قرار گرفتن در الویت اول زندگی رو دارن بنابراین هرچط که باعث بشه فقط حس کنند کسه ده مهم تر بهم میریزن و برخی واکنشهای تند به خانواده همسر نشون میدن....
    اما شما صبحا که همسر ت سر کار هست با مادر ت هرروز یا یک روز درمیان زنگ بزن و فقط در حد احوالپرسی تا ایشون هم عصبی نشه چرا زنگ نمیزنی و .... واگرفت چرا نمیای بگو شوهرت خیلی دوست داره بیاره اما اینجا خیلی مشغله داریم مثلا کار کلاس و .......از خوبیهای همسرت از خوشیهاتون بهش بگو تا کمتر نگران بشه شاید تعجب کنی !!!!
    ایشون نگرانته اما نحوه بیان اون رو بلد نیست و با پرخاش و توهین دلواپسی رو نشون میده هر چی گفت بگو چشم !!!فقط یه کلمه چشم
    اگرتوهین کردشوهرت اینطوره فلانه فقط گوش بده و سکوت محض و هراز گاهی بله .
    خداروشکر فاصله ات باهاش زیاد دیگه نمیتونه بیشتر از یه تلفن بهتون سر بزنه
    اگر گفت زنگ بزن به فلان و......... بگو چشم !
    حالا بعدا هراز گاهی به اون افراد زنگ بزن و احوال بپرس در حدچند دقیقه !!!!البته وقتی همسرت نیست
    اینکه میگی همسرم میگه اصلازنگ نزن چون شما خوب مدیریت نکردی جلو همسرت زنگ زدی و با دخالتهای مادرت و ناراحتی شما همسرت هم بهمریخته و مه اصلازنگ نزن
    در موقعیت ارم و مناسب با همسرت صحبت کن و بگو خودمم دوست ندارم زنگ بزنم خونوادم اما چه کنم مادرم هست .......بخاطر مادر بودنشون نمیتونم بی احترامی کنم و ازین به بعد وقتی شما نبودی زنگ میزنم که شما ناراحت نشی
    دیگه قضیه رو کش نده در همین حدکه به ایشون اطلاع دادی
    اگر زمانی که همسرت خونه هست تلفن قطع کن کهده نشی ایجاد نشه
    ستاره زیبای عزیزم متاسفانه مادرم کارش از چشم گفتن گذشته گوش دادن به هرحرفش حتی چشم گفتن الکی زندگی خودمو خراب میکنه و سعی میکنه منو تحت سلطه خودش بگیره چون هیچکسوقبول نداره.
    من الانم یه روز درمیان زنگ میزنم اما محاله یه بار زنگ بزنم و یه دعواباهام نکنه، مادرم سوظن داره و اصلا خوبی زندگیمو باور نمیکنه!
    من جلو همسرم تماس نمیگیرم همسرم اول اصلا حساس نبود حتی خودش بامادرم تماس میگرفت اما یه دفعه مادرم همه حرفایی که به من میزد به همسرم گفت و همین باعث شد همسرم از دخالتاش عصبی بشه و اگه من جلو خودش به مادرم زنگ نمیزدم بهم شک میکرد که باز مامانت زنگ زد دستور داد چیکارکنی؟منم بخاطر اینکه همسرم بدونه حرفای مادرمو تو زندگیم اجرانمیکنم جلوش تماس میگیرم.
    مادرم خیلی به من بی احترامی میکنه و بدو بیراه میگه همسرمم عصبانی میشه و میگه اگه تاالان بهت حرف زده دختر خودش بودی الان زن منی و به هیچکس اجازه نمیدم به زنم بی احترامی کنه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیاز. م نمایش پست ها
    گلم ، آبجی جونم
    همسرت از دستت بره دیگه رفته..
    بذار خانوادت بگن نمیری ، جواب نمیدی ... زیاد اهمیت نده.
    باید مدتی دوری کنی ، هر چیم گفتن نشنیده بگیر
    باور کن یک روزی دیگه هیچ پدر و مادری نیستن، خواهر برادرا سر خونه زندگیشونن و فقط همسرت و بچت برات میمونه.
    اگر این سردی ادامه پیدا کنه با یک خط تو محضر تمومش میکنه.
    برو بچسب به شوهرتو خوش باشین و اصلا جوابگویی خانوادت رو نکن ، فقط بگو من سرم شلوغه کلاس میرم، کار دارم. همین
    نیاز عزیزم خیلی حرفات درسته ولی چیکارکنم که استرس جزئی از وجودم شده و راستش شرطی شدم که هربار زنگ بزنم مادرم باهام دعوا کنه البته همینطورم میشه و این موضوع باعث میشه اصلا حتی نخوام زنگ بزنم.
    من همسرمو دوس دارم و هیچ مشکلی غیر از خونوادم تاحالا باهاش نداشتم اونم منو دوس داره و مهربونه نمیخوام از دستش بدم

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دلیله بد و بیراه گفتنه مادرتون به همسرتون چیه؟

    در ادامه

    مادر شما داره شمارو کم کم شبیهه خودش میکنه.. و چون شما دارین باهاش ارتباط عاطفی برقرار میکنید استرس و اضطراب هم بهتون تزریق میشه

    برای اینکه بیشتر از این زندگی و روحیتونو خراب نشه باید تماس با ایشونو به حداقل برسونید .. و تلفنتونو یه مدت از سیم بکشید .. یه سیم کارت دیگه بخرید و سیم کارت فعلیرو خاموش کنید

    و هر دو روز یا سه روز یکبار با سیم کارت قبلی به مادرتون زنگ بزنید تا مدتیکه ایشون عادت کنند که هر روز بهتون زنگ نزنند و هم اینکه روحیه شما بیش تر از این خراب نشه

    اگه فرزند ندارید و خونه دارید بهتره یه مدت برید سر کار و این بهونتون باشه که از سر کار اجازه تماس نداریم

  14. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    افسونگر (پنجشنبه 28 اردیبهشت 96)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    سلام....
    تنهایی عزیز شما با انعطاف پذیری که در مقابل مادرتون دارین نمیتونید مادرتونو راضی نگه دارین.....
    بهتره یه وسیله سرگرمی درست کنین و اونو دلیل جواب ندادنهای به مادرتون کنین...ولی با یک شیب کند...مثلا کلاسی یا کار موقتی .....وقتی باهاتون صحبت میکنه گوشی رو از گوشتون دور کنین تا نشنوید,..
    اگه ادامه بدید مثل مادرتون بدبین و حساس میشید.
    سعی کنید رفتارتون طوری باشه که همسرتون متوجه رفتارمادرتون نشه..با دوست عزیزی که گفتن با مشورت همسرتون دوشاخه تلفن رو بکشید مخالفم..,باید حرمت مادرتون تحت هر شرایطی حفظ بشه

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    دلیله بد و بیراه گفتنه مادرتون به همسرتون چیه؟

    در ادامه

    مادر شما داره شمارو کم کم شبیهه خودش میکنه.. و چون شما دارین باهاش ارتباط عاطفی برقرار میکنید استرس و اضطراب هم بهتون تزریق میشه

    برای اینکه بیشتر از این زندگی و روحیتونو خراب نشه باید تماس با ایشونو به حداقل برسونید .. و تلفنتونو یه مدت از سیم بکشید .. یه سیم کارت دیگه بخرید و سیم کارت فعلیرو خاموش کنید

    و هر دو روز یا سه روز یکبار با سیم کارت قبلی به مادرتون زنگ بزنید تا مدتیکه ایشون عادت کنند که هر روز بهتون زنگ نزنند و هم اینکه روحیه شما بیش تر از این خراب نشه

    اگه فرزند ندارید و خونه دارید بهتره یه مدت برید سر کار و این بهونتون باشه که از سر کار اجازه تماس نداریم
    سلام آقای جوادیان ممنونم از راهنماییتون

    راستش دلیل بدوبیراه گفتن مادرم به همسرم یه سری افکار خودشه که مثلا ما رو تو حساب میکردیم اما تو خوب نبودی، مثلا سر وام ازدواج همسرم از پدرم خواست اجازه بدن وامو خودمون بگیریم شرایط مالی پدرمم متاسفانه مناسب نیس از طرفی خودمونم واسه شروع زندگی خیلی تحت فشاریم مادرم سر همین کلی حرف به همسرم زد که تو پولدوستی و...
    دوروز پیش دوباره مادرم زنگ زد به همسرم که ما خیلی کارا واسه تو کردیم اما تو با بدی جوابمونو دادی و خیلی حرفای دیگه که ناشی از افکار منفی وحشتناکشه که تو تاپیک قبلیم توضیح دادم.
    همون موقع من سر دخالتاش و حرفاش باهاش بحثم شد دعوا کردیم.
    واقعا تاثیرات بدی گرفتم جوری که مدام عذاب وجدان میگیرم که مادرم هرچقد بد باشه نباید دعوا کنم از طرفیم واقعا مادرم تا یه ذره باهاش خوبم دخالتاشو شروع میکنه من دوماهه ازدواج کردم و همیشه مادرم یه موضوع واسه دعوا پیدا کرده.
    همسرم به شدت رو نگرانیای من حساس شده و خیلی قاطع بهم گفت اگه قرار باشه آرامشو از خودم و اون با فکرای الکی بگیرم به زندگی ادامه نمیده.
    [SPOILER][/SPOILER]
    نقل قول نوشته اصلی توسط افسونگر نمایش پست ها
    سلام....
    تنهایی عزیز شما با انعطاف پذیری که در مقابل مادرتون دارین نمیتونید مادرتونو راضی نگه دارین.....
    بهتره یه وسیله سرگرمی درست کنین و اونو دلیل جواب ندادنهای به مادرتون کنین...ولی با یک شیب کند...مثلا کلاسی یا کار موقتی .....وقتی باهاتون صحبت میکنه گوشی رو از گوشتون دور کنین تا نشنوید,..
    اگه ادامه بدید مثل مادرتون بدبین و حساس میشید.
    سعی کنید رفتارتون طوری باشه که همسرتون متوجه رفتارمادرتون نشه..با دوست عزیزی که گفتن با مشورت همسرتون دوشاخه تلفن رو بکشید مخالفم..,باید حرمت مادرتون تحت هر شرایطی حفظ بشه
    افسونگر عزیز ممنونم که جواب دادی
    متاسفانه مادر من به هیچ وجه راضی نمیشه دنبال کار و کلاس هستم اما خب فعلا شرایطش پیش نیومده کار پیدا نکردم و کلاسم الان مقدور نیس چون تا میتونم دارم تلاش میکنم هزینه اضافی نداشته باشم که زودتر برم خونه خودم چون زندگی شراکتی با خونواده همسرم داره مشکل ساز میشه.
    متاسفانه هم بدبین شدم و هم حساس طوری که همسرم گفت داری مثل مادرت میشی و من اینجوری نمیتونم باهات زندگی کنم چون آرامش میخوام.
    همسرم همون روزای اول متوجه رفتار مادرم شد نه تنها همسرم همه اطرافیان مادرمو میشناسن و پنهانکاریای من ته تنها نتیجه نداد کم کم داشت اعتماد همسرمو بهم ازبین میبرد و فک میکرد منم دوس دارم طبق نظر مادرم جلو برم.
    دوروز پیش با مادرم دعوا کردم و بهش گفتم تو زندگیم دخالت نکنه این دعوا تا حالا چندبار پیش اومده مادرم قهر و لج میکنه بعد که خوب میشه دوباره روز از نو روزی ازنو!
    من اینبار واقعا صبرم تموم شد و به مادرم گفتم آخرین باری که دیدمت اینقد بهم حرف زدی و تحقیر و توهین کردی که فرار کردم من دیگه تحمل ندارم الانم باهاش ارتباطی ندارم.
    واقعا داره زندگیم بهم میریزه و من به هیچ وجه حاضر نیستم همسرمو ازدست بدم لطفا راهنماییم کنید.


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.